Info@razdar.com
شماره مقاله 557
فريده 37
در خدمت به نوع و انواعِ خدمات
چهار طایفه مى توانند و باید خدمت به نوع بشر نمایند مالداران و زورمندان و دانشمندان و پیغمبران .امّا خدمتِ مالداران نه تنها چیز دادن به هر گدا و گرسنه است بلكه باید هیئتِ مالداران انجمن كنند و با تبادلِ افكار یك اداره پر سرمایه اى تشكیل نمایند كه هماره عاجزانِ مملكت كه هیچ كارى را از عهده برنیایند اِمرارِ معاش كنند و نوعِ آنها راحت باشد و سببِ اذیت و غصّه عمومِ مردم نباشند .و این اداره لازم دارد كه در هر شهرى و دیهى یك دارالعجزه منظَّم ساخته شود و مُدیرِ پر حوصله دیندار نیروُمندى داشته باشد كه خود را مسئولِ وجدانِ خود بداند و به ظاهر هم باید مسئولِ اداره اى بزرگ باشد و امتحان از او بخواهند و حسابِ او را بكشند و پول دادنِ متفرّقه به گداها به كلّى قدغن شود و هر كه هر چه مى خواهد بدهد به اداره اى بزرگ و یا به دارالعجزه تا تخم گدا و گدائى برافتد زیرا پول دادنِ متدرّجاً گداساز و گداپرور است و زخمِ ناسورِ بدنِ جامعه است و اگر سرمایه این اداره بزرگ كم باشد مى تواند از مالیاتِ دولتى اعانه بطلبد و هم مى تواند مالدارانِ گردنكش را اجبار نماید و از دُوَلِ خارجه اعانه اگر دهند بپذیرد و اگر سرمایه زیاد شد مى تواند كه تشكیلِ كارخانه یا صرّافخانه اى داده از نفعِ آن به خرجِ عاجزان رسانند و شاید بعضِ عاجزان را در آنجا به كار گیرند مثلِ ناظرى و مفتّشى و پاینده گى كه آنها هم از بیكارى كه بلاىِ بزرگ و دشمنِ دل و جان است برهند و هم نانِ خیلى مفت نخورده باشند كه خوىِ انسانى را فاسد مى كند .
و یكى از تكالیفِ این انجمنِ مالداران آن است كه كسانى را كه تَنبَلى و بى غیرتى خود را گدا ساخته اند به زَجر و اجبار به كار وادارند و ناظر و رقیبِ آنها باشند كه آنها خود را از كار ندزدند و نیز بچّههاىِ بى كسِ مملكت را اداره نموده به درس یا صنعت وادارند تا به بیكارى خو نكنند امّا زورمندان یعنى با جاه نه زورِ بازو باید زورشان را صرفِ نوعِ بشر كنند تا زورِ آنها نعمتى بزرگ گردد نه صرفِ خود تا آنكه بلیه و نقمت محسوب شود
(چگونه شكر این نعمت گذارم كه زورِ مردم آزارى ندارم)
پس زور بر دو قسم است مردم آزار و مردم پرور و زورمندان باید ملتفت این تقسیم باشند و خود را قوّه غضبیه جامعه خود دانند نه قوّه غضبیه شخصِ خود .
و امّا دانشمندان باید خود را از قوّه علمیه جامعه خود دانند و در مقابلِ بذلِ علم چیزى نخواهند و عمل به علم را بذل آن دانند و فایده شخصىِ خودشان را از علم همین بذل دانند .
و امّا پیغمبران باید مربّىِ كُلِّ بشر باشند در كلِّ احتیاجاتِ بشریه تربیتِ مادرانه نه تربیتِ معلِّمانه یا تربیتِ ملوكانه و توقعِ عوضى براىِ تربیتِ خود از احدى نداشته باشند و منتهى لذّتِ خود را در این تربیت دانند نه آنكه از ریاست لذّت برند چنانكه مادر هیچ ملتفتِ ریاست خودش بر فرزند نیست و هیچ توقّعِ خدمت از فرزند ندارد براىِ خودش امّا نسبت به حالِ فرزند توقّعِ خدمت خود را از او دارد تا آنكه فرزندش حق شناس گردد ،پس اگر خدمتى از فرزند به بیند خورسند مى شود فوقِ لذّت ها نه براىِ آنكه به ریاست رسیده بلكه براى آنكه فرزندش كامل شده و علامتش آنكه اگر از فرزندش خدمتِ به غیرِ خودش را هم به بیند خورسند مى شود همان اندازه و این نكته را غیرِ مادر كسى ادراك نمى كند و مادر هم اداركِ بالطّبیعه دارد نه اداركِ به علمِ یاد گرفتنى و پیغمبر باید در تمامِ این احوال مثلِ مادر باشد و در علم مانندِ هیئتِ دانشمندانِ دنیا باشد با زیادتىِ آنكه چیزى از حیطه علمِ او خارج نباشد و همه علومش صَرفِ حالِ جامعه بشر گردد عموماً و صرفِ حال یك یكِ بشر گردد خصوصاً و پیغمبر نسبت به جامعه باید مانندِ پادشاهِ داناىِ توانا و نسبت به هر یك نفر مانند مادرِ بى طاقت باشد و این دو نسبت را هماره در همه حال با هم جمع كند بى تَمانع میانِ آنها و هر كه نه چنین است او شیادِ ریاست خواه است نه پیغمبر و ضررِ او به جامعه و به هر یك نفر از هر بلا و هر درنده اى زیادتر است و در زور مانند هیئتِ زورداران باشد و در مال مانندِ هیئتِ مالداران ،پس پیغمبر واحدِ كاَلاَلف باید باشد و مردم را براىِ مردم بخواهد نه براىِ خودش و اشتباه همه دنیا در همین یك نكته است كه هر كسى ادّعاء دارد كه من مردم را براىِ مردم مى خواهم پس باید خود مردم هوشِ تمیز داشته باشند و گولِ ادّعا را نخورند ،و چنین هوشمندِ ممیز كم است پس بیشترِ مردم گول خورند اگر چه هنرمندِ موشكاف باشند در امور دینیه گول خورند و به نام خدا پرستى ،شیطان پرستند ،یك بى خبرتر از خود را مخبر عن اللّه قرار مى دهند و دین را كه باید هوس كُش باشد به هوس مى گیرند .
میوه زندگانی
عباس کیوان قزوینی