Info@razdar.com
شماره مقاله729
اين ناچيز در كليه آثارم سعى كرده ام كه به روحيات و عقايد اشخاص يا رفتار و كردارشان اعم از خوب يا بد را مورد بحث قرار نداده و فقط مكتب و مشرب ايشان را مورد انتقاد و بررسى و مطمح نظر گرفته و براى تأييد و سند نوشته هاى خود به آثار صاحبان مساند كه در آن آراء خويش را به نحو تبليغ و يا تعليم ذكر نموده اند استناد جسته و به ضرورت نام آنها برده مىشود به عنوان مثال اگر درباره مسلك صوفيه سخن گفته مى شود ملزم خواهم بود نام شاه نعمة الله يا جنيد بغدادى را در بررسى عقايد ايشان ذكر كنم و ديگر اين بى مقدار از بيان امور سياسى سخت اجتناب داشته به خصوص در باره فراماسون كه به لطايف الحيل از انتشار آثار خود و استادم جلوگيرى نموده و غير از مزاحمت، از جانب ايشان متضرر نيز شدم.
ايشان به ناشرين مراجعه كرده و آنان را با تهديد و وعيد از انتشار كتبم كه بيدارى نسل جوان را در بر دارد جلوگيرى نموده به طورى كه طى شش ماه با ده ناشر پس از عقد انتشار كتبم فسخ قرارداد نموده و مبالغى بيش از قدرت ماليم مقروض شدم كه براى اداى دين دست به فروش كتابخانه شخصى ام زده ام. از ساحت پاك حضرت احديت عز اسمه تمنا و مسئلت دارم حفظم نمايد.
چون به كنه مسلك ماسونى واقف نبوده از اظهار نظر خوددارى مىكند. اگر اين ناچيز بد يا خوب است تو برو خود را باش.
بارى از عقايد فلاسفه مادى و اينكه ماده چيست نقل از بزرگان دانش در صفحات پيشين به طور اجمال سخن راندهايم اينك نظريه اين ذره نادار گفته مىشود.
نهاد عالم شهود (طبيعت) يا به زبانى ديگر ناسوت بر اختلاف نهاده شده و اختلاف در تمامى زمينهها موجب سير تكاملى مىشود.
اگر همه انسانها و ديگر موجودات، به يك شكل و يك رنگ و يك اندازه بودند در خشكى و دريا و طيور در فضا، چه نتيجه مضحكى پديدار مىشد.
آيا دو برگ از يك گل يا يك درخت امكان دارد از هر لحاظ به يك منوال باشند. آيا اثر انگشتان يكى است. آيا اغذيه افراد بشر در مكانهاى دور از هم يك نوع است. آيا افراد انسانى در مشاغل زندگى خود همه كشاورز يا آهنگر يا ملوان كشتى هستند. آيا در كره ارض اعم از زن و مرد با سوادند. آيا همه اهل دانشند. آيا همه داراى نبوغ و هوش مىباشند.
چرا يك نفر در طول حياتش كه اگر صد سال تصور كنيم بيش از بيست سال متوالى نتواند دانش اندوزد يا به تفكر پردازد و هر چيز بديعى كه كشف كند مانند پاستور كه ميكروب را كشف كرد و يا نيوتن كه قوه جاذبه زمين را كشف كرد قادر نيست، پرده از تمام رازهاى بىحد و حصر آفرينش بردارد. پس چرا خود را شاخص ميدان وجود پندارند و چگونه توانند آنچه به زعم ايشان حقيقت پنداشته شده باطن عالم و نفس الامر (ما عندالله) دانند.
آيا فلسفه مادى در يونان و هند كه در هزاران سال پيش عرضه گرديد نمودى داشت يا اين نظريه طرفى نبست و به خمودى گراييد و فقط در تاريخ عقايد از آنها نام برده شده است.
روزى كه به رشت رفته و به زيارت مزار پاك استادم شتافتم به يكى از دوستان كه در نشريه حزب توده چيز مىنوشت برخوردم و درباره پروتكل كارل ماركس و انگلس كه به قطع جيبى به فارسى منتشر شده بود به بحث پرداخته و گفتم آبشخور اين گفتار از تصوف گرفته شده اما نتيجه آن ضد منظور نظر صوفيه بود اما چون قدمت تاريخى تصوف بيش از كارل ماركس و انگلس و حتى چند هزار سال پيش از چارواتكه فيلسوف هندى است كه در اجتماع بشرى وجود داشته و هزاران نفر در اقصى نقاط دنيا پيروانى داشته است. و اساس اداره كردن سرزمين بر مبناى قواعد كمونيستى از مسلك مزدك گرفته شده كه به اقتضاى زمان تغييرات جزيى در آن راه دادهاند در صورتى كه مزدك اهل سلوك بوده و بنا بر اوضاع ايام ساسانيان در صدد بر انداختن شاهان كسرى و كوتاه نمودن دست والىها و امرا و موبدان بر آمد، غافل از اينكه درمانى كه براى دردها ارائه داد خود دردى بر دردها مىافزايد و اين تغافل پيش نيامد مگر اينكه مزدك احتمال خلاف بر انديشههاى خود نمىداد. در خانه اگر كس است يك حرف بس است.
اينك بر سر سخن باز گرديم. ويليام شكسپير نويسنده شهير انگليسى داستانى شيوا به نام هملت نوشته كه به وسيله اعتمادزاده به فارسى برگردانده شده است، اصل اين داستان بر آن نهاده شده است كه پدر شاهزاده هملت كه شاه دانمارك بوده در هنگام خواب به وسيله برادرش كه سم در گوش او ريخته بود كشته مىشود و بلافاصله بر اريكه سلطنت تكيه مىزند و همسر برادر را به زوجيت خود در مىآورد تا روزى شبح پادشاهِ مقتول، بر هملت فرزندش ظاهر شده و او را از چگونگى كشته شدن خود آگاه ساخته و به وى دستور گرفتن انتقام از برادرش كه عموى هملت است مىدهد و باز بارها بر فرزند خود ظاهر مىشود تا هملت و مادرش و عمويش جان بر سر انتقام مىبازند.
در كتاب هزار و يك شب كه در اصل به قلم آذر كيوان (رهبر آيين هوشنگ كه معاصر شاه عباس صفوى بود) است از اين قبيل داستانها دارد.
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی