Info@razdar.com
شماره مقاله725
تاكنون هر كتابى كه مورد بحث قرار دادم كتب تأليف يا ترجمه بود و قابل مقايسه با كتب منتشره آثار اعلم الدوله نبود. اينك آثار اعلم الدوله را يكى پس از ديگرى مورد مداقه و انتقاد قرار داده تا خوانندگان به كنه اعتقادات و اعمال علماى اروپا و آمريكا در باب (اسپرىتيسم) كه به صورت ساده و روان نوشته شده بصيرت بيشترى يابند.
كتاب هفتاد و يك مقاله تأليف خليل خان ثقفى اعلم الدوله در علم اسپرىتيسم و اثبات ارتباط با عوالم ارواح تدوين شده است.
اعلم الدوله از كتب فلاماريون و از جلد اول كتاب ظهورات تجسمى تأليف گابريل دلان استفاده كرده و در مطاوى كتاب از آنان نقل قول كرده است.
در صفحه 233 نوشته شده: آلان كاردك گويد كه ارواح، بدن مادى لطيفى هستند كه از سياله مخصوصى تشكيل شده و اين سياله از سياله عمومى كه در تمامى فضاى لايتناهى وجود دارد اخذ شده و كمك از آن گرفته و تغيير مىكند.
در صفحه 242 نوشته است: روح در اطراف ما در طواف بوده و در حين تولد بچه، اولين نفس را مىكشد و در بدن طفل داخل شده و در سن هفت سالگى بالتمام در بدن نفوذ نموده و مستقر مىشود.
روح پس از فوت از قواى مديوم استفاده و حتى قرض نموده و اعمالى بروز مىدهد و در اين حال وزن بدن مديوم كاسته مىشود.
[وزن مديوم كاسته نمىشود، بلكه ضعف بر مديوم مستولى مىشود: چ].
در جلسات ارتباط با ارواح، روحى كه در صدد تجسد بعضى از اعضاى بدن خويش است در ظرف قالبگيرى كه پر از پارافينِ در حال ذوب است دست خود را در ظرف گذاشته و سپس دست خود را داخل ظرفى كه از آب سرد پر شده و نزديك ظرف پارافين قرار دارد مىگذارد. پريسپرىِ دست را داخل ظرف آب مىگذارد.
در صفحه 249 از وحيد سعد وحيد الدوله، شصت اندرز ذكر نمودهاند.
در هنگام ارتباط، چراغ سقف اطاق را خاموش ساخته و يك چراغ روشن نگه دارند و افراد حاضر در جلسه دور ميز نشسته و دستانشان را به يكديگر اتصال دهند.
رابط بينا مديومى است كه تجسد ارواح را مشاهده كند و رابط شنوا صداى ارواح را استماع نمايد.
تجسد ارواح بدين نهج است كه در بدايت امر يك نقطه سفيد بسيار كوچك مشاهده كرده و سپس به تدريج بزرگ مىشود. در ارتباط با روح اميركبير، امير گفت ديگر نيازى به عود به دنيا ندارد. و خيام خود را فيلسوف مشرب فلسفه مادى معرفى كرده است.
امين السلطان (اتابك) گفت روحش بسيار بد است.
يزيد بيان داشته است كه 25 بار به دنيا عود نموده است.
حافظ گويد كه شرابخوار و عياش بوده است.
بوعلى سينا گفته خودخواه بوده و كتابخانه خوارزمشاهى را به آتش كشيده و آثارش از آن كتابخانه اخذ شده است.
كريم خان زند گفت سه مرتبه به دنيا عود كرده و بار آخر در شيراز بازرگان بوده است.
شيخ بهائى حال روحى خوبى داشته است.
امير بهادر جنگ روح وى خوب مىباشد.
مظفرالدين شاه اظهار كرد به دنيا آمده و در شهر همدان پسر تاجرى مىباشد و در سن 15 سالگى است و به تحصيل اشتغال دارد.
ميرزا شفيع ثقةالاسلام حال روحىاش خوب بوده.
مديوم بايد ضعيف البنيه و لاغر و كم خوراك باشد. اگر بدن مديوم ضعيف باشد زود به خواب مغناطيسى مىرود.
در كتاب هفتاد و يك مقاله معرفة الروح اثر دكتر خليل خان ثقفى در صفحه 180 نوشتهاند: بچهها معلمهاى را ديدند كه در حياط مدرسه مشغول چيدن گل بود و در همان هنگام به نظر رسيد كه جفت او بر روى صندلى جالس بوده است.
در صفحه 198 نوشتهاند: ارواح عاليه كارهاى ما را بچگانه دانسته و به دنياى ما توجهى ندارند مگر كمك به عالم انسانيت باشد. ارواحى كه در حد وسط مىباشند با ما مربوط هستند. ارواح عادى چون نمىتوانند هوسهاى خود را انجام دهند از شهوت رانى سايرين لذت برده آنها را تشويق و تحريك مىنمايند.
[ارواح عادى و ارواح دانيه حق اجراء اعمال زشت در دنياى مادى ندارند مگر افرادى كه در ابتداء سلوك گام برداشته، ارواح پست سعى مىنمايند تا آنان را به امور دنيائى متوجه سازند ولى استاد روحى شاگردان خود را حفظ مىكند: چ].
در صفحه 208 گفته است: هر گاه شخصى در بعد چهارم واقع گردد آينده و گذشته را تا حدود بينائى خود تواند ديد.
[علماى اسپرىتيسم معتقدند آينده وجود خارجى ندارد و نمىتوان آن را ديد زيرا در بُعد چهارم هميشه اوقات زمان حال است: چ].
كتاب كليد شناسائى در عالم غير مرئى كه اثر دكتر عليرضا بهرامى و اعلمالدوله و مهذب السلطنه است. اين كتاب ترجمه و تأليف است كه در صفحه 77 گفتهاند: براى تجربيات روحى يك صفحه الفبا را نوشته بعد گيلاس بلورى واژگون بر روى الفبا نهاده به محض تلاقى انگشت با گيلاس، گيلاس به خودى خود به حركت در آمده و بر روى صفحه الفبا گردش مىنمايد.
[اين نحوه اقدام در جلسه ارتباط، عمل مقدماتى در اسپرىتيسم مىباشد: چ].
در صفحه 147 نوشتهاند: در تمامى جلسات ارتباط، روح هادى كه روح حامى نامند حاضر و ناظر است.
[ممكن است روح حامى به دنيا عود نمايد. آن زمان به دستور ارواح عاليه، روح ديگرى، روح حامى جلسات خواهد شد: چ].
در صفحه 33 مرقوم داشتند: سابقاً ارتباط با عالم ارواح فقط به عهده عده معدودى از كاركنان معابد بوده است.
[آن قسمت كه در سطور بالا در باره معلم و اطفال شرح داده شده است، هيكل استاد را كه مشاهده نمودند، دوبل آن بوده و بار اول را توان باور داشت اما دفعات بعد بايستى گفته شود كه خيالات است و در جسد عنصرى كمتر به كَرّات به حالت اوليه مشاهده مىشود: چ].
علماى روحى گويند اين حالت در افرادى كه در قيد حيات هستند امكان دارد به وقوع پيوندد اما در كسانى كه در گذشتهاند بيشتر رؤيت شده است.
در بعد چهارم زمان وجود خارجى نخواهد داشت و در كره ارض زمان به وسيله خورشيد وجود دارد. ماده در بعد چهارم وجود ندارد و بعد چهارم زمان را نمىپذيرد. بعد چهارم اشباح است و اشباح از انشعابات شعور كل است. اشباح داراى شعور هستند و حايلى در مقابل آنان نيست. شعور كل در هفت مرحله است. پستترين قسمتهاى هفتگانه محلى نيست كه پس از مرگ مدت مديدى در آن بسر برند بلكه براى ترقى خود، در يك نوزاد تجلى و تجسد مىيابند و ارواحى كه در مرتبه بالا هستند ديرتر از ديگران به دنياى خاكى عود نمايند.
گاهى اوقات بدون اينكه خواستار شويم روحى در جلسه ارتباط حاضر گشته و نيازى به روح راهنما نيست. گابريل دلان عقايد روحى را با ديانت تطبيق مىداد.
مديوم در ارتباط، اگر زن باشد بهتر از مرد خواهد بود اما بانوان چاق و قوى و خشن نمىشود مديوم باشند. در جلسه ارتباط بايد يك مرد بعد بك زن و به همين صورت بنشينند كه بهتر خواهد بود.
[در جلسه ارتباط تعداد نفرات شركت كننده ملاك عمل نبوده بلكه وابسته به قدرت روحى عامل است. عامل و معمول نبايد بسيار غذا اكل نمايند، بايد مشروبات الكلى نياشامند و به امور جنسى كمتر بپردازند.
مديوم براى حضور ارواح بسيار مدخليت دارد و ميز در جلسه ارتباط مىبايست سبك بوده و سنگين نباشد: چ].
در صفحه 33 نوشتهاند: در سطح كرات در فضاى لايتناهى حيات وجود دارد.
در صفحه 35 نوشته شده است: مديومهاى خوب اغلب از بانوان مىباشند.
در صفحه 37 گفتهاند: عدد ارتعاشات عادى اكتوپلاسم مديوم در هر ثانيه هزار است و در حالت غشوه به 1500 مىرسد.
در صفحه 45 نوشتهاند: اجتماع تحقيقات روحى از چهار الى هشت تن مرد و زن تشكيل مىشود، دستها را بر روى ميزى كه سبك باشد نهاده و حضور روحى را انتظار دارند، اگر نيم ساعت منتظر بوده و نتيجه دست نداد در جلسات ديگر تعقيب نمايند.
و سؤال و جواب را روى كاغذى كتابت نمايند و به وسيله ضربه با پايه ميز يا به وسيله چرخاندن ميز گردان با روح سخن گويند. يا نوك مدادى را بر روى كاغذى نهاده و فكر كند كه با يك روح ارتباط حاصل مىشود.
[اگر اين كار را با قطعهاى چوب كه «پلانشت» نامند، انجام دهند بهتر خواهد بود: چ].
در صفحه 164 نوشته شده كه: شيپور در جلسه ارتباط در فضا به حركت آمد.
در كتاب كليد شناسايى از اعلم الدوله در صفحه 43 مىنويسد: عامل در جلسه ارتباط در مديومى كه كتابت مىكند نفوذ مىنمايد.
در صفحه 63 نوشتهاند: پريسپرى يك روح، از قواى مديوم كمك گرفته و تجسم پيدا مىنمايد. در مدت 14 قرن، بيش از يك كرور نفر از زنان و مردان به جرم جادوگرى كشته شدند.
در صفحه 140 نوشته شده است: پريسپرى كسى كه در ايام حياتش آلمانى بوده به وسيله مديوم امكانپذير است كه به زبان فرانسه تكلم نمايد.
در صفحه 150 بيان داشتهاند: افرادى كه در كرات ديگر بسر مىبرند نيازى به پليس ندارند و در مقام والائى بسر مىبرند.
[محمود وحيد سعد دوست محمد معيرى و عبدالحسين شيخ در ترجمه و تأليف كتاب كليد شناسائى در معيت اعلم الدوله رنج برده و تدوين كتاب تحت نظر و كنترل اعلم الدوله انجام پذيرفت: چ].
در كتاب مذكور نوشتهاند سلول مغزى افراد مسن بيشتر از جوانان روشن بوده و اما جوانانى كه در علم الروح كار مىكنند اخلاقشان مدتها پس از مرگ به همان اندازه حياتشان باقى مىماند.
پريسپرى فردى كه دراكهاش هم چنان كه در جهان سه بعدى بود در بعد چهارم نيز با وى همراه است. در بعد چهارم دريافتش به همان اندازه است كه در دنياى خاكى داشت. و در بعد چهارم به افراد نيك حالت فرح و نشاط دست مىدهد و اگر تصور بهشت كنند منظرهاى به همان نهج كه در باره بهشت خوانده يا شنيدهاند در مقابل آنها آشكار مىشود. در بعد چهارم افكار پسنديده و هم چنين افكار بد، شكل پيدا مىكنند. و ارواح عالى و قوى به ارواح ضعيف القاء نيكى كرده و به ارواح دانيه تا اندازهاى يارى مىدهند. اگر روح كسى براى نفر ديگر تجسد يافته، اين امر جهت روشن ساختن ارواح ضيعف است.
[اين عمل امكانپذير است اما به ندرت رخ مىدهد: چ].
افرادى كه امراض مقاربتى دارند در حال احتضار به سختى جان مىدهند. عزادارى از جانب دوستان و خويشان موجب تألم روحى كسى است كه در گذشته است. در بُعد چهارم اندكى زمان را ادراك مىكند. ذهن بايد سابقه ذهنى دارا باشد تا مرتبه بالاترى را درك كند.
براى تصفيه اخلاقىِ روح، عود ضرورى است و اگر اخلاق ناپسند داشت، دو مرتبه تا پنج مرتبه عود مىنمايد و اگر عمرش طولانى بود، برگشتن ضرورت نخواهد داشت.
اصوات ارواح مانند وزش باد است. مديوم حضور يا غياب روح را مىفهمد. مدت ده سال «آلان كاردك» مجلههائى درباره روح انتشار داد. مديوم در جلسه ارتباط، روحش از بدنش منقطع شده يا به حالت سير و سفر در مىآيد. در حالت ارتباط، چه تاريك و چه روشن باشد براى عامل و مديوم فرق نمىكند.
كلنل پروفسور ريشه فرانسوى گويد روح در مغز مديوم رسوخ كرده و بدن مديوم گرم شده و ضربان قلب او شديدتر مىشود.
اگر روح كه زمان حيات خود طبيب بوده به داخل بدن مديوم وارد شود، به نحوى داخل مىشود كه حرارت و ضربان قلب مديوم تغيير نمىيابد.
تجسد روح، حالت گرمى و ضربان ندارد.
ريشه گويد مسلك فراماسونرى از اهرام مصر بوجود آمده است.
سگها وقوع زلزله و طوفان را حس كرده و صداى خود را بلند مىنمايند. اين را ارواح به آنها القاء مىكنند.
