Info@razdar.com
شماره مقاله 587
در اواخر قرن دوّم هجرى، در فضاى پاك اسلام كه آراء مانويان و مسيحيت و زرتشتى و آراء فلاسفه يونان به زبان عربى ترجمه گرديد، هر يك عده اى را به سوى خود جلب و جذب نمود. در اين اوقات موضوع جبر و اختيار مورد بحث قرار گرفت، و هر يك پيروان و طرفدارانى يافت و از ابزار فلسفى براى اثبات گفتار خود به اقامه دلايلى پرداختند، اكثر صوفيه بدون آن كه به كنه مطلب واقف باشند، خود را جبرى محض معرفى مى نمودند، اگر جبر را مناط قرار دهيم، و بيان داريم كه خالق جهان هستى براى افراد بشر اراده اى باقى نگذاشته، و همه تحت سيطره يك اراده كل الاهى قرار گرفته اند، لذا انزال كتب آسمانى و بعثت انبياء عظام مفهوم خود را از دست خواهد داد، همچنان كه در مباحث قبل گفته شد، كه سالك در ضمن سلوك مجذوب استاد خود گشته و سر از پا نشناخته، تا به حدّى كه پير طريقت را خالق جهان شهود تصور كند، اين حالت را فنا فى الشيخ مى نامند، و اضافه نموديم كه اگر سالك در اين حال بپايد، و از اين ورطه رهايى نيابد، با شرك همعنان است، چون سلوك يك حالت روانى بوده و مداوايى است، براى سالكين راه ترقى و تعالى، كه غايت، وصول به جهان غيب است، اين كيفيت روحى سالك خلاف شريعت نبوده، حالت سلوكى وى اقتضاى جبر را دارد، كه در اوّل و اوسط و انتهاء، همه او بيند و داند، نه آن كه اعتقاد به جبر داشته باشد، اما در مدت معينى به اين حال درآيد، اما نپايد، زيرا اگر اختيار نداشته باشد، استاد را نسزد كه دستور به سالك دهد، زيرا در بدايت امر طالب به اراده خود طى طريق را پذيرا شده، ولى در طى سلوك از بيم آن كه با غرور دست به گريبان شود، همه تفضلات را از حق داند.
اين كه هر انسانى در كدام مكان، و چه خانواده اى پا به عرصه وجود نهد، و با چه طول مدت عمرى، و در چه امكنه اى تدفين شود، در اختيار انسان نيست. والدين هر فرزندى قادر نخواهند بود، كه قبل از تولد نوزاد دريابند، كه آن طفل دختر است يا پسر به همين نهج اگر دقت كنيم، در مى يابيم كه اراده ما مدخليت نداشته كه حتمآ در يك خانواده مسلمان به دنيا آييم. اين گونه امور از اختيارات بشر خارج است، و كيفيت آن كه چگونه اين ناچيز در عتبات عاليات متولد گرديده، و برادرم در گيلان پا به عرصه وجود نهاده، جبر است اما اين كه چگونه رفتار كنيم، و اين كه چه عقايدى را پذيرا شويم، و به كدام يك از علوم يا هنر يا صنعت رو آوريم، تا اندازه اى اراده ما مدخليت دارد اما اگر تصور كنيم در همه امور كلى و جزئى اراده ما حاكم بر سرنوشت است، راه خطا پيموده ايم.
نظر نگارنده آن است كه نه اراده ما به طور اعمّ و اتمّ در كليه امور مدخليت دارد، و نه جبر مطلق، زيرا اعتقاد به جبر بهانه به دست هوسناكان داده، و مرتكب هر عمل زشت و خلافى شوند، به حق تعالى نسبت مى دهند، لذا حضرت ختمى مرتبت (ص) صريحآ بيان فرمودهاند:
«القدريه مجوس هذه الامه»
در اين اختلافات دامنه دار كه موجب تشتت فكرى ابناى زمان بود، انگشت گره گشاى صادق آل محمد (ع) جمله گهر بارى تقرير فرمودند، كه جاى ابهام باقى نگذاشت، و اين معضل لاينحل را با يك عبارت به روشنى آفتاب آشكار ساختند:
«لاجبر و لا تفويض، بل امر بين الامرين»
نه بارى تعالى بشر را بالكل رها ساخته، و نه اراده را از وى گرفته كه مسلوب الاراده شوند، زيرا اگر چنين مى شد، ديگر كتب آسمانى مفاهيم عاليه خود را از دست مى دادند.
اين ناچيز اغلب صوفيه را معتقد به جبر ديدم كه اعمال نكوهيده خود را از خود سلب مى نمودند، جبر مكتب افراد ضعيف الاراده و هوسناك است، و آنان كه به اراده به تمامى اعتبار مى دهند مغروراند و خودخواه، پس مى بايست گفتار حضرت جعفر بن محمد (ع) آويزه گوش پر هوش قرار داده، از بيراهه دورى گزيند، و در ظلّ لواى خاندان عترت در آيد، تا از كژى باز ايستد و از خطا و زلل محفوظ و مصون ماند.
گلبانگ مغز
نورالدین چهاردهی