Info@razdar.com
شماره مقاله439
صدقتُ اللهَ فى عجــزى و ذُلّـى و فَوّضَتُ اليه العقدَ والحلَّ
و ما اِخترتُ لِنفسى غيرَ ما اختار و سَلَّمتُ له اِن عــزّ او ذلّ[1]
و ما اِزدَدتُ اِذا ماشاءَ نقصى و مارِدْتُ اذا ما قال لى وَلِ[2]
و ما شِئتُ اِذا مالَم يَشَاْءلى و ما اِستَنكَفتُ عمّا [3] مِنه اَقبلَ
فَلَسْتُ قادراً فى دفعِ ماشاءَ و لا فى رفعِ ماشاءَ و اَرسَلَ
اَخَذْتُ ماحَبانى و اِمتَنَعـتُ اذا مالم يُرِدلى زادَاوَقَلّ
بِمَهـوِيّـاتِ نفسى قد كَفَرتُ و امَنتُ بِما اَوحى و اَنـزَلَ
اِذا ما كَبَّنى صِرتُ مُكِبّاً و اِن شال فعندى الخيل شَو كَلٌ[4]
«اِذا ما شالَنى «لَ بى» فالناسُ شوكلٌ»
رَجَوتُ الفوزَ عنده بِاِنقِيادى لِما يُجرى عَلَىَّ من زَلازَل
اِلهى ضلّ فيك العقلُ قدِماً فلمّا حَسَّ ذُلَ النّفسِ اِندَلَ
هماره عجز و ذلّت ذاتى خودم را براستى با خدا در ميان نهادم و هر چه تذلّل نزدش نمودم راست بود كه ذاتم ذليل و عاجز است و به خدا واگذاردم همه كار را كه ببندد يا بگشايد به اراده خودش نه به خواست من ،و هرگز بر خود نپسنديدم جز آنچه او پسندد و تسليم شدم چه عزيزم بدارد نزد خلق و چه ذليلم ،همانكه ديدم نقص مرا خواسته من زيادتى نخواستم همانكه ديدم نمى گذارد وارد آب شوم و مى فرمايد برگرد برگشتم و وارد نشدم ،نخواستم چيزى را كه او برايم نخواست و هر چه از جانب او رو به من آورد بدم نيامد اباء نكردم به جان پذيرفتم ،گرفتم هر چه او عطا كرد و خوددارى كردم از آنچه او نخواست خواه عطايش كم بود و نخواسته اش بسيار يا خودداريم كم بود يعنى به سختى يا زياد يعنى به خوشى به هر حال خوددارى كردم ،كافر شدم به هر چه دلم خواست و ايمان آوردم به هر چه او وحى كرد و بر پيمبرانش نازل نمود.
همانكه مرا بر زمين زد افتادم ذليلانه كه گويا افتاده بودم همانكه بلندم كرد چنان سر بلند شدم كه مردم (اسبسواران) به نظرم رجّاله آمدند كه بايد غاشيه ام را به دوش كشند در جلو موكبم بدوند.
اميدم به فوز عظيم و روسفيديم نزد او منحصر است به انقيادم و گردن نهادنم به هر چه او بر سرم آرد و مرا بلرزاند و زير و زَبَر كند .خدايا خردم از اول گمراه تو بود و تو را باور نمى نمود همانكه ذلّت نفس را ديد كه از خود ندارم هر آنچه دارم تو را يافت و باور كرد به عزيزى و عطابخشى ،و دانست كه ذليل حق هستى ندارد ،حالا كه هست بايد هستى او را كسى داده باشد كه هستى و عزّت از خود داشته باشد.
[1] . اعزز و اذلل
[2] .اَعرِض و اَدبرِ و ارجع.
[3] .عَمّا اَقبَل مِن جانبه الىّ من خيرٍ او شرٍّ .
[4] .رجّالة يعنى پياده ها.
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام