Info@razdar.com
شماره مقاله487
فصل پنجم
در سنجيدن اعمال
و در آن چهار رباعى است
1 . نيك است به نام نيك مشهور شدن
عار است ز جور چرخ رنجور[1] شدن
خمّار به بوىِ آبِ انگور شدن
به زآنكه به زهدِ خويش مغرور شدن
2 . يك جرعه مى ز مُلك كاووس به است
وز تخت قباد و ملكت طوس به است
هر ناله كه رندى به سحرگاه كند
از طاعتِ زاهدانِ سالوس به است
3 . گر مَى نخورى طعنه مزن مستان را
گر دست دهد توبه كنم يزدان را
تو فخر بدين كنى كه من مَى نخورم
صد كار كنى كه مى غلام است آنرا
4 . چون ز آب و گل آفريد صانع ما را
كرده به غم زمانه قانع ما را
پيوسته ز مى مرا همين منع كنى
خود دست تهى بَسَست مانع ما را
يعنى محبّت ما به دنيا براى سنخيّت است كه دلسوزىِ دنيا داريم و غمِ آن مىخوريم و بدين غمخوارى خوش و قانعيم پس دستِ ما از شادى تهى است و مال و حال مَيخوارى نداريم .
[1] .ناليدن از سفله.
حکمت خیام
عباس کیوان قزوینی