Info@razdar.com
شماره مقاله763
انسان داراى چند مرتبه از وجود است و بعضى مى شمارند تا هفت مرتبه واین هفت مرتبه هم در جانبِ جسم انسان است چنانكه در طبّ مبرهن[12] شده،و هم در جانبِ روح انسان است چنانكه نزد عرفاء كه اطباءِ نفوسند معین شده از: صدر و قلب و روح و عقل و سرّ و خفى و اخفى و این دو جنبه تفاوتشان مانند تفاوت عالمِ جسم و عالمِ روح است،پس آنچه جسم لذّت برد اگر از جنبه خودش است ممكن است كه منافى نباشد امّا اگر سبب لذّت جسمى،یك امر روحى باشد مانند دین كه شخص دیندار را براى خاطر دینش تعظیم نمایند یا فوائد دیگر به او رسانند،این لذّتِجسمى مانع است به اندازه خودش از استكمال[13] لذائذ روحى و مانند غصب است كه جسم حقِّ روح را غصب نموده و بر قوّتِ خود افزوده و روح چون راضى به این غصب است پس آن حظوظ مغصوبه[14] به ضرر روح خواهد بود. باید روح تا در عالم جسم است تلاش كند كه از جسم استفاده نماید نه آنكه فوائدِ خاصّه خودش را به دسائسِ[15] قواى جسمیه از دست بدهد.زیرا آمدن روح به جسم نه از باب احتیاجش به جسم است (به هر حال جسم محتاج به روح است) بلكه روح براى زیاد كردن پر و بال به جسم در آمده تا آن لطائفِ ملكوتیه كه برحسب ضرورتِ مراتبِ وجود در جسم پنهان است آنها را برباید از جسم و جزءِ خود كند،تا آنكه بعد از مفارقتِ[16] روح از جسم هیچ لطیفه و جهت معنویت در جسم باقى نمانده باشد.پس حال جسم بعداز مفارقت روح بدتر و پستترین احوالِ جسم است و حالِ روح بعد از مفارقت از جسم بهترین حالات متصّوره روح است.
و اینها كه گفتیم براى روحِ بیدار است كه غافل از نتایج مسافرت خودش نباشد و به لهو و لعب نپردازد و عمر خود را كه بزرگتر سرمایه است نباخته باشد. و چون از نوع بشر همین توقع است،پس جسمِ بشر بعد از مرگ بدترین اجسامِ دنیا است؛ و لذا یك مذهب آن را مىسوزاند و یك مذهب آن را از آبادى به دور مىاندازد و یك مذهب آن را از روى زمین با سرعتى تمام برداشته در زیرِزمین پنهان مىكند زیرا آنچه لطائفِ جسمیه در جسمِ بشر بوده روحِاو از آن كشید و دیگر در این لاشه هیچ معنویتى باقى نمانده و شاید همین است معنى نجس بودن میت كه دین اسلام لاشه مردار را بدترین نجسها شمرده قسمى كه با خشكى هم سرایت مىكند هم به ظاهر هم به باطن؛ لذا مسّ[17] میت هم تطهیر حدثى لازم دارد كه غسل باشد و هم تطهیر خبثى كه شستن موضع تلاقى[18] باشد و در شریعت هیچ چنین نجسى جز لاشه مردار نیست كه هم حدث باشد و هم خبث، هم موجب طهارت صغرى باشد هم موجب طهارت كبرى. جعل قانون نسبت به لاشه مردار براى تذكر این دقیق نكته است تا هوشمندان پى برند، گرچه ارواح همه افراد بشر چنین نیست كه جذب لطایف جسم خود را كاملاً نموده باشد.
———————————————————-
[12] . مبرهن = آشكار.
[13] . استكمال = كمال خواستن.
[14] . مغصوبه = غصب شده.
[15] . دسائس = فریبها.
[16] . مفارقت = جدایى.
[17] . مسّ = دست مالیدن.
[18] . تلاقى = به هم رسیدن.
کتاب اختلافیه
عباس کیوان قزوینی