Info@razdar.com
شماره مقاله736
در كتاب هيپنوتيزم تأليف كابوك چاپ اول در پشت صفحه اولِ كتاب نوشته است: شما با مطالعه اين كتاب به پانصد سال جلوتر از زمان حال خود خواهيد انديشيد.
در صفحه اول نوشته است: همه مردم مانند كفش و لباس به هيپنوتيزم نيازمند هستند.
[مفهوم جمله اول مؤلف محترم آنست كه مندرجات كتاب خوانندگان را از دانستنىهاى پانصد سال آتى آگاه خواهد كرد، اگر مراد از جهت علمى است كه خلاف نظريه دانشمندان است و هيچ فردى محق نيست كه بگويد مطالب من، شما را تا ده سال آتى بىنياز از نظريه فضلاء مىسازد. و اگر از جهت علوم روحى است كه مؤلف كتاب در اثر قبلى خود بيان داشته است كه ژنده پيل روزى چهار گوسفند تناول مىكرد و نيازى به دفع مدفوع نداشت. نمىدانم ابراز اين گونه دعاوى گزاف چيست. در ثانى همگان چه نيازى به هيپنوتيزم دارند: چ].
در صفحه 2 نوشته است: به سرّ اكبر پى بردهايد.
[اصطلاح سرّ اكبر به هندوها تعلق دارد كه آن هم «اوم» است نه هيپنوتيزم و كسى براى مانيه تيزم و ديگر علوم روحى سرّ اكبر را به كار نبرده است: چ].
در صفحه 30 عكس جوانى را كه مربع نشسته و به تمركز مىپردازد نشان داده است.
[اعمال يوگيان چه ارتباطى با علم روح دارد: چ].
در صفحه 36 گفته است: شعرا در سرودن شعر در حال خلسه و جذبه فرو مىروند.
[اين مطلب كليت ندارد: چ].
در صفحه 39 نوشته است: شعرائى كه فن هيپنوتيزم را ندانند عرفان را به خوبى نمىتوانند بفهمند.
[با توجه به گفتار مؤلف محترم و اثر قبلى ايشان دانسته شد فرق عرفان و تصوف و مكتب يوگ را به درستى ندانسته و هيپنوتيزم هيچ گونه ارتباطى با عرفان ندارد. هيپنوتيزم خواب مصنوعى است: چ].
در صفحه 124 بيان داشته است: در درجه (سمتاسيول) كه شخص به خواب رفته براى توهم پذيرى آماده است، مىتوان تلقين كرد كه روح مردگان را ببيند.
[اين نظريه درست نمىباشد: چ].
و نيز مؤلف گويد: شاعرى شروع مىكند به شعر گفتن يا نوشتن و در اين زمان تا درجهاى هيپنوتيزم است. كلمات، اشعار و جملات به او الهام مىشود.
[اين ناچيز به كرات و مرات شعرايى را ديدهام كه در حضورم شعر سرودند يا مرتجلاً شعرى سرودند، هيچگاه نه در حالت هيپنوتيزم بودند و نه به الهام اعتقادى داشتند.
كسروى تبريزى مىگفت شعرا قافيهها را نوشته سپس كلمات را جسته و در رديف آن قرار مىدهند يعنى شعرا جدول حل مىكنند: چ].
در صفحه 136 نوشتهاند: نماز خواندن ايجاد هيپنوتيزم مىنمايد.
[اخص خواص در خواندن نماز و ادعيه و مناجات از حال عادى خارج شده و عده انگشت شمارى به حالت ترانس (خلسه) فرو مىروند. هيپنوتيزم علم است، عامل و مديوم ممكن است اعتقادى به عالَمِ پس از مرگ نداشته باشند اما در جلسات روحى شركت كنند. جلسات روحى لازمهاش آنست كه عامل و مديومش اعتقاد به روح و بقاى روح داشته باشند: چ].
در همين صفحه گفته است: پيشوايان مذهبى سالها عبادت مىكردند يعنى خود تمرين مىكردند تا بتوانند به مرحلهاى از مراحل هيپنوتيزم برسند ولى حالا با كشف اسرار هيپنوز عدهاى مىتوانند در يك يا چند جلسه به مرحله متوسط يا عميق خود برسند.
[مسلماً شاگردان مكتب مؤلف محترم در يك يا چند جلسه فوق مرتبت انبياء را حائز شده و فايز مىشوند. ما در بدايت بايستى دريابيم كه حالت الهام و وحى براى عامه يا خواص امكان پذير است بعد مقايسه نماييم و آن هم با اين صراحت مدعى اجراى اعمال آزاد مردان و دلباختگانِ حضور جان جانان شدن براى چيست؟ چرا در سرزمين پاك ايران اين همه مدعيان لافزن داريم: چ].
در صفحه 137 نوشته است: محيط اتفاقى و استثنايىِ خاص، حضرت پيغمبر اسلام (ص) را به مرحله ششم هيپنوتيزم رسانيد.
[حالت روحى پيغمبر (ص) چه ارتباطى به هيپنوتيزم داشته آن هم درجه ششم يا هفتم. اگر گفتار مؤلف محترم در اين زمينه درست باشد لازمهاش آنست كه هيپنوتيزور از مرتبت رسول خدا (ص) والاتر باشد و حالت وحى فوق علوم روحى است و قرآن در وصف پيامبر خاتم او را به لفظ (شديدالقُوى) توصيف كرده و براى صحبت درباره روحانيت نبى اكرم مىبايست از سنخيت روحى با آن حضرت برخوردار بود و چرا براى اثبات گفتار خود از آن حضرت نام مىبريم: چ].
در صفحه 145 دنباله دعاوى خود گفته است: اگر در حال عميق هيپنوتيزم به هيپنوتيزم شونده [مرادش مديوم است: چ] تلقين شود كه با باز كردن چشم، روح پدر بزرگ يا مادر بزرگ يا فلان شخص را خواهد ديد همين طور خواهد شد.
[امكان وقوع اين امر غير ممكن است و علماى معرفتالروح در گذشته و عصر حاضر چنين سخنى نگفته و مدعى اجراى آن نشدهاند: چ].
در صفحه 147 گفتهاند: هيپنوتيزم يا خواب مغناطيسى شش مرحله دارد.
[هفت مرحله دارد و مرتبت روحى نيز هفت درجه دارد و صوفيه نيز مراتب سلوك را هفت مرحله يا مقام دانند: چ].
در صفحه 151 مؤلف درباره اقدام خود در باب ارتباط با عالم ارواح نوشته است: آزمايشات من درباره روح: چهار نفر از افراد مختلف را هيپنوتيزم كردم و روح پدرم را احضار نمودم. يكى گفت قد بلند است ، يكى گفت كوتاه است، ديگرى گفت سبزه است، چهارمى گفت سفيد است اگر موضوع احضار روح صحت مىداشت مىبايستى هر چهار نفر مىگفتند مثلاً قد بلند است يا قد كوتاه است.
[اگر روح والد مؤلف محترم در جلسه ارتباط با ارواح حضور يافته بود چرا به هر چهار نفر، پاسخى خلاف ديگران داده است و از طرفى مؤلف محترم در بعضى از صفحات كتاب خود ارتباط روحى را تأييد و حتى مدعى شده كه بعضى افراد در يك تا چند جلسه از مرتبت روحى انبياء بيشتر رتبه يافتهاند و در ثالث بنا به استناد گفتار مؤلف محترم در دو اثرى كه منتشر ساختهاند، ايشان به اصطلاحات و اقدامات اوليه در جلسات روحىِ دانشمندان غربى كه در گذشته و اكنون معمول است ناآشنا بوده و مُحق به ارتباط روحى نمىباشند: چ].
در صفحه 252 گفته است: روزى براى بايزيد بسطامى مرغ پخته آوردند، بايزيد مرغ را كيش كرد و مرغ پخته زنده شد و پا به فرار گذاشت.
[مراد مؤلف از نقل اين حكايت مجعوله چيست؟: چ].
[در صفحات بعد كتاب، مؤلف محترم، رضا و تسليم و صبر و سلوك را از مكتب عرفاء نقل كرده و سپس مكتب يوگ را تأييد نموده است.
در قرن سوم و چهارم هجرى صوفيه تصوف را با شريعت لازم و ملزوم دانسته و در قرون بعد مشايخ صوفيه براى حفظ ظاهر به شريعت متمسك بودند اما در خفيه كردارشان خلاف شريعت بود و درباره بايزيد نوشتهاند كه پاهاى خود را به سمت قبله دراز نمىكرد و نيز گويند وقتى يكى از مريدانش قصد سفر حج نمود به حضورش بار يافت و اجازت سفر كردن را تمنا نمود، بايزيد گفت چه مقدار وجه براى سفر بيتالله فراهم نمودى ،مريد كيسهاى كه وجوه سفر را در آن نهاده بود ارائه داد بايزيد نقود مريد را تصاحب كرد و به مريد دستور داد كه هفت بار وى را طواف كند پس از انجام طواف، بايزيد به مريد گفت تو اكنون حاجى شدهاى.
عطار در تذكره خود درباره رابعه نوشته است كه رابعه از زاويه خود به صوب كعبه به پهلو غلطيد و چهارده سال طول كشيد بعد مشاهده كرد كه كعبه به استقبالش شتافته و دور سرش طواف مىكند.
تازه به فرض كه عقل و مكتب شريعت را ناديده انگاريم آيا امكان چهارده سال غلطيدن به پهلو ممكن است و آيا نقل اقاويل ساخته و پرداخته صوفيه چه ارتباطى با مانيه تيزم و هيپنوتيزم دارد، هم چنين مكتب يوگ خود مسلك خاصى است و در مباحث مانيه تيزم چه دخالت دارد: چ].
در صفحه 32 نوشته است: ذكر گفتن از طريق تسبيح نوعى خود هيپنوتيزم است.
[ذكر با تسبيح چه ارتباطى با هيپنوتيزم دارد، كار قلبى و حبس نفس و نشستهاى ويژهاى كه سالك به وسيله استاد تلقين يافته امكان دارد كه ذاكر به حال خلسه درآيد آن هم براى چند دقيقه نه بيشتر: چ].
در صفحه 317 بيان داشتهاند: در حال مراقبه پرتو خواه متوجه وجود و زنده بودن و نفس كشيدن خود هست.
[اصطلاح پرتو خواه اولين بار توسط حشمت السلطان دولتشاهى پايه گذار مكتب (وحدت نوين جهانى) به كار برده شده، اگر سالك به مراقبه فرو رود قادر نيست به حالت خلسه يا انسلاخ در آيد اما پس از تمارين بسيار و راهنمايىهاى استاد از خود بىخود مىشود و مراقبه اصطلاح صوفيه است و ارتباطى با مباحث هيپنوتيزم ندارد: چ].
در صفحه 318 ذكر نمودهاند: حال مشاهده همان حالات روشن بينى و تله پاتى در حالت هيپنوتيزم عميق است كه خود هيپنوتيزم شونده از راه دور مىبيند و ناگفته مىفهمد.
[در بدايت امر عرضه مىدارد اصطلاحات و مفاهيم گفتار بزرگان صوفيه هيچ گونه وجه مشابهتى با تله پاتى و روشن بينى ندارد.
اما مديومِ درست كردار و عاملِ پرهيزگار و قوى در امر هيپنوتيزم مىتواند بعضى از قضايا را به وسيله مديوم دريابد.
در ثانى مىبايست فرق و تمايز مكاشفه و مشاهده را دريابد و عملاً مرحله مكاشفه براى او دست داده باشد و حالت خاصِ اخص خواص كه به مشاهده نائل شدهاند براى او رخ داده باشد والا با خواندن كتب عرفاء نه تنها به كنه مطلب دست نمىيابد، بلكه به بيراهه كشانده شده و بالعكسِ مفهوم حقيقى را استنباط مىكند.
پدرى فرزندى داشت كه بسيار به او دلبسته بود، و دورىاش را نمىتوانسته تحمل كند لذا وى را با خود همراه ساخته و به حضور بزرگان دانش مىرسيد، بچه خردسال كه محبت مفرط پدرش را نسبت به خود درك كرده بود در حضور دوستان پدرش مُهر سكوت را شكسته سخنان بچگانه بر زبان جارى مىساخت و پدر خجلت مىكشيد تا اينكه روزى در خلوت به عزيز قلب و جانش اندرز بداد كه جان پدر در حضور بزرگان جملات ابلهانه بر زبان نران و سخنان بلند پايه ادا كن، طفل خردسال به عهده گرفت كه پند پدر را آويزه گوش خود سازد، در مرتبه بعد كه در معيت پدر به نزد عدهاى از فضلاء عصر حضور به هم رسانيدند بدون مقدمه سخن يكى از حضار در جلسه را بريد و گفت فيل، كرگدن، شتر، نهنگ. همه افراد مجلس سكوت نموده و به حيرت فرو رفتند، پدر كه منفعل شده بود به پسرش خطاب كرد كه جان پدر چرا اين كلمات را بر زبان جارى ساختى، آن طفلك از اعتراض پدر به شگفتى رفت و پاسخ داد، تو خود گفتى كلمات بزرگ ادا كنم من نيز شتر و فيل را به بزرگى مىشناسم. مُمَثِل اين گفته وصفالحال عدهاى از نويسندگان عصر حاضر است: چ].
در كتاب روانشناسى هيپنوتيزم تأليف شعبان طاووسى مشهور به كابوك در صفحه 19 نوشته است: ژنده پيل قادر بود تا چهل روز، روزى چهار گوسفند بخورد بدون اينكه توالت برود. ژنده پيل قادر شده بود سنگ را تبديل به ملخ و مرواريد را تبديل به آب نمايد، با اشاره او آب در سر بالايى جريان پيدا مىكرد، چوب كوتاه دراز مىشد و بيماران معالجه و كورها بينا مىشدند.
[شيخ احمد جام معروف به ژنده پيل ساليان درازى به راهزنى اشتغال داشت و مردى امى بود و سالها بعد از درگذشت وى شرح حالش را به رشته تحرير در آورده و كراماتى بدو نسبت دادند.
مؤلفِ محترم، ارتباط نوشته خود را با هيپنوتيزم نمىداند، و آيا استناد ايشان غير از كتب نقشبنديه مأخذ ديگرى است. و آيا مشايخ و اقطاب عصر حاضر قادر به انجام اين اعمال مىباشند و يا از افراد ديگر اين گونه اعمال را مشاهده نمودهاند.
سالك در موقع سلوك بدنش به ميزان غير عادى داراى حرارت شده و قادر به اكل گوشت و غذاى بسيار نبوده و در سلوك مجاز به اجراى كرامت نيست و نيازى به تناول چهار گوسفند و دفع ننمودن مدفوعِ بدن نمىباشد و امكان چنين عملى نيست و افسانه است.
چرا رود را بايد خلاف طبيعت به مجراى غير طبيعى آن به جريان اندازد، سنگ را چرا تبديل به ملخ كند، كسى قادر به چنين كارهايى است كه صفت خلاقيت داشته باشد و تازه مرتكب اين كارها نمىشود.
اين ناچيز يك روز در سر مزار ژنده پيل در صدد دريافت قدرت روحى او بر آمدم و استنباطم آن شد كه شيخ احمد جام از سلاك مبتدى نيز ناتوانتر است: چ].
در صفحه 20 آمده است: منصور حلاج قادر بود طوطى مرده را زنده كند و قنديلها را با اشاره انگشت روشن نمايد و خود را تبديل به درخت خرما كند.
[سند گفتار مؤلف بر وقوع اين اعمال چيست و به فرض اگر كسى بتواند چنين كارهائى عرضه بدارد مرد روحى نيست. مرد روحى استنكاف از اين كرامتها دارد و صحت وقوع آن از جنبه علوم غريبه است: چ].
هيپنوتيزم عمل خواب كردن توسط (هيپنوتيزور) را گويند و يكى از مريدان مسمر اين عمل را كشف كرد.
هيپنوز كلمهاى يونانى است و معنى خواب مىدهد و اين كلمه را نخستين بار در 1842 ميلادى (جرج) انگليسى به نام (جمير مريد) به كار برد.
مانيه تيزم خواب كردن به وسيله مغناطيس بدن است كه اين مغناطيس از دستها و چشمها خارج مىشود، اما هيپنوتيزم عبارت از خواب كردن با اشياء و تلقين مىباشد.
[مؤلف محترم ضمن بيان آراء صوفيه، عقايد فرويد، علماى روح و مبحثى از مكتب يوگ را بيان كرده كه به طور كلى تمامى بخشهاى كتاب از كتب غربى ترجمه شده و ايشان به نام خود قلمداد كرده است: چ].
آقاى كابوك پنج رساله كه شامل مطالب دروس كلاسهاى وى است، منتشر كرده كه اين ناچيز پنج رساله آن را ديده است. در رساله سوم خود از (پراناياما) بحث كرده و در صفحه 14 نوشته است: هنگام نفس كشيدن تصور كنيد كه نيروى روحى را به صورت گازى به رنگ آبى از هوا جذب يا شكار مىكنيد.
[اين ناچيز در كتاب مكتب يوگ و نشستهاى 84 گانه آن متذكر شده كه ورزشها در اين مكتب هدف غائى نبوده بلكه نشستها مركوب سالك مىباشند و سالك حق ندارد به دلخواه خود هر نشستى را عامل باشد زيرا اثرات سوء در بر خواهد داشت، و سالك مجاز نيست هر رنگى را مطمح نظر قرار داده و بدان رنگ تمركز دهد، و تنفس در اين مكتب با حبس نفس بوده و نمىداند چرا مؤلف محترم در اين وادىها ناآگاهانه گام برداشته است: چ].
در صفحه 251 مىنويسد: با خسته كردن اعصاب چشم و خسته كردن اعصاب بدن و تزريق برخى داروهاى خواب آور خسته كننده كه بر روى اعصاب اثر مىگذارند و تلقينات اوليه مىتوان سوژه را براى هيپنوتيزم شدن آماده كرد.
