Info@razdar.com
شماره مقاله448
59 . گردون كمرى ز عمر فرسوده ما است(1)
جيحون اثرى ز چشم پالوده ما است (2)
دوزخ شررى ز رنج بيهوده ما است
فردوس درى ز وقتِ آسوده ما است
(1) چونكه بزرگتر نشانه پيرى خميدن كمر است به عربى نقوّس الظهر به تشديد واو و پاره هاى دائره را هر يك را قوس نامند و مراد از ما نوع بشر است و يا جنس مواليد و اين مبالغه است زيرا فلك خيلى پيرتر از نوع ما و از جنس مواد است اما چون علّة غائيه فلك مائيم و هر علّة غائيه وجود علميش مقدم است بر وجود علمى و وجود خارجى معلول پس ما پيرتريم و گويا همه دوائر فلكيه يك قوس از اقواسِ كمرِ ما است.
(2) پالوده از چشم ما به رسم تلفظ قديم كه مضافاليه را مقدم بر مضاف مى گفتند مانند شاهپور شهزاده و جاندار و شاخدار و شاهسوار و شاهسون و غمناك و خورشيد و آفتاب و ماهتاب يعنى روشنى ماه و آف خور كه دو نام كره شمس است و مهر و هور نيز و باز مشبهبه را پيش از مشبه مى گفتند مانند شاهرخ و آسمان و شيروار و بنده وار.
و بيهوده معدوله اى است و نفيى است كه محصّله و اثباتش گفته نمى شوده (با هوده و هوده تنها متداول نيست) .و آسوده وصف خود شخص است و اينجا مجازاً صفت وقت شده و مبالغه هر يك از چهار مصراع در اَعلى درجه اغراق است يعنى آن دم كه ما بياسائيم چنان بهشت بزرگيست كه همه بهشتِ ابدى يك دهليز و درى است كه از آن دم باز شده به روى همه اهل بهشت.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام