Info@razdar.com
شماره مقاله 616
فريده 22
هر كه گوید خداى بشناسم او خدا را ز خویش نشناسد
وَ لَیسَ لِرَجْلٍ حَطَّهُ اللّهُ رافِعٌ وَ لَیسَ لشَیىُ شانَه اللّهُ دافِعٌ
رفع یعنى معدوم كردنِ چیزِ موجود و اینجا مناسب است با حطّ كه به معنى گذاردن است و فعل و وقوع است .
دفع منع از وجود شئ است كه آثار وجودش پیدا شده باشد مناسب است به اشاء كه هنوز موجود نیست امّا مشیت خدا به او تعلّق گرفته ؛معنى آن است كه نه رفعِ فعلِ واقع شده خدا را مى توان نمود و نه دفعِ اراده خدا را قبل از وقوعِ مراد .پس هم اراده خدا حتمىّ الوقوع است مگر آنكه بدا براى خود خدا حاصل شود و هم فعلِ خدا حَتمىُ البَقاء است مگر كه خود خدا آن را خاتمه دهد و عُمرِ مقدّرِ آن فعل سر آید .
و مى شاید كه حطّ پستى و رفع بلندى باشد .و نیز مى شاید كه رَجْل مرد باشد و براىِ وزنِ شعر جیم ساكن شده و مراد از حطّ ،انواعِ پستى هاىِ جاهى و مالى و مصیبتى است كه در مَثَل گویند فلانى را خدا زده یا سیلىِ فلك خورده و درویش ها گویند سیلىِ طریقت خورده .
میوه زندگانی
عباس کیوان قزوینی