Info@razdar.com
شماره مقاله 617
و در اینجا مناسب است متذكّر این فلسفه دینى بشویم كه نظر قائلین به تناسخ[19] به وسعت مقامات و كمالِ قدرتِ روح بشرى است كه یك روحِ بشرى مى تواند از چندین جسم به نوبت جذب لطائف نماید و دوراتِ عدیده[20] به عالم جسم درآید و هماره تن خود را تازه نماید،تا از هر تنِ تازه اخذِ لطائف نموده بر مقاماتِ معنوىِ خود افزاید كه گویا حوصله كمالِ روح با اخذِلطائفِ یك جسم در یك دوره پر نمى شود و قانع نمى گردد و بعد از مرگ در هر دوره نعره«هل من مزید» 21]] می زند. و شاید آیه وصف دوزخ را در قرآن ناظر این نكته دقیقه بدانیم كه (كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا) و نزد هوشمندان پیدا است كه این عالمِ جسم،دوزخ است براى روح.امّا باید در این دوزخ توقف كند براى تكمیل هویت حقیقى خودش كه آن استعداد روحى است.و لذا ارواح هرچه كاملتر و پرقوّه تر باشند دوره آمدن شان به دنیا بیشتر خواهد بود و هرچه دوره زیادتر مى شود مقامات روح افزوده تر مى شود. پس هر روحى نسبت به مرتبه خودش در دوره صدم كه به دنیا و جسم آمد صدبرابرِخودش است كه در دوره اول آمده بود. و آیات تعدّد حیات و ممات[22] را نیز مى توان ناظر به تعدّد دوره هاى زندگىِ یك روح دانست،كه یك جاى قرآن دو حیات و دو ممات دارد و یك جا تا پنج حیات و ممات شمرده مى شود.چنانكه ما در تفسیر فارسى خود در ذیل آیه(كیف تكفرون باللّه و كنتم امواتا فاحیاكم) تا پنج موت و حیات استخراج نموده ایم و در بعضى آیات اشاره به مطلق تعدّد موت و حیات است بدون تعیینِ عدد و در اخبار اسلامیه هم بى اندازه اشاره و تصریح به تعدّد دورات است،از جمله مسئله رجعت كه یكى از عقاید ضروریه مسلمین ایران شده و اغلب مصیبت زدگان خود را دلدارى مى دهند به انتظار رجعت كه در رجعت جبران مصیبت هاى این دوره خواهد شد.و ما در بعضى كتب خود نوشته ایم كه هر دوره نسبت به دوره پیش،بمنزله آخرت است كه دارالجزاء است یعنى مكافات نیك و بد دوره پیش در آن دوره خواهد شد و باز همان دوره نسبت به دوره آینده دنیاست كه دارالعمل است نه دارالجزاء. پس گزارشات هر كسى در هر دورهاى مركب از دو عنوان است:یكى مكافات و جزاءِدوره گذشته خودش از نیك و بد.و دوم اعمال تازه كه بمنزله تخم پاشیده است براى دوره آینده تا جزاءِ داده روئیده شود. و باز در دوره آینده همین دو عنوان از گزارشات انسان خواهد بود و پیدا نیست كه این سلسله در كجا منقطع[23] خواهد شد،یا اینكه بطور دَور و دایره است كه انقطاع پذیر نیست.مثلاً اگر مورى را روى خط محیط دایره به حركت بیاندازید این مور هرگز حركتش تمام نمىشود و به مقصد نمى رسد كه از حركت باز ایستد،زیرا هماره روى خط دایره خود را مى بیند كه جلوِ او تمام شدنى نیست هرچه برود نمودار نیست رفتنِ او،زیرا خط محیط دایره تمام شدنى نیست.و در اصطلاح هندسى زاویه عبارت است از محل تلاقى دو خط تمام شده پس اگر خط تمام نشود هرگز تشكیلِزاویه نخواهد شد و البتّه خطّ وجودِ انسان اكملِ[24] خطوط است. پس به قاعده باید سیر انسان یعنى آمدنش به دورههاى جسمى محدود نباشد و در ادیان بزرگ دنیا اشاره بلكه تصریح است به اینكه بعد از گذشتن عرصه محشر و استقرارِاهلِبهشت و دوزخ،باز خدا دنیائى دیگر خواهد آفرید و اشخاصِ بشرى به این دنیا خواهد فرستاد و براى آنها نیز بهشت و دوزخى مهیا خواهد نمود. پس رشته وجود انسان پاره شدنى نیست چنانكه سر رشته آنهم پیدا نیست زیرا هر رشتهاى تا پاره نشود سر نخواهد داشت و از این جهت است كه انسان به سبب شناختنِخود مىتواند خدا را به اندازهاى بشناسد،یعنى بى نهایتىِ مراتبِ وجودِ خود را آئینه بى نهایتىِ خدا بداند. چونكه اشیاءِ دیگر منتهى مى شوند به انسان مانند درخت كه منتهى مىشود به میوه. پس اشیاء انتها دارند یعنى در جنبِ انسان تمام مى شوند،درخت در جنب میوه تمام مى شود،دیگر عنوان تكامل درختى ندارد؛ امّا میوه تكاملش تمام شدنى نیست انسان نیز كه میوه درختِ عالمِ طبیعت است تمام شدن ندارد. [19] . تناسخ = انتقال روح بعد از مرگ از بدنى به بدن دیگر،برگشت ارواح.تناسخ بر دو قسم است:تناسخ صعودى و تناسخ نزولى .نزولى یعنى آنكه روح بواسطه كارهاى ناشایست به صورت حیوانات درآید (تناسخ نزولى باطل است) لازم به ذكر است كه براى آشنایى بیشتر با مبحث تناسخ مى توان به كتاب «گلبانگ مغز»اثر شادروان نورالدین چهاردهى مراجعه كرد.[20] . عدیده = بسیار.[21] . هل من مزید = آیا هیچ زیادتى هست. [22] . حیات و ممات = زندگانى و مرگ.[23] . منطقع = بریده.[24] . اكمل = كاملتر.
کتاب اختلافیه
عباس کیوان قزوینی