Info@razdar.com
شماره مقاله 480
از قرون ماضيه معمول بود كه بزرگان صوفيه بر متون كتب مشايخ صوفيه قبل از خود را شروحى بنويسند در آن جمله شرحى است كه جامى بر لمعات عراقى نوشته و آن را (اشعة اللمعات) ناميد و لاهيجى كه از مشايخ سلسله نور بخشيده بود كتاب گلشن راز را مورد تفسير قرار داد و بر مثنوى مولانا شروح بسيار نوشته شده كه از همه بهتر شرح سيدرضا خراسانى معروف به حق اليقينى بر دفتر اول مثنوى است كه در مجموعه كلاله خاور به طبع رسيده و ديگر شرح شفاء حق اليقينى است ، حق اليقينى از تلامذه كيوان قزوينى بود و شرح ديگر (شرح انقروى) است و ديگر شروح كه منتشر شده ،طالب مفاهيم ،اشعار مثنوى را به بيراهه مى كشاند و اولين كسى كه منتخب ديوان مولوى را شرحى نوشته ميرزا اسدالله گلپايگانى از شاگردان و مريدان كيوان قزوينى مقيم اصفهان بود كه به دستور حضرت استادى (ايزد گشسب) را بر خود نام نهاد گلپايگانى بعدها به مقام ارشاد در سلسله (طاووسيه) نائل آمد ،اخيراً كتابى تحت عنوان (جوابيه) به نام وى منتشر شد و به زعم صوفيه بعد از پنجاه سال كه از انتشارات كتاب رازگشا و بهين سخن به قلم كيوان قزوينى منتشر شده بود ،در صدد پاسخ برآمدند ،اما خواننده بصير جوابيه در خواهد يافت كه نويسنده از علم عرفان و تصوف نا آگاه بوده و گفتار كيوان قزوينى را دريافت نكرده است.
اما كسى را ياراى آن نبود كه رباعيات حكيم عمرخيام را مورد بحث قرار دهد اكنون قبل از آنكه درباره رباعيات سخنى گوئيم ،شمه اى درباره استاد بى همتايم شرحى بيان كرده ،سپس درباره خيام به بحث مى پردازيم .
شرح حال مؤلّف
عباس كيوان قزوينى در عصر روز چهارشنبه بيست و چهارم ذيحجه سال 1277ھ . ق برابر دوازدهم تير ماه سال 1240 ھ . ش مطابق سوم ژوئيه 1862 ميلادى و 1230 يزدگردى در قزوين پا به عرصه وجود نهاد .
پدرش ملااسماعيل از علماى آن سامان بود و كتابى در نبوّت خاصّه به نام ابناء الانبياء تأليف نمود كه نسخه خطى آن در نجف اشرف در كتابخانه آيت الله اصفهانى موجود مى باشد .
عباس كيوان قزوينى از پنج سالگى به مكتب رفت و در نُه سالگى به فرا گرفتن علوم اسلامى روى آورد و در مدرسه التفاتيه قزوين حجرهاى داشت و روزانه چندين درس تلمذ مىكرد و تا بيست و دو سالگى مقدمات و سطح و چهار ماه درس خارج را فرا گرفت .
وى در سال 1300 ھ . ق به تهران آمد و علم اخلاق و رياضيات و هيئت و نجوم و عرفان و فلسفه را آموخت و براى تأمين معاش خود به منبر رو آورد و آن چنان منبر شگفت و جذابى داشت كه به واعظ قزوينى شهره گشت ،ناگزير براى آنكه از درس و تدريس باز نمانَد عهد نمود فقط در محرم و رمضان به منبر رود و بقيه ايام را به درس پردازد ،در اين ايام دست ارادت به آقا تقى صمدعليشاه جانشين جنت عليشاه پسر كوثر عليشاه داد و از جانب وى شيخ سيار گرديد .
بعد از مدتى در زمره مريدان صفى عليشاه در آمد و از جانب وى نيز شيخ سيار گرديد و با اجازه او به بين النهرين براى ادامه تحصيل عزيمت كرد .
كيوان نزد ميرزاى شيرازى و آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و آيتالله حاج شيخ زين العابدين مازندرانى تلمذ كرد و از طريق اخبارى و اصولى اجازه اجتهاد يافت و در بيست و نُه سالگى رساله عملى به فارسى و عربى نگاشت و فارسى را منتشر ساخت .
آيتالله حاج ميرزا حبيب الله رشتى به كيوان لقب آيت الله اعطاء نمود ولى كيوان از اين عنوان استفاده نكرد و در سال 1309ھ . ق به مكه سفر كرد .وى در مدت اقامت خود در عتبات عاليات در چند سلسله تصوفى داخل گشت .
كيوان در سال 1312 ھ . ق از كربلا به بيدخت رفت و به ملاسلطان گنابادى (قطب گنابادى ها) پيوست و با وجود آنكه قزوينى بود به واسطه گرمىِ ارادتش به ملاسلطان شهره به گنابادى گرديد .
پس از طى سالها رياضات طاقت فرسا به درجه ارشاد نائل گشت .
بر اثر خدمات و مساعى كيوان ،ملاسلطان بلند آوازه شد .كيوان از جانب ملاسلطان نيز به مقام ارشاد نائل گشت و ملقب به لقب منصور على شد .
كيوان در سال 1329 ھ . ق از طرف ملاعلى گنابادى (نور عليشاه ثانى فرزند ملاسلطان) در منزل ملاعلى در بيدخت ديگجوش داد و به مقام قطبيت رسيد و ملقب به لقب منصور عليشاه شد .
كيوان هفده سال جالس مقام قطبيت بود و به بارقه عنايت الهى دامن فرو چيد و دست از قطبيت كشيد و هزاران مريد بنده وار را در راه خدا رها كرد .
وى تصوف را به دو قسم منقسم ساخت :
1-مريد و مرادى (مرسوم) .
2-حقيقى (انفرادى) .
وى چهار كتاب فقط در مورد تصوف نگاشت .
او بىآنكه بانى بپذيرد در مدرسه سپهسالار قديم متوالياً به منبر رفت و داد سخن داد .
كيوان از طرفى به نگارش ترجمه و تفسير قرآن كريم روى آورد و در حكمت و عرفان نيز كتاب هايى نوشت .وى عرفان را به علمى و عملى تقسيم نموده است ايشان در مجموع 34 جلد كتاب به عربى و فارسى نوشت كه در اين مجموعه نكوهش و مذمت رياست و ستايش تفكر و مراتب تفكر و نيز حقيقت دين و صدها عنوان و موضوعِ مهم مطالبِ راه گشا و بكر دارد .
مريد و مرادى و رياستِ مسلكى را دكاندارى و سمّ مهلك مى خوانَد .
كيوان برخى از آثار خود را توسط علامه محمد قزوينى به كتابخانه ملى پاريس قسمت زبان هاى شرقى اهداء نموده و نامه اى از پروفسور بلوشه كتابدار السنه شرقى كتابخانه ملى پاريس در كتاب كيوان نامه جلد دوم منتشر شده است .
آثار عباس كيوان قزوينى به شرح ذيل مى باشد:
1-كيوان نامه جلد 1 در ايران شناسى ،اسلام شناسى ،تشيع و روحانيتِ آن ،دين و حقيقت آن و ….
2-كيوان نامه جلد 2 .
3-كيوان نامه جلد 3 .
4-عرفان نامه با مقدمه رشيد ياسمى در بيان عرفان علمى .
5-تفسير قرآنِ كيوان جلد 1 .
6-تفسير كيوان جلد 2 .
7-تفسير كيوان جلد 3 .
8-تفسير كيوان جلد 4 .
9-تفسير كيوان جلد 5 .
10-تفسير كيوان جلد 6 .
11-قرآن فارسى (ترجمه قرآن) .
12-استوار (رازدار) (درباره تصوف حقيقى و تصوف مرسوم) .
13-بهين سخن (درباره تصوف حقيقى و تصوف مرسوم) .
14-رازگشا (درباره تصوف حقيقى و تصوف مرسوم) .
15-معراجيه در اثبات معراج جسمانىِ حضرتِ رسول (ص) با براهين عقلى .
16-فرياد بشر .
17-ميوه زندگانى. شامل پنجاه بخش در مطالب گوناگون.
18-دوره كيوان .شامل بيست فصل .
19-روشن روش در تعليم و تربيت .
20-شرح رباعيات خيام جلد 1 (حكمت خيام) .
21-شرح رباعيات خيام جلد 2 .
22-هزار و يك كلمه .
23- اختلافيه جلد 1 .
24- اختلافيه جلد 2 كه تا كنون به دست نيامده است .
25- مواعظ در انسلاخ روحى و شرح سخن مسيح (ع) درباره صفات لازمه همنشين .
26- جامع التفاسير .تفسير قرآن كريم به بيانى ديگر .
27- سرانجام .در تعليم و تربيت .
28- تفسير كيوان به عربى جلد 1 .
29- تفسير كيوان به عربى جلد 2 .
30- تفسير كيوان به عربى جلد 3 .
31-ثمرالحيوة (عربى) .
32- ذواليسار فى القصار (عربى) .
33- العصمة (عربى) در اثبات عصمت حضرت زهرا (س) با براهين عقلى .
34- كنوزالفرائد (عربى) .
رسائل ديگرى همچون حج نامه (درباره فلسفه سياسى عرفانى روحانى و اجتماعى حج) و رساله تاريخ تدوين فقه جعفرى و شرح حال ابوسعيد ابوالخير از وى به يادگار مانده است .
مقالات عباس كيوان قزوينى در مجله عرفان در فلسفة الاديان آمده و مقالاتى از ايشان در مجله عنقا و نيز در روزنامه نصيحت منتشر شده و نيز منابر كيوان گردآورى شده كه نياز به انتشار دارد .
عباس كيوان قزوينى در ساعت ده روز جمعه 19 شعبان 57 ھ . ق برابر 22 مهر ماه 1317 شمسى و مطابق 14 اكتبر 1938 ميلادى در هشتاد سالگى عالم خاكى را وداع نمود. مدفن ايشان در سليمان داراب رشت قرار گرفته است.
نورالدين مدرسى چهاردهى