[ارواح قادرند به چنين اعمالى دست زنند اما به سگ القاء نمىكنند، اما در نهاد سگ و اسب است كه باران و سيل و زلزله را در مىيابند: چ].
در طبيعت ارواح بزرگ عطف توجهى به ماده نداشته مگر آنكه ارتباط برقرار گردد.
در جلسه ارتباط اگر پاسخها درست بود نشانه دخالت و حضور ارواح بوده و برخلاف آن «آنى ميسم» مىباشد يعنى روح دخالت نداشته است.
صداهاى رسا و حركات و اعمالى كه توليد اصوات مىكند براى مديوم ناراحت كننده است و ايجاد چنين صداهايى، آدمى را كه در حالت غشوه است ناگهان بيدار مىكند.
شبح روح به رنگ مه سفيد تجسم مىيابد و رنگ از قوس قزح از خورشيد پديدار شده و آن از هفت نوع فلز در خورشيد به دست آمدهاست.
تمامى موجودات داراى شعور بوده و هستند. فضاء خلأ است. خدا شعور كلّ است.
ارواح بعد از تكامل به كُرات ديگر مىروند. كُرات پستتر از زمين موجود است. شعور كل عارى از هر نوع ماده است، بزرگ و لايتناهى است و تمام عوالم هستى را از خود پر كرده است.
شعور ما از شعور كل گرفته شده و هر شيئى به اندازه مغز خود از شعور كل بهره مىيابد و در بند تكامل لايتناهى است.
عامل (هيپنوتيزر) مديوم را به خواب مغناطيسى برده، روح به بدن مديوم وارد شده، پاهاى مديوم از نظر محو مىشود و اين نشانه حضور روح است.
[اين گفته به مفهوم حلول است و حلول امكانپذير نيست: چ].
روح در بُعد چهارم هر چه فكر كند وجود مىيابد و اگر قدرت روحى بيشتر داشته باشد بهتر مىتواند اين اعمال را بجا آورَد.
اگر روح در مرتبه دانيه باشد و مرتكب قتل شده باشد، شبح او مانند تار سفيد جلوه گر مىشود.
مديوم قادر است كه از روح خواستار شود كه به اشكال مختلف ظاهر شود و جهت عامل شرح دهد. تجسد ارواح بيش از چند دقيقه به طول نمىانجامد.
[اگر مديوم بخواهد روحى را به اشكال گوناگون ظاهر سازد، انجام اين عمل مقدور نيست و اگر چنين شد حضور روح نيست: چ].
روح زنى مىتواند در عود ديگر باز با جسد عنصرى زن باشد و اگر روحيه جنگى داشته باشد به صورت مرد به دنيا عود مىكند. اما اينكه مرد به صورت زن عود كند نادراً امكانپذير است.
كسانى كه نيك نفس باشند روح حامى خواهند داشت. پريسپرى ارواح عاليه لطيفتر و مغزش بيشتر است. پريسپرى افراد معمولى در حدود 70 سانتى متر با بدن فاصله دارد و اگر روحاً قوى باشد، اسپرى آنها به بدن چسبيده است.
كتاب كليد آگاهى در عالم روحى ترجمه و تأليف محمود وحيد سعد (وحيد الدوله) كه اعلم الدوله وى را يارى داد، در مقدمه آن اعلم الدوله مىنويسد: محمود وحيد (وحيد الدوله) در سفر اخير به اروپا كه سمت نمايندگى در (مجمع بين المللى روحى گلاسو) را داشتهاند در سوئيس كتاب خواهر آلبر پوشارد را يافته و وحيد الدوله دست به ترجمه آن زد.
بانو آنتوانت خواهر آلبر پوشارد در مقدمه كتاب در شرح حال وى چنين نوشتهاند: آلبر پوشارد در سال 1878 ميلادى در ژنو متولد گرديد و در سنه 1934 ميلادى در سن 56 سالگى در ژنو وفات يافت. وى از ايام طفوليت به علم معرفتالروح علاقه داشته، در اوائل زندگىِ خود به مشاغل كارمند و بعد كتابدار و سپس نايب رئيس و رئيس افتخارى انجمن روحى ژنو اشتغال داشته و با لئون دنيس و گابريل دلان دوست شده و در معيت يكديگر به مسائل روحى اشتغال ورزيدند. در سال 1911 ميلادى به مدت يك سال در پاريس اقامت كرد و با دكتر «آنكس» يعنى پاپوس مشغول مانيه تيزم شد.
بانو آنتوانت نوشتهاند بعد از درگذشت برادرم چندين بار صداى وى را استماع نموده و ملاقاتش كردم. بعدها به علت خستگىهاى بدنى نتوانستم با برادرم تماس برقرار سازم اما او توسط دوستانش برايم پيغام مىفرستاد.
بر حسب تمايل برادر متوفايم گفتههاى او را مجمع روحىِ هلند جمع آورى كردند. برادرم در گفتار خود در جلسه ارتباط روحى گفت كه ناراحتىهايم از اين و آن نبوده بلكه به جهت سابقه اعمالم اين وضع به وجود آمده و مىبايست تحمل كنم و اضافه كرد كه پس از ترك زندگى، با تمام شخصيتهاى گوناگون كه در زندگانىهاى مختلف خويش داشتهام با تمام عمليات و صفات گذشته خود مواجه گرديدم.
هر فردى قسمتى از كثافتهاى روحى ادوار قبلى خود را با خويشتن همراه دارد. هر شخصى در تمامى ادوارى كه به دنيا عود كرده فقط داراى يك روح بوده است.
در زندگى اتفاق مفهومى ندارد، همه چيز تحت قانون سبب و مسبب اداره مىشود. در بُعد چهارم افراد مسن مدتها اخلاق دنيايى ايشان با آنها همراه است. عالَمِ روح، در باطن اين دنيا واقع شده و اگر روحى قصد ديدار شخصى را نمود بدون اينكه حركت كند آن شخص نزد او است.
فعاليت در عالم روحى چيزى است مقرون به حقيقت و عين واقع و نفسالامر است.
[اين گفته با سخن قبلى مغاير است: چ].
در بُعد چهارم احساس مشقات اخلاقى را خيلى بيشتر از احساساتى كه در عالم جسمانى داشتيم مىنمائيم. اشخاصى كه پيرو مكتب مادى هستند پس از مرگ مدت مديدى در حالتى كه تصور مىكنند به خواب رفتهاند خود را در دنيا پنداشته و به كار دنيا مىپردازند.
كشيشى پس از آگاهى از مرگ خود، چون خود را بهشتى مىداند در بهشت تصور مىكند، در صورتى كه چنين بهشتى وجود خارجى ندارد بلكه فرضيات اوست و بعد از مدتهاى مديد به مهمل بودن تصور خود پى برده مايل مىگردد كه رهايى يابد و اين در ذهنش بارور شده دفعتاً رهايى مىيابد.
و وقتى قصد مىكنيم مطلبى را به شخصى بيان نمائيم فوراً به واسطه تلقين، مطلب در ذهن او آشكار مىگردد.
وقتى به عالم روح آمدم اولين ملاقاتم با اقوام نزديك بود كه به من خوش آمد گفته و سلام دادند و پدر و مادرم را ديدم، اما آنها را مثل اينكه در پشت مهى باشند مىديدم.
گذشتهها را مىتوان ديد و جزئيات اعمال ماضيه در عالم روح ضبط شده محفوظ و باقى مىمانَد.
در حالت احتضار مشاهده كردم رفع مرض را و ملتفت شدم كه از غلاف گوشتى خارج مىشوم مانند آنكه خون اول از دست و پاها و بعد از بقيه بدن خارج شده در قلب تمركز يابد، لحظهاى سبب اضطراب بدن جسمانى گرديد بعد به كلى از جلد خارج شده يك راحتى بى پايان احساس كردم.
[مؤلف دانشمند دچار لغزشها شده كه اهم آنها ذكر مىشود: اگر كسى بيمار باشد مانند سرطان كه همراه درد شديد است تا زمانى كه درك ننموده باشد كه فوت كرده آن درد را حس مىكند. حالت احتضار به اين نحوه كه ذكر شد براى افرادى است كه در مرتبه روحانيت به مقام والائى فايز شده باشند و دانشمند بودن مناط اعتبار نيست.
بُعد چهارم جاى تصفيه روحى نيست. پريسپرى هيچ فردى مجاز نبوده كه اين همه سخن گويد. روح مأذون نبوده اگر مطلبى را دريافت نمود براى مردم جهانِ سه بعدى، به زعم خويش پرده بردارد: چ].
مسافت پاريس با واشنگتن چند روز طول مىكشد ولى فكراً يك ثانيه انجام مىگيرد، لذا مقايسه نسبت طول زمان عالم جسمانى با عالم روحى از اين قبيل است.
[در عالم ارواح هر كسى مجاز نيست كه هر فردى از نظرش گذشت آناً نزد وى حاضر شود زيرا سنخيت لازم دارد يا اينكه يك روح عالى اجازه به وى دهد، اما مىتواند وى را رؤيت كند: چ].
تشريفات براى فوت كسى و براى شخصى كه تازه در گذشته هيچ نفعى ندارد.
[تشريفات مذهبى، پريسپرى تازه فوت كرده را كمك نموده تا آگاه شود كه فوت نموده است و اين عدم آگاهى سه روز يا يك هفته، حداكثر تا چهل روز طول مىكشد، لذا در اديان بزرگ مراسم مذهبى و فاتحه براى روز سوم و مراسم هفته و چهلم معمولٌ به است. فاتحه و خيرات براى عامل مفيد است كه متوجه به عالَمِ غيب شده و پريسپرى كسى را كه در گذشته است شاد مىسازد: چ].
آرامگاه براى مرده هيچ نفعى ندارد.
[مدتها است كه براى بزرگداشت افرادِ نامى مجسمه يا بنائى باشكوه بر سر مزارشان برپا مىدارند. اگر اين عمل براى ارواح عاليه اجرا شود گذشته از اينكه ضررى را متضمن نيست بلكه عامه مردم را متوجه جهان غيب مىكند، اما از سجده كردن و ديگر اعمالى كه از نقطه نظر ديانتى ناپسند است بايستى دورى گزيد. از طرفى چون پريسپرى فردى مدتها در دنيا با آن جسد همراه بوده گاهى به مزار خود متوجه مىشود و اگر كسى در اين هنگام توجه به صاحب قبر نمايد، بهره مىيابد.
اخيراً در بين صوفيه معمول شده كه براى اقطاب سابقِ خود گنبد و بارگاه، با متحمل شدن مخارجى گزاف به پا مىكنند. شاه نعمت الله ولى در ايام حياتش در تفت يزد بر سر مزارى كه بعد نصيب وى شد گنبد و بارگاه ساخت و اوقافى براى قبرش اختصاص داد. اين شخص بنابر نوشته پسرش در يكى از مغارههاى مصر چهل روز به اربعين نشست و روزى چهار گوسفند اكل مىكرد و در تمامى اين ايام مدفوع نداشت و بر خلاف استنباط خود در ماهان كرمان مدفون شد. صادق عنقا[1] براى قبرش سنگ پر بهائى از ايتاليا ابتياع كرد: چ].
در عالَمِ ارواح براى سخن گفتن با ديگران نيازى به گفتگو نيست بلكه مطالب را به ذهن ديگرى تلقين مىكند.
[اين گفتار اشتباه محض بوده و مؤلف محترم دچار لغزش شده است زيرا روح با جسد برزخى همراه بوده و روح عاليه قبل از اينكه طرف ديگر، سخن بر زبان رانَد آگاه بوده و حتى اگر خواست مخاطب وى چه بگويد به وى القاء مىكند: چ].
در پاسخ پرسشى از جهت كشف مطلبى كه منظور نظر وى است فوراً آن مطلب بر او مكشوف مىشود.
[براى پريسپرى هر فردى امكانپذير نبوده فقط آنچه در دنياى خاكى مىدانسته اندكى روشنتر در مىيابد: چ].
ارواح حامى به واسطه علاقهاى كه به كسى دارند به وسيله القائات ذهنى در عالم جسمانى به ما كمك نموده و اين كمك از تمايل و علاقهاى كه در ادوار قبلى داشته سرچشمه گرفته است و روح حامى در مرتبه بالاتر مىباشد.
روح حامى من بالاتر از عالم من بوده، به محضى كه در قبال يك مشكلى قرار گرفتم روح حامى توجه خود را به من معطوف داشته و مشكلم حل مىشود، اما قبل از كمك كردن، از وى تقاضاى كمك مىكنم.
[روح حامى فقط پريسپرى كسى را كه كمك كردن وى را به عهده گرفته كمك مىنمايد، در درجه اولى سعى مىنمايد به كسى كه تازه درگذشته بفهماند كه از دنياى سه بعدى خارج شده است، و در عود بعدى به عنوان مشورت، راهنمائى مىكند كه در چه خاندانى و در چه سرزمينى متولد شود. روح حامى به همه مسائل بُعد چهارم آگاه نبوده و او و ارواح ديگر مجاز نيستند كه دانستنىهاى خود را به مردم دنياى خاكى اعلام دارند: چ].
روح براى مشاهده دنيا، تمركز مخصوص ذهنى لازم دارد و آن وقت اشياء مه آلود و مبهم به نظر مىرسد.
[اين موضوع به تناسب قدرت روحى ارواح است: چ].
ارواح گويند چيزهائى كه در ذهن شما نقش مىبندد مىبينيم و مهر و محبت شما نسبت به كسانى كه در گذشتهاند ارواح را مسرور مىسازد.
[اين سخن وقتى جامه حقيقت در بر مىكند كه ارواح بتوانند اين اعمال را درك نموده يا مشاهده نمايند: چ].
در عالم ارواح پيكر هر فردى از مادهاى [منظور ماده اترى است: چ] تشكيل شده كه به هر صورتى بخواهند متشكل شده و آن ماده در عالم ارواح در كمال سرعت، مطيع ميل و اراده ما گشته، به محض آن كه تصور نمائيم بلافاصله حاصل مىشود.
[در عالَمِ روح ماده وجود خارجى ندارد و براى تمام ساكنين عالم ارواح امكان ندارد كه در اين جهان منشاء اثرى شوند، زيرا اگر چنين بود ارواح خبيثه نيز اعمالى خلاف دين و اخلاق به مرحله اجرا در مىآوردند. فقط ارواح بزرگ كه ديگر نيازى به عود ندارند به جهان خاكى سلطه دارند و نظم و ترتيب جهان غيب بيش از دنياى مادى است: چ].
پزشكى كه فوت كرده جهت علاقه به طب براى درمان بيماران زمينى به اطباء نحوه معالجه را تلقين مىكند.
[نادراً اتفاق مىافتد آن هم در صورتى كه طبعاً قادر به معالجه نباشند. چ].
كسى كه در دنياى زمينى عادت به اتومبيل رانى دارد، در عالم روح ماده بسيار رقيقى براى خود ساخته با سرعتى كه از سرعت راديو و تلگراف و بى سيم هم بيشتر است از ميان بدنهاى جسمانى شما عبور كرده كه هيچ ملتفت آن نمىشويد و دوام آن به اراده راننده است. وقتى اراده راننده از او سلب شود، ماشين هم ريخته و محو شده و از بين مىرود.
[عالم ارواح محل ملعبه و بازى نيست و خود مؤلف محترم گفته است كه ماشين از ماده بسيار رقيق ساخته شده پس چگونه از ابدان رد مىشود. در جهان غيب تلذذ و سكر از نشئات غيبى است، ضرورتى ندارد كه ماشين ساخته و مانند اطفال به بازى كودكانه برخيزد، حتى ارواح دانيه نيز مجاز به انجام چنين اعمالى نيستند: چ].
در عالم ارواح بعضى از حيوانات ديده مىشوند و محل حيوانات خيلى پستتر از انسانها است اما گاهى بعضى افراد، سگ يا گربه يا قنارى دارند كه در زندگانى زمينى خود بدان حيوانات علاقهمند بودند.
[اگر عالم ارواح باغ وحش است امكان وقوع مندرجات سطور بالا وجود دارد: چ].
عقوبتها ثبات و دوامى نداشته و موقت مىباشند. اين به تناسب اعمال است. در نتيجه فكر ارواح، كتابخانههائى به خودى خود تشكيل شده است.
[روح كه به زعم نويسنده هر چه خواستار شود آناً وجود پيدا مىكند و زمانى هم از روح حامى كمك مىگيرد. كتابخانه اگر روح است كه ضرورتى به كتب نيست زيرا در هر چيز توجه كند متجسد مىشود يا روح حامى آن انديشه را انجام مىدهد. و اگر كتاب ماده است كه در عالم ارواح جايى ندارد: چ].
كارهايى كه در عود آتيه مىخواهيم انجام دهيم قبلاً در حدود پيشرفت با وضعيات آن كُره در آنجا طرح ريزى نموده آنها را مىسازيم.
[عود بعدى را كه روح در چه نقطهاى بايد زيست كند، ارواح عاليه به تناسب ادوار قبلى وى نظر داده و خود پريسپرى نيز براى ترقى روحى خود موافقت كرده بعد جامه عمل مىپوشد: چ].
من در يك محل جغرافيايى نيستم بلكه در يك وضعيت ذهنى هستم، تصور زمان در ذهن ما وجود ندارد.
[اگر مراد از وضعيت ذهنى آنست كه به تناسب افكار و اعمال در حيات خود در مرتبه خاصى قرار گرفته است درست است و اگر ذهن او به تنهائى دخالت دارد مفهومش آن است كه در غيب وجود چيزى نبوده و ذهن او عالم ارواح را بنا نهاده است، مؤلف محترم در اشتباه بسر مىبرد. اما تصور زمان در پريسپرى وجود دارد و همان تصور ذهنى او وى را ملزم ساخته است كه عود نمايد، مگر زمانى كه ديگر نيازى به عود نداشته باشد آن زمان فاقد تصور ذهنى است: چ] .
هر عالَمى شبح عالَم بالاتر از خود است .
[چون طى عوالمِ گذشته در ضمير ما بوده نه در ذهن ما، لذا به خاطر نمىآوريم. هر عالمى شبح عالَم بالاتر نبوده بلكه مخلوقِ عالَمِ بالاتر از خود بوده و در تصرفِ عالَم بالاتر از خود است و سايه عالَم فوق خود مىباشد و عالم بالاتر در باطن عالم مادون است: چ].
كشتزارى مىكاريد و روح حامى بهجت و سرور آن كشتزار را در تصور شما آورده و ظاهر مىسازد.
[اين عمل بازيچه اطفال است نه در خورِ جهان غيب: چ] .
ذهن مشوب و آشفته و منقلب افراد بشر مانع ارتباط با عالم ارواح هست. علت ارتباط عالم ارواح با شما عشق مفرطى است كه سعادت و خوشى خود را به شما كه هنوز بدان عالم نرسيدهايد تقسيم كنند.
[مطالب بالا تا صفحه 60 از كتاب كليد آگاهى نقل شد و از صفحه 61 مندرجات آن از اعلمالدوله است: چ].
ماده سه حالت دارد: جمود، ميعان، بخار. ويليام كروكس فيزيكدان و دانشمند انگليسى به وسيله تجربيات و امتحانات دقيق توانست به وسيله تخليه هواى درونىِ چند لوله شيشهاى چهار حالت ماده را كشف نمايد و آن را (تشعشعى) ناميد.
هر گاه در لولهاى خلأ نسبى احداث كنيم، الكترونهائى كه به واسطه تلطيف و نظافت آزاد شدهاند در آن خلأِ نسبى، حركات ارتعاشيه مىكنند كه شدت سرعت آن حركات به قدرى است كه به حساب در نمىآيد. آن الكترونها مشتعل شده آثار نور و تشعشعات الكتريكى به وجود مىآورند.
روح در مرحله حيوانات، عنصر مقدماتى و ناقصى بوده ديگر به مقام مادون انسانيت تنزل نمىكند و نتيجه و حاصل زندگىهاى گذشته را بالفعل دارا بوده و بالقوه، فعاليتهاى آينده را دارا مىباشد.
اگر روح پست باشد زندگانىهاى گذشته را به خاطر ندارد بلكه در تاريكى عميق واقع شده و تصور مىكند ناخوش بوده و نمىداند فوت كرده است.
در كتاب مقالات گوناگون تأليف دكتر اعلم الدوله در صفحه 274 مىنويسد: ولتر گويد كليميان از عقيده به دريافت كيفر اعمال پس از مرگ تا چند قرن بعد از موسى اطلاعى نداشتند و اين عقيده براى جلوگيرى از عوام و تشويق به نيكوكارىِ آنان مؤثر واقع شده است. در دنباله مطلب، ولتر از موسى به سختى انتقاد كرده است.
رساله فوق كه ترجمه است و توسط آقاى ثقفى اعزاز انجام گرفته است قبلاً منتشر نشده بود و از جناب ايشان تشكر دارد.
دوست پر مهر دانشمندم آقاى حسين ثقفى اعزاز اوراقى چند در زمينه علم روح در اختيارم قرار دادند كه با اجازت ايشان زيراكس برداشته و اينك به طور اجمال از نظر خوانندگان ارجمند مىگذراند.
در روزنامه اطلاعات به تاريخ نهم آذر سال 1353 صفحه 18 مقالهاى تحت عنوان دانشمندان، شعبده بازان، نيروى غير طبيعى دارند نوشته است: يك قرن پيش شعبده باز شهير مجارستان (پير هودن) وجود داشت، مدتى استاد فيزيك يكى از دانشكدههاى امريكا بود، وى در سرما مانند يك مرده در يك تابوت بسر مىبرد.
در ژوئيه 1969 كنگره دانشمندان شوروى تأييد كردند كه افرادى وجود دارند كه قادرند در فاصله هشتصد كيلومترى بر مغز و روح و اعصاب كسان ديگر اثر گذارند و يا فكر خود را از اين فاصله به ديگرى منتقل كنند.
پروفسور هشترودى گويد درباره قدرت جادوگران و مرتاضان، افق محدود دانش بشرى نمىتواند اين عمليات را انكار كند اما از درك علت و معلولى آن عاجز است.
وى در يك يادداشت ديگر نوشته است: آنچه مسلم است روح و رازهاى آن، ناشناخته كنونى بشر است مانند آن است كه يك اتم را در مقابل دريايى عظيم مقايسه كنيم و ما نمىتوانيم پيچيدگىهاى آن را كشف كنيم براى آنكه آنچه را كه نمىبينيم بدانيم و درباره آن به قلم آريم و يا تصويرى از آن نمايش دهيم كه روشنگر شناخت روح باشد و هيچ كس هم قادر نيست پيچيدگىهاى آن را بگشايد ولى قدر مسلم آن است كه كليه جانداران و حتى جمادات داراى روح مىباشند.
[جماد نيز داراى روح است: چ].
در دنياى ارواح و ابديت هرگز روح به صورتى كه در جسمهاى فشرده محبوس مىباشد قرار نمىگيرد.
مقاله ديگر تحت عنوان آيا مىدانيد روح چيست نوشته است: در طى قرون و اعصار مسئله روح و شناخت آن هميشه مورد توجه بوده است.
روح وقتى از جسم مادى جدا مىشود به سرعت وزنش كاسته شده و نيرويش بسيار عظيم مىگردد و سرعت آن بسيار زياد است اگر اشخاصى بخواهند اين نيروها را وسيله جادوگرى يا جن گيرى قرار دهند نهايت تأسف است.
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی
[1] . صادق عنقا مدعى قطبيت سلسله اويسى گشت.