Info@razdar.com
شماره مقاله 572
اينكه دريافت علم عرفان بدون عمل آن كه سلوك باشد امكان پذير است يا خير؟ در پاسخ بايد گفت به استنباط اين ناچيز، بايستى مباحث كلى عرفان را سالك قبل از سلوك يا در بدايت سلوك تحت نظر استاد تلمذ نمايد تا در اثر تعليماتى كه آموخته به سلوك رو آورد. اگر علم عرفان را فرا نگرفته باشد در هنگام سلوك افكار متضاد هم مدخليت يافته و تشتت فكرى را موجب مى گردد، بدين جهت ملزم است مباحث كلى را كه به تأييد سالكين راه رفته رسيده، بياموزد و در اين صورت نتيجه مطلوب را به دست آورده و سريع تر در سلوك گام بر مى دارد. بدون تحصيل علم عرفان به نظر اين ناچيز سلوك مشكل و گاهى نتيجه امر، ضد حقيقت دست مى دهد پس اگر فردى بدون آموختن علم عرفان سلوك كند، مرتكب اشتباه گشته است، بنابراين نكات علم عرفان را بدون سلوك عمقآ نمى توان آگاه شد زيرا علم عرفان علمى است كه تعريف كيفيت سلوك روحى است، لذا عارف بدون عمل سلوك، انديشهاش نارسا و ناپخته خواهد بود، مانند فلسفه مشاء در قبال فلسفه اشراق .
تكميل علم عرفان با پيشرفت سلوك روحى همگام است، اگر سالك بيسواد باشد مباحث عرفانى را نيز نمى تواند فرا گيرد.
و اينكه عرفان و تصوف در اديان گذشته وجود داشته است يا خير؟
بايد گفت :
در يهود سلوك آن، روزه ايست شبيه روزه وصال كه دو يا سه روز متواليآ چيزى نياشامد غذايى تناول نكند. بعضى روزه سكوت را منضم آن كنند و بعضى از اينگونه افراد، در اين چند روزه تورات، زبور داود، اشعياء نبى، تلمود بابلى، يا تلمود فلسطينى را مى خوانند.
تلمود بابلى تفسير عرفانى تورات است و حكم دايرة المعارف يهود را دارد كه حتى مداواى مرضا و علوم غريبه را نيز شامل است. اما تلمود فلسطينى خرافى و قشرى است. عرفان يهود آگهى به اين دو تلمود است ولى مطالب فيلون اسكندانى همان تورات را به طريق آراء افلاطون اشراقى تفسير كرده است.
عرفان مسيحيت توجه به عرفان يهود، تلمود بابلى، آراء فيلون، تفسير انجيل يوحنا و رساله مكاشفه يوحنا است. و سلوك آنان عزلت گرفتن در ديرها، تقليل غذا، زراعت زمينهاى اطراف دير، تفكر در آيات انجيل و عدم مباشرت با زنان است. ديگر كارى را انجام نمى دهند و سلوكى ندارند.
اما سلوك مانى روزه وصال است كه از يك شبانه روز شروع تا به سه روز و سپس به يك هفته و بعضى از آنان بيش از هفت شبانه روز مى باشد كه نه چيزى مى آشامند و نه چيزى مى خورند. چنگيز مانوى بود و ازدواج در بزرگان مانويان معمول نبود تعلق به دنيا و زن و امور جنسى را مخالف ارتقاء روح مى دانند. بزرگان مانوى پسران امرد را به عنوان كوچك ابدال در خدمت خود گرفته، و مقاربت با آنان را براى كوچك ابدالان ترقى روحى مى دانستند. و خود به تدريج گرد اين عمل نمى گشتند. اعراب عصر جاهليت كه دختران را زنده به گور مى كردند در اثر تأثير القائات مانويان بود. يكى ديگر از رياضتهاى آنان مسافرت بود، ولى بيش از اين مطالب كه به چه نحو سلوك مى كردند مدارك در دسترس نيست اما توجه به كواكب را نيز مرعى مى داشتند، از اين لحاظ مى توان گفت كه حبس نفس نيز انجام مى دادند در غارهاى تورفان آثار مانوى بسيار به دست آمد كه دانشمندان چند كشور روى آنان تحقيق مى كنند. متأسفانه هنوز چيزى از آن به فارسى ترجمه نشده است. بيرونى بيش از ديگران درباره مانى سخن رانده، و بعضى از آثار مانى را در دسترس داشته است.
در دين زرتشت عرفان گاثاها مناجات زرتشت است. و رياضت در دين زرتشت مفهومى ندارد عرفان آن متأثر از آئين ميترائى و هوشنگ است. زرتشت عارف بود، نه سالك.
اين ناچيز بين چهار فرقه خاكسار، به افرادى برخورد نموده ام كه پيرو آئين مانوى، مزدكى و نقطوى بودند.
هر فردى كه طالب سلوك روحى است، در مكانى كه به سر مى برده، مطالبى از افراد خانواده خود استماع نموده، و با آداب و مراسم مذهبى شهر خود كم و بيش بنابه استعداد فطرى خود دلبسته و در انجام مراسم مذهبى محل سكونت خويش شركت مى جسته است. و اگر كم و بيش به زبان مادرى خود نوشتن و خواندن را آشنا بود، و به مطالعه كتبى دست مى زد، به ضرورت افكارى درست، يا نادرست، در دل و جانش رخنه مى كرد، و چون عرفان علمى صحت مندرجات و مطالبش در عمل به ثبوت رسيده، لذا براى رفع تشتت افكار طالب، و آماده ساختن وى به سلوك، ناچار است، مباحث توحيدى و تجرّد روح و بقاى آن را علمآ دريافته تا در عمل بدون تزلزل خاطر گام بردارد. پس ضرورت دارد، كه قبل از سلوك به علم عرفان رو آورد.
براى ثبوت گفتار خود ناگزير نگاهى به پروتكل كارل ماركس و انگلس مى افكنيم.
ماترياليسم مبنايش بر فلسفه مادى نهاده شده است، كه در يونان باستان يك فيلسوف يونانى فلسفه آن را بنا نهاد، و در ششصد سال قبل از ميلاد، در شبه قاره هند فلسفه مادى «چارواكه» به وجود آمد.
پس قدمت تاريخى فلسفه مادى شش سده قبل از ميلاد است و ماركس و انگلس سخنى نو ارائه ندادند. در سنه 1321 ه.ش اين رساله به قطع جيبى منتشر گرديد، و بعدها در گسترش مرام حزب توده، اين پروتكل مجددآ ترجمه شده و مبسوط تر از زمان ماضى به فارسى انتشار يافت.
اين دو تن وطن را جهان شمولى معرفى كرده، ولى خود تحت اين عنوان فريبنده، جهانگشايى نمودند، و نتيجه امر بر اين شد كه يك ايرانى با پذيرش اين گفتار، مليت خود را به طاق نسيان نهاده و شهرى كه مركز دفتر مركزى حزب كمونيست است، قبله آمال خود قرار داد. اين انديشه از تصوف گرفته شده، صوفى ملكوت را وطن اصلى معرفى نموده، و علاقه به وطن مادى را ناديده نگرفته است. مولوى فرمايد: اين وطن جايى است كه او را نام نيست.
كارل ماركس و انگلس دين را افيون انسانها پنداشتهاند، صوفى گويد سالك در بند سلوك است، عاشق در بند عشق است، دين در حدّ است، خدا بيرون از حدّ است، صوفى رو به بى حدّى مى نهد، پس الصوفى لامذهب له.
مراد آن است كه با پذيرش ديانت به ميدان عشق گام نهاده و به سوى جان جانان شتافته، تو خود قضاوت كن انحطاط فكر، و انديشه والا را.
اين دو فيلسوف مادى گويند بورژوازى با ارتكاب به فحشاء خانواده را ناديده گرفته است. اين گفته مغلطه است، صوفى گويد تمايلات و علقه دنيوى در شرمگاه زنان نهفته است، كه مفهوم آن، آن است كه، افراط در هواجس نفسانى، انسان را از طى عوالم روحانى باز مى دارد، حزب كمونيست با ابزار و وسايل تبليغاتى پردامنه خود، افكار جوانان ساده دل را جانب خود كشيده، و از نيل به حقايق عاليه باز داشته است. پس هر انديشه و مكتب و مشرب نارسا و گمراه كننده كه در جوامع بشرى آلت و ابزار دست استثمار است، بيم آن مى رود كه خرد و كلان را فريب داده، به بيراهه كشاند.
ضرورت دانستن عرفان حقيقى انسان را از اين واديهاى كج و معوج پيچ در پيچ رهانيده، و حقايق نفس الامرى را بر او مكشوف ساخته تا بر طبق موازين عاليه عرفان كه باطن آيات مكى است، به سوى حق و حقيقت طى طريق كند، تا حق را دريابد. فافهم.
گلبانگ مغز
نورالدین چهاردهی