Info@razdar.com
شماره مقاله352
رباعى پنجم
خيام اگرچه خرگـه چرخ كبود
زد خيمه و در بست در گفت و شنود (1)
چون شكل حباب باده در جام وجود
ساقىِّ ازل هزار خيّام نمود (2)
(1) يعنى اين گنبدِ مينا و مقرنسِ پويا مدّعيست كه عالَم مواد منحصر است به همين صور نوعيه خود و اجزاء و محتويات جوفش و كائنات جوّ و حول مركزش و ديگر بيرون خيمه من خبرى از وجود نيست.
و شعر دوم ردّ اين ادّعاء است به اينكه اين خيمه نمايان با روشنانِ بى پايان مانندِ يك حبابى است در جامِ وجود مطلق (جام ازل) و محالست كه جام به اين پرى و بزرگى و موّاجى بيش از يك حباب نداشته باشد ،بلكه نظر ساقى كه به اين جام افتاده چنان آن را به جوش آورده كه هزار خيمه دوز پيدا شده كه كارشان هميشه خيمه ساختن و دوختن است (انواع قواى طبيعيّه كه در قرآن به هفت دريا تعبير شده) و اين خيمه چرخ كبود يكى از خيمه هاى آنها است و شايد هنوز كوچكتر خيمه آنها باشد.
پس خيّام دوم به معنى وصفى است نه عَلَمى چنانكه خيّامِ اوّل عَلَم و مناداىِ مُرَخَّم است ،و خيمه ها يعنى كراتِ آويخته فضاءِ بىپايان كه بيشمارند و نو به نو دم افزونند و از تصور بشرى بيرونند همه دستكِردِ آن قواى طبيعيّه اند و آخرش مانندِ اولش ناپيداست پس دَرِ گفت و شنود بسته نشده و كارساز بيكار ننشسته.
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام