Info@razdar.com
مقاله 86
سلسله بكتاشیه منسوب به سید محمد رضوى «حاجى بكتاش ولى» از سادات رضوى بود كه وى در نجف و مكه مدتها معتكف بود و شبها و روزها بسر مى برد .
وى در سنه 660 ھ . ق به روم رفت .در زمان سلطنت سلطان اورخان بن مرادخان تركمان سلجوقى جد سلاطین عثمانى بكتاش ،آستین خرقه را از خرقه خود جدا ساخته و بر سر یك سپاهى انداخت ،چون آن سربازان در جنگ پیروز شدند مریدان بكتاش گویند :
كه همین توجه وى به سربازان موجب نصرت و ظفر آنها گردید !و آن سربازان را ینگى چرى نامیدند كه به معنى «سپید رو» مى باشد .
بكتاش عده كثیرى از سربازان را به دیانت اسلام رهنمون گردید .وى در سنه 738 ھ .ق فوت كرد و در قریه بكتاش كه در سه منزلى قیصریه است مدفون گشت. بكتاش در زمان اقامت در روم به دیدار مولانا نائل شد .
كیوان قزوینى در «راز گشا» صفحه 108 مرقوم داشته كه :
«لفظ بكتاش دو كلمه تركى است یعنى برادر بزرگ ،چونكه عثمان جد سلاطین عثمانى صوفى بود و مرید سید محمد بود اما نه به عنوان شیعه بلكه صوفى سنى و اگر خود سید محمد در باطن شیعه بوده و به اخص خواص مریدان تلقین شیعه گرى مى نموده خدا مى داند. اما متظاهر به تسنن بود و به عثمان وعده سلطنت مى داد و به زبان تصوف او را برادر مى خواند كه ترك «داش» «تاش» مىگوید و براى احترام «فرداش» مى گوید .
وقتى كه عثمان اندك فتحى كرد ،به سید محمد لقب «بكتاش» داد یعنى برادر بزرگ سلطنت است ،پس همین لقب نام آن سلسله شد و بجاى لقب طریقتى سید محمد كه معلوم نیست در آغاز چه بوده جارى گشت .
انتشار صلوات كبیر در صوفیه شیعه از سید محمد به بعد موكول گردید» . بكتاشیه بر مزار سید محمد مرقدى ساخته و در ورودى مزارش را نقره كوب كردند .این سلسله جمعیت سرى بود و به برادران طریق «اخى» خطاب كنند .این سلسله با خاكسار و فرقه فتیان یا عیاران یا جوانمردان مشابهت تامى دارد .
مقارن ظهور سلطنت شاه اسمعیل اول صفوى پالین بابا تشكیلات وسیعى به این سلسله داد و قاضى عسگر سربازان ینگى چرى از فقراء بكتاشیه بود .پالین بابا در سنه 992 ھ . ق درگذشت .
پس از ظهور محمود پسیخانى كه آئین نقطوى را در 600 ھ .ق برپا ساخت ، فضل اللّه نعیمى مذهب حروفیه را منشعب از نقطوى بنا نهاد .
نعیمى در سنه 719 ھ . ش در تبریز متولد گردید تا سن 46 سالگى به سیاحت بلاد پرداخت و مدتهاى مدید در استرآباد سكونت گزید .وى در سنه 774 ھ .ش به دستور میرانشاه پسر تیمور اعدام گردید و جسدش را به دم اسب بسته در كوچه ها و بازارها مى گرداندند .
كتاب نومنانه و جاویدان نامه و محبت نامه و اشعار فراوانى از نعیمى بجاى مانده است .
سید عمادالدین على نسیمى شیروانى مروج و شاگرد نعیمى بود .میرانشاه فرمان قتل عام حروفیه را صادر كرد .نعیمى درباره خود گفته است :
سیمرغ جهان لامكانیم مقصود زمین و آسمانیم !
در تكیه هاى بكتاشیه كتب «جاویدان» كبیر فضلاللّه و «عاشق نامه» فرشته اوغلو را تدریس مى كنند .طبقات پائین اجتماع بدین مسلك گرائیده اند .
نقطویه در اثر قتل عام سخت شاه عباس كبیر از هم بپاشید و پس از آن افراد پیرو این طریق در زى خاكسار خود را پنهان ساخته و عقاید خویش را به عنوان معارف و اسرار حقایق الهى منتشر مى ساختند .
اما حروفیه عقاید خود را در لباس بكتاشیه مطرح ساخته و پس از چندى این سلسله غیر از حفظ مراسم ورود به دوریشى ،همه به عقاید حروفیه گرویدند و اكنون به طور قطع و یقین توان نظر داد كه فقط نامى از بكتاشیه باقیمانده و همه گفتار و اعمال حروفیه بجاى سلسله بكتاشیه اجراء مى گردد !
مى توان گفت بكتاشیه (حروفیه) كه در بدایت امر یك سلسله از سلاسل تصوف اسلامى بود امروز یك كیش است كه در لباس فقر خود را مخفى كرده است. اولین بار این ناچیز عقاید خفیه نقطویه را در كتاب «سیرى در تصوف» آشكار ساخته است .
اعتقادات و آداب سلسله بكتاشيه
بكتاشیه بعدها به تشیع گرائیده به ائمه اطهار بالاخص به امام صادق(ع) اعتقاد راسخى دارند و زیارت قبور ائمه (ع) را به غلط جایگزین عبادات ضرورى محسوب مى دارند !!
محل اجتماعشان را مانند خاكسار تكیه نامند .در تكیه ها نان و شراب و پنیر (اقتباس از عشاء ربانى مسیحیت كه نان و شراب به یادبود آخرین شبى كه عیسى با شاگردان خود بسر برد مى خورند) تقسیم كنند .
رهبانیت نیز مورد اعتقاد و عمل كرد افراد خاص این سلسله است .صوفیانى كه مجردند حلقه اى در گوش خود آویخته و رئیس خود را مجرد بابا نامند و به طور اعم مراشد خود را بابا نامند .
صوفیه مانند كاتولیكها نزد بابا رفته و به گناهان خود اعتراف كرده و پیر طریقت گناهان را مى بخشد .
مقام بابا قبلاً انتخابى بود مانند مهرپرستان و انجمن اخوت صفى علیشاهى و اینك ارثى است.
بكتاشیه مانند مانویت به تناسخ اعتقاد راسخى دارند و خلفاءِ ثلاثه راشدین را به زشتى یاد كنند. براى اعداد خواص و اسرارى قائلند بویژه براى چهار !و لباس سفید كه سكه نامند بر تن كنند .
بابا كلاه دوازده ترك بر سر نهاده كه دور آن شال سبز مىپیچد و سنگى به گردن آویخته كه محاذى سینه قرار مىگیرد و آن را سنگ تسلیم نامند و خاكسار سنگ قناعت به كار برند .
بابا در حركت و مشى طریق یك تبرزین دو دم و یك عصا با خود همراه دارد .
فدائیان بكتاشیه را ابدال مى نامند .بكتاشى هاى مقیم آلبانى در ماه رمضان فقط سه روز ،روزه مى گیرند !روز ضربت خوردن مولاى متقیان (ع) و روز شهادت و روز سوم آن حضرت !و ضمناً در روز اول محرم تا روز عاشورا در روزه بسر برند !و هیچگاه به قرآن سوگند یاد نمى كنند .
آداب تشرف در سلسله بكتاشيه
اكنون به شرح آداب ورود به فقر كه آن را تشرف نامند مى پردازیم :
در هنگام غروب آفتاب طالب در معیت پیر دلیل وارد تكیه گردیده و در یكى از حجرات توقف مى كند ،پس از تاریك شدن هوا طالب كه او را عاشق و پیر دلیل را صاحب نامند در معیت هم به حمام مى روند .
طالب ورود به سلسله ،در حمام غسل توبه بجا آورده مجدداً به تكیه مىآید و در تاریكى محض كفن بر تن وى كرده ،او را در تابوت مىخوابانند بعد به میدان جوانمردان حضور یابند همچون دراویش خاكسار كه در حضور جمع مراسم تشرف به فقر انجام مى گیرد ،سپس كفن را از بر عاشق خارج ساخته و وى لباس خود را مى پوشد و صاحب رشمهاى به گردنش افكنده و بند را كشیده تا محاذى بابا قرار گیرد .
بابا بر روى پوست گوسفند یا آهو جالس است و دوازده تن از فقراء در طرفین بابا بر زمین نشسته و سپس بابا دستور ذكر به عاشق داده و مراسم تشرف خاتمه مى پذیرد .
این آداب به عینه در فرق خاكسار معمول مى باشد .
کتاب سلسله های صوفیه
اثر نورالدین چهاردهی