Info@razdar.com
مقاله شماره 72
شیخ عبدالله برزش آبادى از اقطاب صوفیه و بنیان گذار سلسله ذهبیه است از مشایخ شیخ اسحق ختلانى بود شیخ اسحاق دستور داد كه مشایخى از جانب وى بر مسند ارشاد جالسند با مریدان خود با سید نوربخش بیعت كنند و خود نیز با سید بیعت كرد بررش آبادى استنكاف ورزید ختلانى در جمع مریدان گفت ذهب عبدالله و برزش آباد خود سلسله اى بنا نهاد و انتساب طریقت را به حضرت رضا (ع) مى رساند.
ذهبیه را كبرویه و رضویه نامند و عده اى اغتشاشیه نامند مركزیت ذهبیه در شیراز بود و بعد از زمان درگذشت مجدالاشراف بچند شعبه متباعده متباغضه یكدیگر منقسم شدند اقطاب ذهبیه نایب التولیه شاه چراغ نیز بودند.
مقابر اقطاب ذهبیه در حجرات حرم شاه چراغ قرار گرفته است و مزار هاشم آقا در مجاورت قبر حافظ مدفون شده است.
مریدان حاج میرزا احمد وحید الاولیاء الاردبیلیه نسبت بوى غالى مىباشند و بعد از درگذشت وى حب حیدر كه این ناچیز با وى مكاتبه داشته و با رویاهاى جعلى كه بر سیره ذهبیه ابداع كرده بودم در طول شش ماه این بیمقدار را به مقام ارشاد رسانید حب حیدر در مدیریت توانا بود و در طى چند سال در اغلب بلاد خانقاه دایر كرد و این سلسله را از گمنامى و خمول رهایى بخشید و این سلسله را مشهور ساخت در این سلسله شریعت بر طریقت رجحان داد و مریدان این سلسله اكثراً بازرگان مىباشند و مرید و مشایخ از عرفان و تصوف آگهى ندارند و سخت برویا دل بستهاند و فقط آداب خاصى را انجام مىدهند و اكثر پیروان این سلسله باذكار لسانى بیشتر عاملند تا ذكر قلبى .
رساله تناهى ابعاد بقلم راز در پایان رساله مطالبى بقلم مجدالاشراف دارد در صفحه 123 مىنویسد «در كتب وزبر سابقین از بزرگان ثبت و ضبط است كه اولیاء سایر بلاد مادام كه بخاك مبارك فارس نرسیدهاند بحقیقة انسانیة نمیرسند و در وادى سلوك الىالله میمانند)اینهمه بزرگان شیراز را ندیده و حتى اغلب اقطاب سابقین ذهبیه شیراز را ندیدهاند كسى دعوى تصوف و قطبیت كند و بعد تعصب همشهرى در دماغ بپروراند یعنى چه .
مراسم جلسات ذهبیه اوایل غروب قبل از نماز و حداكثر تا پایان جلسه بیش از دو ساعت طول نمیكشد و در بدو ورود عبا بر دوش انداخته و این عمل را میگویند سواره و بعد كلاه كه اغلب دراز و بدون لبه است بر سر میگذارند ولى هر كس حق گذاشتن كلاه ندارد در شب جمعه از یك ساعت بغروب دعاى سمات و زیارت جامعه و دعاى ندبه میخوانند شبهاى جمعه و شنبه و دوشنبه گرد هم جمع میشوند در خانهاى گرد آیند كه صاحب خانه از قطب سلسله اجازه تشكیل جلسه داشته باشد و براى دادن شام نیز باید اجازه بگیرند اول درجه حق استخاره بعد حق نماز است كه آنكه اجازه نماز دارد در غیاب مرشد بطالب ذكر لسانى میدهد تا نزد مرشد مشرف شود و ناظم جلسات بعد به مقام شیخى میرسید تمام درویشان باید حتماً نماز شب بخوانند تعقیبات را از 110 مرتبه كمتر نخوانند بعد از جمع شدن صوفیه پشت سر پیشنماز قیام نموده بعد تعقیبات را خوانده بعد سوره هل اتى یا سوره والنجم خوانده میشود بعد یكنفر اشعارى در مدح حضرت رسول بعد اشعارى در مدح حضرت امیر بعد حضرت رضا بعد امام زمان خوانده میشود سپس نصایحى از اشعار سعدى بعد اشعارى در مناجات دست دعا برآرند بدرگاه كبریا بعد دعا میخوانند و اشعارى از راز قطب ذهبیه بعد دعاى المستغاث و توسل بحضرت امیر بعد فاتحه بارواح اولیاء گذشته اشعارى كه خوانده میشود بدستور ناظم جلسات كه هر دفعه بیك نفر دستور میدهد بعد از دست راست مصافحه دوره مینمایند در ایام سوگوارى مصافحه نمیكنند در شبانه روز 110 كلمه از كتب مشایخ یا قرآن یا نهج البلاغه بایستى بخواند و در هر شبانه روز یك جزو قرآن بایستى خوانده شود.
جلال الدین محمد مجدالاشراف میرزا احمد خوش نویسى كه از مریدان سررشته دار در اردبیل بوده امر توقف بشیراز نموده مطبعه احمدى در شیراز تاسیس و كتب چندى بچاپ رسانیده مجدالاشراف نزدیك صبح جمعه 26 ربیع الثانى 1331 فوت نموده وصیت نامهاى بخط اردبیلى نوشته و برادر خود میرزا محمد رضا مجدالاشراف را بجانشینى تعیین آقاى اردبیلى كتاب نورالهدایة را در سال 1336 نوشته اسامى اقطاب ذهبیه را تا مجدالاشراف نوشته آقاى اردبیلى در اوصاف المقربین مىنویسد شیخ نجمالدین كبرى كه بعد از عمار یاسر بود بعلت عدم جانشین فىالجمله افتراق مثل این زمان در سلسله واقع شد آقاى اردبیلى مدت شش سال نسبت به میرزا محمد رضا آقا مجمد الاشراف انكار نداشته بعد از وفات بررگان سلسله در سنه 1336 مدعى جانشینى مرحوم جلال الدین محمد مجدالاشراف را عنوان كرده است .
شیخ نجیب الدین رضا سبعالمثانى از اقطاب ذهبیه جلد هفتم مثنوى را در چهل روز بنظم آورده و مدعى گردید طبق امر حضرت على (ع) مبادرت باینكار كرد.
سید بحرالعلوم را ذهبیه از شاگردان قطب الدین نیریزى میدانند و كریمخان زند از مریدان محمد هاشم درویش بود و انتقال زندیه بقاجاریه از توجه محمد هاشم درویش بوده است .
راز از اقطاب ذهبیه آثار زیادى تالیف نموده از آنجمله آیات الولایة در دو جلد است اقطاب ذهبیه اغلب متولى شاه چراغ شیراز بودهاند مطالب بالا از كتاب تذكرةالاولیاء شمسالدین پرویزى اقتباس گردید رونوشت وصیت نامه جلال الدین محمد مجدالاشراف كه بخط و مهر میرزا احمد اردبیلى كه میرزا محمد رضا متولى باشى را تعیین نموده عیناً در صفحه 380 الى 382 در كتاب مجموعه ده رساله شمسالدین است بعد از جلالالدین مجدالاشراف سلسله ذهبیه دو شعبه شد یكى برادر مجدالاشراف آقا سید محمد رضا تا میرسد به سید محمد حسین شریفى كه بعد از شمسالدین پرویزى ادعاى قطبیت نمود دوم نفرى كه بعد از مجدالاشراف ادعاى جانشینى نمود میرزا احمد عبدالحى تبریزى وحیدالاولیاء اردبیلیه میباشد .
میرزا احمد در سال 1286 ھ.ق در تبریز متولد گردیده نزد میزرا حسین خان تفرشى متخلص به گمنام شیخ ذهبیه مشرف بفقر گردیده میرزا حسین خان لقب طریقتش مرصع پوش ولایت بود از سال 1360 قمرى مریدان به او رو آوردند برادر بزرگش معاون الفقراء است و در شب 26 ماه صفر 1374 ھ فوت نمود و در منزلش مدفون گردید و بعد از او ابوالفتوح حاج میرزا محمد على حب حیدر جانشین گردید حب حیدر در چهارم رجب سال 1295 ق در اردبیل متولد و توسط مرصع پوش ولایت وارد فقر گردیده و در سال 1335 ق در مشهد مقیم و چاپخانه نور را در مشهد بر پا نمود و رئیس قند و شكر مشهد شد میرزا احمد عبدالحى مرتضوى تبریزى وحید الاولیاء كه سالهاى آخر حیات بواسطه فلج كه قادر باستماع و تكلم و حركت نبود اما حب حیدر در سال 1365 ھ.ق مقیم تهران شده و بعد خانقاه شیراز را سرپرستى مینمود و از ربیع الاول 1376 ق منزل حاج میرزا احمد را خانقاه احمدى نام نهاد و چند خانه مجاور را خریدارى و ساختمانى نو بنیاد نهاد و مقبره مجللى براى حاج میرزا احمد ساخت و حب حیدر ظهر روز سه شنبه 13 ذیحجه 1382 ھ.ق فوت نموده و در جوار مقبره استادش مدفون گردید و كتابخانهاى در مقبره تاسیس شد آقاى افشارین از تجار آهن اهل دزفول مقیم اهواز اخیراً چند خانه مجاور مقبره را خریدارى نموده و بالكل ساختمان منازل خریدارى شده را خراب ساخته و زمین آن خانهها را داخل حیاط خانقاه ساخته و درمانگاهى ساخت در صورتیكه خوزستان بخصوص دزفول نیاز مبرمى به طبیب و دارو دارند و شیراز مریضخانههاى مجهزى داشته و اگر باز نیاز به بیمارستان میداشت متمولین بنا مىدارد بعد از حب حیدر آقاى دكتر گنجویان رهبر فرقه ذهبیه شد شرح حال این دو تن (وحید الاولیاء و حب حیدر) از مقدمه كتاب كوثرنامه كه دیوان راز است و از مقدمه كتاب دل و عشق كه رباعیات عطار را در بردارد اخذ گردیده است آقاى اصغر منتظر مصاحب كه از طرف آقاى گنجویان به مقام ارشاد رسیده حسب الدستور دكتر بشیراز آمده كتابخانه و خانقاه را اداره نموده و در جلسات شبهاى جمعه كه صوفیه در خانقاه جمع میشوند سخنرانى نموده و متن مطالب او وسیله ضبط صوت ضبط و نوارش بخانقاههاى دیگر فرستاده شده و بعضى كتب را با ذكر مقدمهاى از طرف خانقاه منتشر نمودهاند .
بزرگان این سلسله بوحدت وجود اعتقاد دارند و نسبت بائمه اطهار غلو میورزند و میتوان آنانرا در این مورد همپایه شیخیه دانست و حتى شیخ احمد احسائى را از مریدان قطب الدین نیریزى مىدانند علت انشعاب این سلسله در زمان شیخ عبدالله برزش آبادى بود كه از مشایخ شیخ اسحق ختلانى بود در این هنگام سید محمد نوربخش مدعى مهدویت گردید عده كثیرى از صوفیه بدو پیوستند شیخ اسحق نیز به سید ملحق گردید و دست بیعت بدو داد شیخ عبدالله استنكاف نمود شیخ اسحق گفت ذهب عبدالله ولى ذهبیه میگویند. شیخ گفت عبدالله طلا گردید عدهاى از ذهبیه وجه تسمیه نام سلسله خود را بدین جهت ذهبیه میگویند كه اكسیر اخت النبوه نامیده شده در دسترس بزرگان این سلسله است و دیگر گویند دستورات حضرت رضا (ع) در ادیان و ابدان كه بدستور مامون با ذهب نوشته شده و چون ذهبیه پیرو این دستورات هستند ذهبیه نامیده شدهاند.
در رساله تنبیهیه صفحه 12 در وصف مجدالاشراف سروده شده:
خوان قدرت چیست شخص مهدوى
آن ولى حق بصاحب پیروى
ظل ظل الله امام انس و جان
هادى و مهدى در این دور زمان
در صفحه 42 تنبیهیه مهدویه این دو بیت نقل مىشود:
گر تو سر پیچى ز سجده اولیاء
كادم عصرند با نور و ضیاء
پس تو هم ابلیسى و شیطان دهر
نیست از جنات و خلدت حظ و بهر
خانقاه ذهبیه در شیراز در سر باغ و در انتهاى كوچه بن بست است .
در كتاب قوائمالانوار میرزا بابا ذهبى صفحه 456 مدعى گردیده كه بعضى بزرگان این سلسله حبس نفس نموده و در یك جلسه هزار دفعه لاالهالاالله را به زبان دل با قلم خیال در سینه ترسیم میكنند این عمل را به راز نیز نسبت دادهاند انجام این عمل دو ساعت و نیم طول میكشد و سالك باید لااقل بیست سال حبس نفس را تمرین نماید تا این مدت را دریك نفس انجام دهد اغلب بزرگان این جلسه نشست آنها در سلوك مربع است نزد مرتاضین هند هشتاد و چهار نوع نشست معمول است كه از آن میان چهارده و از این مقدار هفت قسم و از این تعداد دو قسم مربع و وارونه ایستادن ارجح است .
مرحوم جلال الدین مجدالاشراف آرمى قرار داده كه اكنون بر سر درب منازل ذهبیه و خانقاه آنها نصب میشود بنام كشتى نجات دو یاعلى كه بهم وصل گردیده مجدالاشراف مدعى گردید این نقش در خواب باو الهام گردید.
شخصى در شیراز مدعى گردید كه یك شب در منزلش خروسى تا هنگام سحر هفت بار بتكلم آمده و هر بار گفت حجةالقائم وحیدالاولیاء و در انهار جاریه در 44 بیت این موضوع را بشعر آورده است از آن جمله :
هم در این اثنا خروسى چون سروش
آمد از بام عمارت در خروش
گوش بر بانگش چو بنهادم عنان
دیدم این ذكرش بود رطب اللسان
حجةالقائم وحیدالاولیاء :
پیش خود گفتم خیال من چنین
در سماخ من فكنده این طنین
باز بانگى كرد آن حیوان رسا
حجةالقائم وحید الاولیاء
بهر دفع نفس رنگى ریختم
همسر خود را ز خواب انگیختم
گفتم او را گوش كن كین نیمه شب
موذنى گوید اذانى بس عجب
بین چه مىگوید كنون این راز گو
و آنچه بشنیدى تو با من باز گو
ما در این بودیم كامد در خروش
آن خروس و زن ببانگش داد گوش
گفت گوید این منادى خدا
حجةالقائم وحیدالاولیاء
یك از تن از اطفال من از خواب جست
چشم خود بگشود و در بستر نشست
چونكه باز آمد خروس اندر خروش
گفت آن كودك ز سر تا پاى گوش
گفت همره با خروس خوش نوا
حجةالقائم وحید الاولیاء
در كتاب قوائم الانوار و طوابع الاسرار تالیف میرزا باباذهبى معراج بایزید را شرح داده و او را برتر از همگان شمرده است مقدارى از مطالب از كتاب هدایت القاصرین تالیف آقا شیخ مرتضى ثامنى استفاده گردیده است از كتبى كه درباره این سلسله یا از طرف افراد بنام ذهبیه نگارش یافته شمهاى نقل مىنماید.
رساله كوچكى بنام (راهى بسوى خدا) تالیف دكتر گوشه گیر در شرح حال كاشف از اقطاب ذهبیه كه در زمان فتحعلیشاه میزیسته است مرحوم كاشف در یكى از غارهاى خارج شهر دزفول كه قبل از اسلام محل ریاضت آذر هوشنگیان بود بریاضت و كیمیاگرى میپرداخت وحید نامه در شرح حال حاج میرزا احمد از طرف حب حیدر نوشته شده گوید احمد فرزند حاج محمد كریم تبریزى بود مادرش بانو زینت اظهار داشته كه زمانى وحید الاولیاء را حامله بودم اگر با غذاى شبهه ناكى روبرو میشدم از درون شكمم صدائى مىشنیدم در شیرخوارگى اگر وضو نداشتم بچه شیر نمیخورد از سحر تا طلوع آفتاب خود و بچه یاد ندارم كه بخواب رفته باشیم ولى متاسفانه از این بانوى بزرگوار پرسش نشده كه در ایام عارضه ماهانه بانوان چگونه به بچه شیر میداد.
شرح حال منظوم از رسالهاى كه درباره وحید الاولیاء از طرف على اكبر نورى زاده بدستور حب حیدر بطبع رسیده نقل مىشود.
وصف آن جاى طهیر معنوى
مولوى گفته ورا در مثنوى
در صورتیكه مولانا بمناسبت شمس از تبریز تعریف نموده و وحید اهل اردبیل است و بدین جهت لقب طریقتش وحیدالاولیاء اردبیلیه بود.
میرزا حیدر على فرزند میرزا جعفر اهل شیراز معروف بحاجب از مشایخ ذهبیه در دروازه دولت تهران خانقاهى داشت كه اكنون خانقاه خاكسار است ولى باز عدهاى این خانقاه را هنوز حاجبیه مینامند حاجب در محل خانقاه مدفون شد.
رساله كمالیه تالیف شهاب الدین امیر عبداله برزش آبادى با مقدمه حاج احمد تبریزى در صفحه 28 غسل اسلام را قبل از تشرف لازم دانسته است در صفحه 32 فرماید در خلوت خرد و تاریك درها پیش كرده و پرده آویخته و مربع نشسته و خلوت را گور تصور كند تازیانه سلوك مكتوب احمد غزالى به عین القضاة است عین القضاة چهار سال كتب احیاء العلوم حجةالاسلام غزالى را بررسى نموده و سپس به احمد غزالى پیوست غزالى كتاب احیاءالعلوم تالیف برادرش را در یك جلد تلخیص كرده بنام لباب الاحیاء نامید این رساله بفارسى است و توجه بر این كه از دنیا دل بركند و بعقبى پیوندد احمد غزالى كتابى بنام سوانح بفارسى در مراتب عشق تالیف فرموده كه بسیار روان و دلچسب است احمد غزالى از اقطاب ذهبیه است.
تذكره شیخ محمد بن صدیق الكججى یازده رساله است كه مرحوم حالى از مشایخ ذهبیه گرد آورده است.
در صفحه 71 سید على همدانى را انوار حضرت على (ع) عمرانى ذكر نموده است (سید على همدانى كتب بسیارى تالیف نموده كه یكى اسرار نقطه است) در صفحه 126 فرماید حضرت رضا(ع) قبله هشتم تجلى هفتم قلبى اولیاء بصورت مبارك آن حضرت جلوه گر میشود.
كتاب مكاتیب عبدالله قطب وسیله عبدالحى وحیدالاولیاء با ذكر مقدمهاى چاپ نموده مرحوم وحید عبدالله را از مشایخ ذهبیه ذكر كرده است در یكجا از كتاب مطلبى استشهاد از علاء الدوله سمنانى آورده شده است و مولف خود را عبدالله قطب بن یحیى معرفى كرده وحید او را مرید شیخ زین الدین جعفر خوافى خراسانى دانسته و گوید اهل شیراز بوده و در آخر حال در جهرم میزیسته و تا 910 ه.ق در حیات بود كتاب مشحون از مطالب عرفانى و از كتب ارزنده صوفیه است و در متن كتاب مطلبى دال بر گرایش او به سلسله ذهبیه بچشم میخورد وحید خوش نویس بوده و اغلب كتب قدیمه را بچاپ رسانیده و مؤلفین را بدون ذكر سند و دلیل ار سلسله ذهبیه میداند مانند كتاب صفوةالصفاابن بزاز در شرح حال شیخ زاهد است و صفى الدین اردبیلى كه هر دو نفر ذكر شده را و سلاطین صفویه را ذهبى معرفى مینماید.
رساله معرفت از عربى بفارسى برگردانده شده اصل كتاب تالیف نجم الدین كبرى از اقطاب ذهبى از طرف وحید بحلیه طبع درآمده است صفحه 161 بجان من عشق جاودانى عشق معنویست نه عشق صورى بلكه عشق صورى از حق دورى و مهجوریست آرى مجنون كه عاشق لیلى بود فردا لیلى را خواهد یافت نه خدا را صفحه 93 العلم حجاب الاكبر تا كه مویى ماندهاى محرم نهاى .
دلا در تفرقه چندین متفرق مباش .
مرحوم وحید الاولیاء در نامهها بالاى نامه مهرى زده باین عبارت «شیراز مطبع احمدى كتبى میرزا احمد تبریزى تلگرافى عبدالحى و در پایان نامه مینوشت بیمقدار احمد».
مهر نبوتى مرحوم مجدالاشراف وسیله عبدالحى بچاپ رسانیده و انسان بشگفتى فرو میرود اینهمه اسامى و ترتیب كلمات چگونه در ذهن باقى میماند و شكل دیگرى بنام مثلث الكیان اما وقتى بكتب صوفیه چاپ هند مراجعه گردید روشن گردید كه از آن كتب اقتباس گردیده است .
آقاى دكتر عبدالحمید گنجویان (حمید الاولیاء) دكتر در طب و استاد دانشگاه تبریز بجانشینى حب حیدر منصوب گردیدهاند.
آقاى دكتر در بدایت امر نزد مرحوم حالى عمادالفقراء شیخ ذهبیه مشرف بفقر گردیده است آقاى رهنما كارمند فرهنگ شیراز كه مقیم شیراز هستند ادعاى جانشینى وحیدالاولیاء نموده و معارض حب حیدر بود آقاى احمد خوشنویس (عمادالفقرا ركن الدین )فرزند مرحوم حالى كارمند وزارت دارائى لیسانس الهیات است مرحوم حالى در دهم جمادى الاولى 1344 شمسى درگذشت آثار ارزنده و شرح ابیات مشكله مثنوى و شرح كلمات باباطاهر و شرح گلشن راز تالیف نمودهاند آقاى خوشنویس خدمت محمد آقا معاون الفقراء برادر وحید الاولیاء شیخ سلسله از طرف برادرش در آذربایجان بوده است كه در 24 ذیقعده سنه 1351 ه.ق فوت نمود رسیدهاند آقاى خوشنویس اغلب آثار مرحوم والد خود را بچاپ رسانیده خوشنویس از طرف وحیدالاولیاء بلقب عمادالفقرا و از طرف حب حیدر لقب ركن الدین گرفته و از طرف این دو مرد بزرگ بمقام ارشاد رسیدهاند آقاى حاجى شمس الدین پرویزى در 1321 ه.ق در صدقیان سلماس متولد نوه پرویز خان سلماسى صفیرالعارفین است آقاى پرویزى نزد جدش مشرف بفقر شده آقاى پرویزى فرزند مرحوم خسروخان است بالغ بر 23 جلد كتب بزرگان ذهبیه را بچاپ رسانیدهاند و با مرحوم وحیدالاولیاء سخت مخالف بود برادر آقاى پرویزى حاج حسام الدین خسرو پرویزى هستند و كتاب نوریه تالیف ایشان است آقاى پرویزى شیخ آقاى شریفى در آذربایجان بوده و بعد از فوت شریفى خود داعیه قطبیت داشتهاند و لقب طریقت ایشان شمس الشموس و شمسالعرفا است در میان بزرگان این سلسله لقب طریقت گاهى یكى و گاهى دو و زمانى سه لقب داشتهاند.
اصطلاح قطب ناطق و صامت را كه از اصطلاحات خاصه اسمعیلیه است به كار میبرند بعضى از سالكین این سلسله ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگیرند درویشان این سلسله در تهران و شیراز غیر از شبهاى جمعه دیگر ایام را جهة نماز بخانقاه میروند از زمان حب حیدر سلسله ذهبیه از گمنامى خارج گردید و به تبلیغات پرداختند اغلب سالكین این سلسله نسبت به وحیدالاولیاء غالى هستند.
شخصى در تهران در میدان شاهپور بازارچه قوام الدوله بنام محمد حسن گل آرائى مقرب علیشاه خود را قطب سلسله ذهبیه میدانند كه قبلا بشغل نقاشى اشتغال داشته و اكنون كارش قطبیت است و در لباس كسوت خاكسار بسر برده عكس مشایخ را در اطاقش نصب نموده شبهاى جمعه و ایام اعیاد مذهبى افرادى گرد او جمع میشوند و بر خلاف ذهبیه ذكر جلى نیز بر پا میدارد مردى عامى ولى دعاوى زیاد داشته و مدعى دانستن علوم غریبه است و خود را جانشین آقا شیخ ابراهیم امام زاده زیدى میداند مرحوم شیخ ابراهیم خود را جانشین آقا میرزا محمد رضا مجدالاشراف میدانست آقاى مقرب علیشاه مدعى است مرحوم آقا شیخ حسنعلى نخودكى از آقا شیخ ابراهیم استفاده كرده و بدستور ایشان بمشهد رفتند مرحوم وحید و حب حیدر و دكتر گنجویان و خوشنویس و پرویزى مكلا مىباشند ولى مجدالاشراف و سلاله او كه ادعاى جانشینى دارند در كسوت اهل علم بودهاند و عدهاى معتقدند امام زاده زیدى وسیله مرحوم عشقى وارد ذهبیه شد نه اینكه مستقیماً نزد مجدالاشراف رسیده باشد درویش حسن قبل از ورود در این سلسله مدتى مرید شمسالعرفا بودهاند ادوارد برون مىنویسد كتاب صفوةالصفا در زمان شاه طهماسب و به امر او ابوالفتح حسینى آنرا تصحیح كرده و رنگ تسنن را از آن محو كرده و كلمه سید را براى اسامى شاهان صفویه اضافه كردهاند و شرح حال صفى و اولادانش و كرامات شاه اسماعیل بشرح حال شیخ زاهد افزوده گردید .
دو اربعین مابین ذهبیه معمول است اربعین حسینى از یازدهم محرم تا بیست و یكم صفر و اربعین موسوى از غره ذیقعده تا دهم ذیحجه كه روز عید اضحى است باید روزه بگیرند و تمام ماههاى قمرى غره و وسط و سلخ را روزه بگیرند نقل از رساله جواهر الكلام تالیف پرویز خان سلماسى اقتباس گردیده است .
در سلسله ذهبیه اقطاب اخیر را كه اسامى آنان راز و قطب تبریزى و وحیدالاولیاء مىباشد بر دیگر اقطاب برتر دانسته و مابین این سه بزرگ وحیدالاولیاء برتر از همه مىدانند و در سن كهولت پس از فوت سید جلالالدین مجد الاشراف بریاضت سخت پرداخت و روزه وصال میگرفت (روزه وصال یعنى مدت چند روز یا چند هفته یا چند ماه را روزه گرفته و در طول این ایام لب به غذا و آب نیالاید) اما اقطاب صوفیه از جهت قوانین شرع اسلام هنگام غروب یك استكان آب گرم میآشامند و از اكل غذا اجتناب میورزند مرحوم وحید روزه وصال میگرفت و باصرار مریدان اندكى غذا تناول میكرد و آنچه از اهل ثقه شنیده شده مرحوم وحید بطریق جوكیهاى هند بریاضت میپرداخت وحید در ایامى كه فلج گردیده بود اغلب بگریه و زارى میپرداخت كه باعث تعجب مریدان و موجب افسردگى خاطر آنان بود اینك شمهاى در باره شیخ نجیبالدین رضا بحث میكنیم اصل او از تبریز ولى در اصفهان متولد گردید در سن چهارده سالگى دستور سلوك از شیخ محمد على موذن خراسانى اخذ نمود و شب بدوازده نفس هر نفس هزار تهلیل گفتى و در بیست و دو سالگى بمقام ارشاد رسید چنانكه در نورالهدایة شرح حال خود را مینگارد و مدعى است كه على بن موسى الرضا(ع) فرمودند كه ما چهارصد سال است كه ولایت خود را در 22 سالگى بكسى ندادهایم این كتاب بهمت مرحوم عبدالحى بطبع رسیده است ولى این نحوه سلوك كه هر نفس هزار بار ذكر خفى تهلیلى را بزبان دل گوید این عمل دو ساعت و نیم طول میكشد و یك دوازده مرتبه امكانپذیر نیست كه سى ساعت طول مىكشد و این عمل امكانپذیر نمىباشد.
رساله معرفت تالیف نجم الدین كبرى ترجمه شده بفارسى اما مترجم شناخته نشده وسیله وحید الاولیاء بچاپ رسیده است.
این تذكر جهت خوانندگان ارجمند ضرورى است كه براى آگهى بیشتر خود به كتاب (خاكسار و اهل حق )چاپ ثانى و كتاب (سلسلههاى صوفیه ایران) و كتاب حاضر كه چاپ ثانوى است با دقت غور و بررسى نمایند .
یكى از افراد بنام كه در مدت اقامت خود در دزفول ملاقات نمودم مرحوم سید على سید بود سید على سید پنجمین اولاد ذكور مرحوم حاج سید محمد رضا نورالدین دزفولى همشیرهزاده كاشف دزفولى بود در سن چهار سالگى پدرش فوت نمود سید در تاریخ 1296 ه.ق در دزفول متولد شد نه سال آخر حیات از پا فلج شد و در هفتم 1376 ه.ق فوت نمود و نسبش بامام هفتم میرسد سید در كسوت اهل علم بود این مطالب از جزوه كوچكى بنام (قسمتى از رساله مشكوةالفواد) نقل شد این رساله بهمت پسر بزرگ سید نوشته شده و سید را مرید وحیدالاولیاء معرفى نمود این ناچیز دوبار مرحوم سید را ملاقات این سید كسى را بخود راه نمیداد ولى قیافه بشاش و متبسم داشت در ملاقات مختصراً سخن مىگفت و هنگامى كه استماع سخن میكرد به ذكر مشغول بود به بنده فرمودند در بدایت جوانى حاج بهار علیشاه با جمع مریدان بدزفول آمده و در خارج شهر سكونت داشت من با عدهاى از طلاب بدیدن حاج بهار رفته بما گفتند چاى درویشان نخوریم كه در چاى دوا ریخته خورنده درویش میشود ما نیز از ترس چاى نخوردیم وقتى سخن سید بدینمقام رسید خندیدند و فرمودند ما چاى نخورده درویش شدیم سید ارادتى به وحیدالاولیاء نداشت.
در سلوك ذهبیه مبنا بر این است كه سالك در عالم رویا یكى از ائمه را زیارت نموده و آن صورت را صورت فكریه قرار دهد و اگر هفته دیگر امام دیگرى را زیارت كرد صورت اولیه را نادیده گرفته وجهه دوم را مطمح نظر قرار دهد در صورتى كه هیچگاه یك مسیحى امام را در رویا مشاهده نمیكند و اغلب رویاها نتیجه افكار درونى انسان است در ثانى از كجا امام بخواب او آمده البته شیطان نیز بصورت امام جلوه گر نمیشود بلكه شق ثالث كه خود سالك چهرهاى از امام كه در باطنش نقش بسته در خواب مشاهده نموده آنوقت مخلوق وهمى خویش را قبله خود قرار میدهد و مطلب دیگر این كه درویش ذهبى اگر متوسل بائمه شود اویسى خواهد بود در صورتیكه براى خود مرشدى تعیین نموده است و اگر پیر طریقت دارد چه نیازى به توسل ائمه اطهار است و این مطلب نیز ناگفته نماند كه كلیه سیرهاى روحى ذهبیه با خواب است و خواب در سلوك مرحله ابتدائى است پس مصداق مكاشفه و مشاهده چه زمانى بر سالك ذهبى تحقق مییابد بوسیله خواب نام طریقت یافته و در خواب ذكر مىگیرد و شیخ میشود و بعد با خواب بمقام قطبیت میرسد در جلسات كلاهى بسر نهاده و عبائى بر دوش انداخته و نماز جماعت خوانده و شروع بذكر ادعیه و اشعار نموده و جلسات بیش از دو ساعت بطول نمیانجامد سرپرست جلسات در شهرها را بیكى از كسوتها بنام ناظم جلسات واگذار و بعد ناظم بمقام شیخى میرسد.
سید محمد نوربخش در 795 ه.ق ادعاى مهدویت نمود زمان سلطنت شاهرخ بود چند بار گرفتار و بعد متخلص گردید و عده زیادى كشته گردیدند.
میرزا اسدالله خان صفوةالملك متخلص به مشرقى كتاب وسیلة النجاة در مناقب ائمه تالیف نموده از مشایخ ذهبیه مرید حاج محمد زمان خان جلایر كلاتى و او مرید مولانا محمد اسمعیل مختلص به وجدى بود و او مرید سید عالمشاه هندى و سید قطب الدین نیریزى بود كه با ذهبیه شیراز مغایر است در تذكرة السالكین حالى حكیم سبزوارى را مرید این سلسله میداند .
كتاب شرح خطبة البیان تالیف آقا میرزا ابوالقاسمالشهیر به آقا میرزا بابا متخلص به راز بخط میرزا احمد عبدالحى مرتضوى تبریزى ملقب به وحید الاولیاء در اول كتاب عكس میرزا احمد با عمامه سفید و عینك گراور شده و مقابل عكس این بیت شعر نوشته شده است یگانه گوهر دریاى سرمد وحیدالاولیاء همنام احمد این كتاب وسیله میرزا احمد در 84 صفحه بچاپ رسیده این خطبه را به نثر و نظم شرح داده و بخوبى از عهده برآمده است عدهاى از علما در صحت انتساب این خطبه بحضرت على (ع) تردید دارند مرحوم راز در صحن نو رضوى جنب كفش كن مدفون است یكى دیگر از آثار راز رساله تناهى ابعاد است .
در كتاب سكینةالاولیا تالیف داراشكوه سلاسل تصوف اسلامى را ذكر كرده نامى از ذهبیه نبردهاند مولف شاهزاده هندى معاصر شاه عباس كبیر در هند مقیم بوده و این میرساند این سلسله باین كیفیت نام و نشانى نداشته است.
سید عبدالله برزش آبادى استنكاف كرد از تبعیت سید محمد نوربخش كه او خروج كرد بر شاهرخ و جنگید و دستگیر شد و سید مدتها در حبس بسر برد.
كتاب اصول تصوف بقلم دكتر احسان الله على استخرى در 755 صفحه در تهران بچاپ رسیده است آقاى استخرى سعى داشتهاند اغلب بزرگان صوفیه را ذهبى معرفى نمایند بدون آنكه دلیل و یا مدركى ارائه فرمایند در صفحه 200 مریدان نجم الدین كبرى را ششصد هزار نفر معرفى فرمودهاند در صفحه 320 خواجه ختلانى را مراد سید نوربخش معرفى كرده و اضافه مینماید خواجه سید را ترغیب بدعوى مهدویت نمود.
ذهبیه براى تشرف نیاز به پیر دلیل ندارند و ضرورت ندارد كه شیخ در هنگام دستگیرى حضور یابد بوسیله مكاتبه نیز دستور میگیرند یك غسل توبه بجا آورده و بعد دستورات را انجام میدهند اول دستور ذكر جلى داده پس از مداومت خواب مىبیند و ماوقع را بمرشد نوشته مرشد دستور میدهد ذكر تهلیلى لااله الاالله را با قلب گوید این دستور چاپى است و مكاشفه و مشاهده ملاك عمل نیست در خواب نام طریقت میگیرد با خواب ذكرش را ترقى داده صورت فكریه ندارند مگر در خواب هر امامى را رویت نمود همان صورت فكریه است اگر از سه نفر كه براستى یك امام را در عالم رویا مشاهده كردهاند پرسش شود هر یك بیك وضع امام را دیدار نموده كه با هیئت خواب بیننده دوم و سوم مغایر است و این نشانه توهم است از كتاب رجوم الشیاطین ملاعلى گنابادى استفاده شده و حب حیدر طرز تولد حاج میرزا احمد را غیر عادى قلمداد نموده كه آبى از آسمان رسیده و نطفه میرزا احمد بسته شده و در سه ماهگى در شكم مادر سخن گفته و خروسى در شیراز او را حجت قائم نامیده میرزا احمد بهند رفته پس از برگشت از هند بطریق جوكیها بریاضت پرداخته ضمن سلوك دعوى قطبیت داشته لذا طرفى نه بسته است آقاى آقا شیخ عبدالله صوفى املشى شیخ گنابادیها برایم تعریف میكرد چون دنبال اكسیر بودم نامهاى بصالح علیشاه نوشته اجازه خواستم تا با میرزا احمد مكاتبه كنم پاسخ فرمودند میرزا احمد خود بكمال رسیده نمیتواند دیگران را رهبرى كند و دنبال اكسیر رفتن مصلحت نیست نگارنده سطور قضاوت را بخواننده ارجمند حوالت میكند. املشى فقط داعیه دارد.
جلال الدین شریفى كتابى بنام مرات الكاملین تالیف نموده است صورت فكریه را شرك میداند و گوید بى اختیار سالك در باطن مرید پیدا شود در طور اول بصورت كوكب ماه و از طور دوم الى هفتم نور بى صورت جلوه گر است و نور طور هفتم نور سیاه رنگ است .
هر گاه قطب سلسله خرقه تهى كند (دارفانى را وداع گفتن) مرید سلسله ذهبیه بخواهد بارادت قطب جدید درآید نیازى به تشریفات نبوده فقط وقتى بحضور قطب رسید با او صفاى درویشى مینماید یا نامهاى باو نوشته و یا بدیدارش شرفیات گردد ولى هیچیك از این سه امر حتمىالاجرا نبوده فقط موظف است در جلسات فقرى پیروان قطب جدید شركت جسته و معتقد است قطب از لحاظ روحى متوجه ارادت مرید گشته و باو توجه معنوى مبذول خواهد داشت در كتاب جواهر الكلام تالیف پرویز سلماسى مینویسد در طریقت مرید مجدالاشراف در شریعت پیرو میرزاى شیرازى بود.
سید محمد نوربخش از سادات قهستان در سنه 869 ه.ق فوت كرد.
ذهبیه قطب وقت خود را قطب ناطق و جانشین وى را در ایام حیات استادش قطب صامت نامند و ناطق و صامت از اصطلاحات خاص فرقه اسماعیلیه است و در تصوف بعضى بكار برند.
شیخ رشید الدین محمد بید آوازى داماد و جانشین امیر عبدالله برزش آبادى است.
وحید الاولیاء زیر زمین منزل مسكونى خود چاپ خانهاى دایر و لقب خوشنویس داشت در ایام حیات خود یك زن اختیار كرد و پس از چندى متاركه نمود.
وحید در سنین اواخر حیات خود مبتلا به فلج گردید دوست دانشمندم آقاى حاج احمد شكریه كه وجودش در گیلان مغتنم است فرمود كه وحید كمى بینایى داشت و بسختى چند كلمه اى بر زبان مىراند و زنگى در دسترسش بود كه بضرورت كسى را احضار مىكرد.
افراد ثقه گویند وحید در اغلب ساعات به گریه كردن اشتغال داشت میرزا ابوالحسن حافظ الكتب معاون الفقرا فرزند شیخ مصطفى موذن آستانه شاه چراغ چهل و پنج سال خدمت وحید را عهده دار بود و پس از وحید قسمتى از خانه وحید به او انتقال یافت بزعم این ناچیز وحید در سن كهولت بریاضت یوگى پرداخت و از جهت نارسائى قواى بدنى و فشار سلوك هندى فلج شد وحید چاپخانه را از هند ابتیاع كرد.
در مجله مردمشناسى سال 38 ه.ش حافظ الكتب مقالهاى در باره وحید نوشت و مىنویسد روزه دهر یك سال تمام است اما مىباید روز عید فطر و دهم محرم را روزه نگیرد.
در كتاب تنبیهیه مهدویه شخصیه اثر آقا سید ارومیهاى تدوین یافته است.
در صفحه 30 گوید شیخ انصارى و میرزاى شیرازى دستور سلوكى از راز شیرازى داشتند.
در صفحه 36 سلسله كمیلیه و شطاریه و نقشبندیه و ذهبیه را شیعه و بر حق معرفى كرده است.
سید نوربخش به نام خود سكه زد و سلسله نوربخشیه را پى ریزى كرد.
در كتاب كنوزالاسرار و كرایم الكریمیه تألیف عارف على شاه بسعى شمسالدین ذهبى نوشته شده است كه تولیت شاه چراغ در خانواده شریفى از ایام میرزا حبیب الله شریفى واقف میمند كه از احفاد میر سید شریف جرجانى برقرار بوده است.
پیروان سلسله ذهبیه اكثراً بازرگان بوده و از علوم عرفان و فلسفه و علوم خفیه ناآگاه و از بعضى جهات به شیخیه مىمانند و احسائى را از خود دانند و به تصوف اسلامى آگهى ندارند.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی
حاج میرزا احمد وحید الاولیاء اردبیلی که مدعی قطبیت گردید و رهبر سلسله ذهبیه شد.
آقا میرزا محمد هاشم درویش شیرازی قطب سلسله ذهبیه و مدفون در جنب مزار حافظ می باشد
و این عکس با کوشش فراوان بدست آمد و عکسی دیگر از وی تا کنون مشهود نشده است .
کشتی نجات که مجدالاشراف اظهار می دارد که در عالم رویا بر وی مکشوف شده است
و این آرم سلسله ذهبیه گردید و درویشان ذهبیه بر سر درب منازل خود نصب می نمایند.