[اگر اين سخنان درست است چه نيازى به اجراى اين كارهاى پر عرض و طول است كه سوژه (مديوم) را قبلاً مانند باربرى خسته كرده سپس به خواب برند. ناگفته نماند كه دانشمندانِ فن، عقيده دارند كه بيمار صرعى و مجنون و دانشمند را نتوان خواب كرد. اين ذره نادار گويد عاملِ قوىِ با تجربه، همه افراد را مىتواند تحت سلطه خود در آورد حتى فردى را كه در خواب عميق فرو رفته باشد. و مىتوان مديومى را كه تحت نظر عاملى به خواب رفته، تحت اراده خود در آورد يا از بيدارى وى ممانعت نمود به ترتيبى كه مديوم حتى پاسخِ پرسشهاى عامل اوليه را ندهد: چ].
[مانيه تيزم فقط خواب مغناطيسى است و تا اندازهاى تلقين در آن دخالت دارد، اما در هيپنوتيزم مديوم ممكن است عامل را نديده و هيپنوتيزور از راه دور مديوم را خواب كرده و دستوراتى به وى دهد، سپس او را بيدار سازد به طورى كه مديوم تا چند روز بلا اراده ظاهراً در بيدارى بسر مىبرد و دستورات القائى را اجرا مىكند: چ].
آقاى كابوك در كتاب روانشناسى در صفحه 363 نوشته است: فكر خود را به هر نقطه از بدن تمركز كنيم در آن نقطه احساس درد خواهيم كرد.
[اين امر در صورتى مصداق دارد كه در بدن خود يا بدن شخص ديگر ضمن تمركز، فكر كنيم آن نقطه از بدن درد دارد و اگر داراى درد بوده، تمركز دهيم كه اين درد دارد رفع مىشود، چنين خواهد شد: چ].
در صفحه 478 مؤلف، عكس خود را در حالتى كه يكى از ورزشهاى يوگا را انجام مىدهد با دهان گشوده نشان داده است.
[مؤلف محترم در اين باب مرتكب لغزش شده است زيرا در كليه نشستها دهان بايد بسته و نيز منافذ بدن را مىبايست مسدود ساخت: چ].
در صفحه 501 در باره غريزه جنسى نظر مىدهد و چنين مىنويسد: در حال حاضر و در اجتماع فعلى چنين چيزى امكان ندارد و چه بسا گاهى تخليه از طريق نيروى جنسى در شما ايجاد حرارت و نشاط مىكند.
[مؤلف محترم اشتباه درك كرده و در ثانى در اجتماع فعلى چه چيزى وجود دارد و در ثالث عاملِ مانيه تيزم و هيپنوتيزم بايد از اكل غذاى بسيار و خواب بسيار و مشروبات الكلى و مواد مخدر و تناول گوشت و كثرت امور جنسى بپرهيزد، و ماهى و نباتى خورده، و از اظهار خودى و تكبر و مال اندوزى و تجاوز به نواميس مردم اجتناب نمايد زيرا نيروى وى كاسته مىشود كه با تمارين بسيار هم عود قوا امكانپذير نمىباشد: چ].
در صفحه 503 نوشته است: اگر كسى خوى ددى پيدا مىكند، اگر مردى حاتم طائى مىشود، اگر انسانى خرفت و كودن در مىآيد، اگر بشرى سرآمد نوابغ دهر مىشود، همه اين تغييرات در اثر مواد خوراكى است. اگر نوزاد زبانش مىگيرد، اگر رنگش سياه است، اگر سرخ يا سفيد است، اگر چشمش مشكى يا زاغ يا آبى است، اگر مويش سياه، بور يا طلائى است، همه اينها به غذايى كه مادر هنگام آبستنى خورده است بستگى دارد و با غذايى كه كودك بعد از تولد مىخورد مىتوان آنها را تغيير داد.
[ژن ايرانى با آفريقايى فرق فاحشى دارد، اگر صرفاً غذا مدخليت داشت در بعضى از قراء ايران بالاخص در مناطق كوهستانى، طوايف اهل حق و نيز اسماعيليه بسر مىبرند كه وابستگى خاصى با هم دارند گويا يك خانواده هستند و تغذيه آنان به يك نهج است، چرا در عمل، نوزادان اين افراد نتيجهاى را كه مؤلف محترم در سطور بالا ذكر كرده به دست نمىآورند، و يا در كشورهاى مترقى در زايشگاهها كه زير نظر اطباى ماهر برنامه غذائى نوزدان طرح ريزى شده و اطفال به يك نحوه تغذيه مىشوند اين نتيجه به دست نمىآيد: چ].
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی