Info@razdar.com
شماره مقاله717
مديوم = كسى است كه واسطه ارتباط با روح قرار مىگيرد.
عامل يا هيپنوتيزور = كسى است كه با استفاده از دانش و تكنيك هيپنوتيزم مىتواند افراد را به خواب مصنوعى فرو برد.
پاس = حركت دستهاى عامل را در طول بدنِ سوژه به روشى خاص براى فرو بردن سوژه به خوابِ مصنوعى پاس مىنامند. ممكن است پاس با تماس ملايم انگشتان با بدن سوژه يا با فاصله چند سانتى مترى بدن صورت گيرد. پاس به منظور صدور سياله عصبى و نفوذ در سوژه توسط عامل اجرا مىشود.
روشن بينى يا كلرويانس = حالت حدت و حساسيت باطنى فردى است كه در شرايط هيپنوز چشم بسته قادر به ديدن اطراف خود مىشود و آنچه از دسترس بينايى چشم سَر به دور است در معرض ديد باطنى او قرار مىگيرد. كلرويانس آگاهى روحى بر وقايع و اشياء دور از دسترس حواس است كه به صورت تصويرى حاصل مىشود.
روشن شنوى = استماع اصوات و امواج صوتى خاص است كه از محدوده امواج قابل استماع افراد عادى خارج باشد.
رابط نويسا = نوشتن بلا اراده نيز گاه يك پديده روحى است و گاه بازىهاى ضمير ناخودآگاه است. رابط نويسا كسى است كه ارواح مىتوانند از دست او استفاده كنند و مطلب مورد نظرشان را به وسيله او بنويسند يا تصوير دلخواه خود را بكشند.
ترانس = حالت مراقبه يا خلسه را مىتوان معناى ترانس گرفت و در اصطلاح انتقال از خود آگاهى به ناخود آگاهى در اثر تمركز، توجه يا تحريك مراكز ادراكى و آمادگى فرد براى دريافت امواج اطلاعاتى از وراى محدوده عالم ملموس است.
معمول = همان مديوم يا سوژه است.
بُعد چهارم = دانشمندان معرفت الروحىِ غرب عالم ماوراء ماده را بعد چهارم نام نهادهاند.
اسپرى = روح
پريسپرى = هاله پوششى كه وسيله هم بستگى روح و جسم است.
سايكوكينيس = اثر فكر و اراده بر اشياء را گويند و آن استعداد و قدرتى است كه به وسيله ابزار روحى براى تغيير اجزاء اشياء، جان دادن يا بيجان كردن و انتقال آنها از مكانى به مكان ديگر بدون استفاده از ابزار مادى به كار مىرود.
اكتوپلاسم = منظرهاى بخار مانند قابل رؤيت و داراى بعضى خواص فيزيكى است كه دانشمندان علومِ پنهانى معتقدند از مديومها در حالت ترانس و ارتباط با ارواح خارج مىگردد.
سوژه يا موضوع = كسى است كه مورد آزمايش خواب مصنوعى قرار مىگيرد.
سومنامبوليك = سومين مرحله از مراحل خلسه هيپنوتيزمى است كه طى آن حواس حدّت و حساسيت زياد پيدا مىكند.
رسخ = اگر روحِ انسانى در عود بعدى در ابدان نباتى در آيد رسخ گويند.
فسخ = اگر روحِ انسانى در عود بعدى در اجسام جمادات و معدنيات ظهور كند فسخ مىنامند.
مسخ = اگر روح انسان در كالبد درندگان در آيد مسخ نامند.
نسخ = اگر روح سير صعودى كند و به عالم قدس پيوندد نسخ نامند.
قالب اثيرى يا فلكى يا قالب مثالى = مخلوق روح و حد فاصل روح مجرد و جسد عنصرى است، از ماده لطيفتر است، بُعد مسافت براى وى مفهومى ندارد ،قالب مثالى نيز مرگ دارد.
فانتوم = شكل ظاهر شده شخص كه حضور نداشته و يا مرده است شبح يا فانتوم مىنامند.
دور و كور = موجوديت يافتن كره ارض و سپرى شدن هزاران سال از حيات آن براى آمادگى پديدار شدن موجودات ديگر اعم از جماد، نبات، حيوان، انسان را دور و كور گويند.
ماما = زارىها در بنادر جنوب ايران و بنادر خليج فارس بسر مىبرند و همگى عامى و لااقل هر پانزده روز يك بار در هنگام غروب مرد و زن مجتمعاً جلسهاى برپا مىدارند اگر اداره كننده پيرزنى باشد او را ماما گويند.
بابا = اگر در جلسه زارىها اداره كننده مرد باشد او را بابا گويند.
فلوئيد = به معنى ذرات است، اين ذرات لطيف هستند.
بلانشت = تختهاى است كه قسمت جلوى آن قدرى باريكتر و داراى يك فلش فلزى مىباشد كه جلوى هر حرفى مكث مىكند. اين تخته بر چهار عدد گلوله غلطان قرار گرفته و گلولهها به طور موازى به هر سو حركت مىكنند و در جلسات احضار ارواح از آن استفاده مىشود.
تناسخ = عود ارواح را به دنياى خاكى گويند.
سرّ اكبر = اصطلاح هندوهاست كه ” اوم ” گويند.
آنى ميسم = يعنى مطالبى را كه در جلسه احضار روح حاضرين دريافت مىدارند تراوش مغزى خود عاملين بوده و عمل آنها ارتباط روحى نمىباشد.
كرمه = به زبان سانسكريت گردش چرخ حيات است كه يكى از اصول اوليه اديان هند و دين بودايى است.
ماترياليزه = به مفهوم آن است كه روح در بدن مديوم متجسم شده گفتار يا كتابت مىكند.
كيميا = علوم غريبه را در اساس پنج علم محسوب مىدارند يكى كيميا است كه تبديل فلزى به فلز ديگر است و آن را اكسير نيز نامند.
ليميا = علم طلسمات است.
هيميا = علم تسخيرات است كه معرفت احوال ستارگان سبعه است.
سيميا = علم خيالات است كه تصرف در خيال افراد كند.
ريميا = علم شعبده است كه معرفت قواى جواهر ارضيه است.
سومنامبول = كسى است كه در خواب راه مىرود. اين خواب ممكن است خواب طبيعى يا مصنوعى باشد. نام بيمارىِ كسانى كه خود به خود در خواب راه مىروند سومنامبوليزم مىباشد.
اتر = سياله لطيفى كه بنابر نظر قدما فضاى عالم را فرا گرفته است. اتر سياله فرضىِ بىوزنى را گويند كه تمامى جهان را فرا گرفته و جمعى معتقدند كه عامل انتقال نور و الكتريسته مىباشد.
هيپنوتيزم = خواب مصنوعى است.
تله پاتى = خواندن افكار ديگران از مسافت دور مىباشد. تله به معنى دور و پاتى به معنى احساس و درك كردن است.
بايويلاسميك = نيروى زيست، نيروى خالص روان.
لاما = رهبر بودائيان تبت.
اكسترال = همزاد يا جسم ثانوى.
كا = به عقيده مصريان جسم دوم، همزاد سوم، روح همزاد، اسپرى است.
ويدا = ويدا به معناى اشعه است. دانشمند اطريشى ثابت نمود كه از سر تا قدم موجود زنده بخصوص انسان اشعهاى خارج مىشود كه با چشم ظاهر نمىتوان ديد.
ايدا = در عرفان هندوستان يكى از مجراهاى اطراف ستون فقرات را گويند.
پينكالا = در عرفان هند يكى از مجراهاى اطراف ستون فقرات است.
سوسمينا = قنات خالى در ستون فقرات.
عقل كل = فيض اقدس، صادر اول.
نوشرينوس = آخرين حد تجزيه ماده.
حلول = روح شخصى در وجود شخص ديگرى وارد شود و وجود وى را تحت اراده و اوامر خود در آورد.
اتحاد = آنست كه دو روح در يك كالبد متحداً حكمرانى نموده و فرمان برانند.نه حلول نه اتحاد ممكن نيست و هر كالبد براى روح مشخصى تولد يافته و حلول و اتحاد هر دو غلط است.
الوان هفتگانه = بنفش، نيلى، آبى، سبز، زرد، نارنجى، قرمز.
پسكاناليز = روانكاوى در دنيا.
انكونسيانس = سر و كار داشتن با ناخودآگاه.
اكتوپلاسم سيانس = روح زندگان.
اكسيريدايراسيون = حالت انتقالى روح جسمانى.
حالت غشوه = خلسه.
متروكس = صفحه الفباءِ ارتباط با ارواح.
يونسفر = مرتفعترين و وسيعترين طبقه هوايى است كه سياره ما را احاطه كرده است و حجم آن چندين برابر بيش از هوايى است كه در پايين قرار دارد.
درجه سمتاسيول = زمانى كه خواب رفته براى توهم پذيرى آماده است.
تروبل = حالت بهت و حيرت است.
راپس = ضربات روحى را كه روى ميز نواخته مىشود.
كومترى = روشن حسى.
پاترنيته = يكى از اصول فراماسونرى به معنى پدرى است.
ماترنيته = يكى از اصول فراماسونرى به معنى مادرى است.
فراترنيته = يكى از اصول فراماسونرى به معنى برادرى است.
دزانكرنه = مديوم قوى.
رانكرناسيون = تبديل روح انسان زنده به عالم ارواح.
كونسيانس = ضمير باطنى خودآگاه.
سوكونسيانس = ضمير باطنى ناخودآگاه.
مانيه تيزور = عامل.
ترانس ساندان تاليسم = تجسد ارواح در جلسات ارتباط.
راه كارنياسيون = عود ارواح.
رانكرناسيون = عود ارواح.
ترانس ساندانتال = عكاسى از ذرات مافوقالطبيعه كه تجسد يافته ظاهر مىسازد.
صبى = شعبهاى از مانويت است كه در خوزستان هستند.
جفر = از علوم غريبه است.
آتما = به زبان فقراى هند به روح گفته مىشود.
پروآتما = به زبان فقراى هند به ابوالارواح گفته مىشود.
طىالارض = روح انوارى ايجاد نمايد و جسد را در لفافه خود پيچد و در مكان مورد نظر آشكار سازد و بيش از لحظهاى به طول نيانجامد و اين عمل فوق علم بشرى است.(نورالدين چهاردهى)
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی