Info@razdar.com
شماره مقاله737
اين ناچيز در سال 1324 شمسى كه در خرمشهر اقامت داشتم در نخلستانها به جمع زارى ها برخورد نمودم و پس از بررسى و تحقيق در اين زمينه دريافتم كه زارىها باقى مانده عقايد خرّم دينان بوده و مكتب خرم دين متأثر از ديانت مزدكى بوده است.
سعيد نفيسى در صفحه 158 كتاب بابك خرم دين مىنويسد: در نواحىِ جنوبىِ فارس و كرانه هاى خليج تا حدود كرمان، مردمى هستند كه آنها را به نام عمومى «زار» مىشناسند و مردم مىپندارند كه اين كلمه تحريفى از لفظ زائر از زبان تازى است، و در نواحى مختلف پراكنده اند و در ميان ايشان عاداتى هست كه مانند عادات و رسومى است كه در كتابها درباره خرم دينان ضبط كرده اند.
[خرم دينان شعبهاى از فرقه مزدكى هستند و مزدك نيز متأثر از عقايد مانى گرديد، به طورى كه توان گفت مزدكيه يكى از شقوق مانويه است، عموم زارىها عامىِ محض بوده و غير از آداب و مراسم خود كه بجا مىآورند ديگر آگهى خاصى ندارند. اما اضافه مىنمايد اولادان زارى بدون آنكه در جلسات زارىها شركت جويند زارى مىشدند و همگى افراد اين دسته كه چكيده زارى بودند هر يك، خويش را همزاد يكى از اجانين مىدانستند. يكى از دوستانم كه در اهواز سكونت داشت و به شغل خياطى اشتغال داشت، خود را همزاد ملك عبدالرحمان، شاه اجانين مىدانست و تمامى سران اجنه را به اسم و مشخصات مىشناخت و اغلب روزها و شبها با آنان متكلم مىشد، اينجانب پرسشهائى با وى مطرح مىكردم و وى فرداى آن روز پاسخ مىداد. اين مرد به نام (مشهدى رضا) و در محله باغ شيخ با يكى از برادرانش هم منزل بود و خواهر و برادر ديگرش كه جمعاً سه برادر و يك خواهر بودند همين حال را داشتند ،و اعتقاد راسخ دارم كه اين شخص صادق القول بود. خواهرش كه داراى چند اولاد بود، خود را نسبت به بزرگان اجنه برتر مىشمرد. فرزندان در خردسالى زارى نمىشوند اما در سنين پانزده سالگى ناگهان زارى مىشوند: چ] .
[در خوزستان برخوردم به طايفه «زارى» كه در نخلستانها جلسات خود را برپا مىدارند و در كتاب سيرى در تصوف چاپ دوم فصل مشبعى از عقايد و مراسم و اعمال آنان را متذكر شدهام. فشرده سخن آنست كه زارىها در بنادر جنوب ايران و بنادر خليج فارس بسر مىبرند و لااقل هر پانزده روز يك بار در هنگام غروب زن و مرد مجتمعاً جلسهاى برپا مىدارند و با آهنگ خاصى تكيه به يك پا داده مانند حالت سماع به پايكوبى برمىخيزند، چشمها نيمه باز و سر به يك سو افكنده، و اگر اداره كننده جلسه مرد باشد او را «بابا» كه اغلب در سن كهولت بسر مىبرند، نامند و اگر پيرزن باشد او را «ماما» گويند. در يك گوشهاى از نخلستان، اطاقكى از چوب و حصيرِ درخت خرما برپا داشته تا اگر كسى از افراد از حالت عادى خارج شود او را به آن اطاقك برده، بابا يا ماما او را به هوش مىآورند. اگر زارى در جلسه شركت نجويد مانند فرد معتاد به افيونى است كه افيون به وى نرسيده و عملاً بيمار مىباشد و به حضور در جلسات معتاد مىشود. عدهاى را عقيده بر آنست كه زارىها از دستهاى از پرتقاليان به يادگار ماندهاند. اين گفته نادرست بوده و مستند نمىباشد. اگر فردى يكى از زارىها را بيازارد، بابا يا ماما به اندازه كف دست، آبى به چهره آزار دهنده مىپاشد كه آن فرد حداكثر پس از 24 ساعت به يكى از امراض صعبه مبتلا مىشود. اگر بابا يا ماما با كف دست، شانه چپ يا راست شخص را بفشارد همان اثر پاشاندن آب را دارد و اطبا از معالجه عاجز مىشوند. اگر خاطى نادم شود و خانواده وى ملتجى به بابا يا ماما شوند، دستور سفره مىدهند يعنى خروسى طبخ كرده و شامى آماده ساخته، خانواده بابا يا ماما كه بمنزله شيخ طريقت در صوفيه مىباشند، پذيرايى مىشوند در آن حال بابا يا ماما مجدداً اندكى آب به مرتكب ايذاء و اذيت پاشيده يا با فشار دست او را از بيمارى شفا مىبخشد. افرادى كه والدين آنها زارى باشند، بعضى از آنان اشباحى به نظرشان جلوهگر شده كه تصور مىكنند يكى از اجانين است و برخى با آن اشباح به زعم خود تكلم مىنمايند.
اگر غير زارى سه جلسه در جلسات زاريان شركت كند نه آنكه تماشاچى باشد، آن فرد مانند شخصى كه سه مرتبه هروئين استعمال كند مبتلا به اعتياد شده و آن مرد يا زن نيز زارى خواهد شد. اين ناچيز مراتب ذكر شده بالا را به رأى العين مشاهده كردهام: چ].
اخيراً در ايران علاقه به علوم غريبه بسيار شدت يافته و روز به روز به طرفداران اين دسته افزوده مىشود و كتب بسيار در اين زمينه منتشر شده است.
آقاى محمد عطارى كتابى به نام منتخب نهجالبلاغه و حديث بساط و علوم غريبه جفر و كيميا و كتاب ديگرى به نام جواهر مكنونه و لالى مخزونه از ختومات و خواص اعداد و مربعات و غرايب علوم منظم با چاپ سنگى منتشر ساخته و سطور بالا را در پشت مجلدات كتاب نوشته ضمن اينكه هيچ يك از اين مباحث را واقف نمىباشد.
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی