Info@razdar.com
شماره مقاله714
لفظ روح در هفت معنى استعمال مىشود و ام المعانى آنها مبدأ باطنى هر شىء ظاهر است مثلاً هر عملى و هر سخنى حركت اعضاء بدن است و مبدأ اين حركت قوه محركه است كه در هر عضو هست و آن قوه بمنزله روح اين عمل است و مبدأ آن قوه، قوه محركه اى است كه در دماغ (مغز سر) است و مبدأ آن قوه هاى مغز سر طبيعت است و مبدأ طبيعت جان است.
پس عنوان مبدأ بودن چيز خفىّ براى چيز ظاهر، امالمعانى لفظ روح است، مثلاً كسى مىگويد من روح غضب ندارم، روح فحش ندارم، روح پر خوراكى ندارم، مراد مبدأ باطنى اين كارها است و جان هم نسبت به تمام بدن و احوال و افعال بدن مبدأ است يعنى ابتداى هستى بدن و قواى بدن از جان است و عالم غيب را كه عالم ارواح مىنامند از اين جهت است كه عالم غيب مبدأ وجود و آثار عالم شهود است.
پس عالم غيب جان است و عالم شهود تن او و هم چنين مىتوان خدا را كه مبدأالمبادى است «روح عالم» دانست، چنانكه نگارنده در اغلب كلمات خود تعبير مىكند به (جان منبسط) و آن هفت معنى كه روح بر آنها اطلاق مىشود بعضى به زبان علمى و بعضى به زبان دينى است.
اول بخارى كه خون صالح مبدل به آن بخار مىشود در قلب و در ريه و آن بخار از ميان دو شريان به مغز سر [مىرسد] و از آنجا عصبها را به حركت مىاندازد و خودش نيز منقسم مىشود و داخل مىشود ميان رگهاى باريك به هر عضو براى زندگانى آن عضو و اين بخار را به فارسى روان گويند و حكماء روح حيوانى (طبيعى).
دوم قوه محركه حيوانيه كه خادم قوه مدركه است و مخدوم قواى جزئيه منبثه در اعضاء است.
سوم قوه شهويه و قوه غضبيه كه هر دو يك قوه است و فعل اين يك قوه جذب است و دفع، جذب را شهوت و دفع را غضب گويند.
چهارم روح مجرد از ماده و از تعلق به ماده و از تشكل به صورت و اندازه كه لازمه ماده است و اين معنى مراد از لفظ روح القدس است و در اخبار اسلاميه رسيده است كه اين روح القدس مَلكى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل و با هيچ پيغمبر مصاحب نبود مگر با خاتم انبياء و به اعتقاد شيعه با ائمه نيز، و همين روح القدس است كه حكماءِ پهلويون او را رب النوع انسان مىدانند و مىگويند از همه ربالنوعها بزرگتر است و همه مسخر اويند و مراد آنها از رب النوع همان است كه شرعاً ملائكه مىگويند.
پنجم مطلق مجردات از عقل و نفس بلكه طبيعت كليه نيز كه بنابر تحقيق آن هم مجرد است.
ششم مبدأ ايمان مؤمنين كه روح الايمان مىنامند و كافر فاقد اين روح است.
هفتم مبدأ نبوات و رسالات و عصمتها و آن را روح النبوة و الولاية مىنامند كه در پيغمبران هست و غير پيغمبر فاقد اين روح است و همين را روح القدس نيز مىنامند.
چنانكه در روايات رسيده كه خدا در پيغمبر ما پنج روح قرار داده:
1- روح حيات است كه مبدأ كارهاى طبيعت و حركات است.
2- روح قوت است كه مبدأ نهضتها و جنگها است (سلطنت).
3- روح شهوت است كه مبدأ كارهاى نفسانى مشترك بشر است.
4- روح ايمان است كه مبدأ عدالتها و امر و نهىهاى دينى است (قوه مقننه).
5- روح القدس است كه خواب ندارد، غفلت ندارد، كار لغو ندارد و تمام او علىالدوام توجه به خدا است و مقدس و پاك است از آلايش بشرى و بنابر اينكه روح القدس آن مَلك بزرگى باشد كه با هيچ پيغمبرى مصاحب نبود جز با پيغمبر اسلام.
«نقل از جلد اول تفسير كيوان»
کتاب اسپری تیسم – علم ارتباط با ارواح
نورالدین چهاردهی