Info@razdar.com
مقاله شماره 71
سلسله ذهبيه
یكى از سلاسل معروف در ایران سلسله ذهبیه است كه سلسله رضویه و كبرویه نیز گویند. مركز و مقر قطب این سلسله در شیراز است .
كرسی نامه
سید محمد حسین شریفى متولى شاه چراغ شیراز او مرید و جانشین سید احمد آقا و او جانشین سید محمد رضا مجدالاشراف و وى جانشین جلال الدین محمد مجد الاشراف و او جانشین سید ابوالقاسم راز شیرازى و او جانشین آقا میرزا عبدالنبى و او جانشین آقا محمد هاشم درویش و او جانشین قطب الدین محمد نیریزى و او جانشین شیخ علینقى اصطهباناتى و او جانشین شیخ نجیب الدین رضاى جوهرى و وى جانشین شیخ محمد على خراسانى مؤذن آستانه مباركه و او جانشین شیخ حاتم زراوندى و او جانشین شیخ درویش محمد مقتدى مشهور به پیر پالان دوز او جانشین شیخ تاج الدین حسین تبادكانى و او جانشین شیخ شاه على بیدآبادى و او جانشین رشید الدین محمد و او جانشین سید عبداللَّه مجذوب برزش آبادى كه او جانشین خواجه اسحق ختلانى و وى جانشین سید على همدانى و او جانشین شیخ محمود اصم مزدقانى و او جانشین شیخ رضى الدین على لالا بود و او جانشین شیخ مجدالدین بغدادى و او جانشین نجم الدین كبرى ولى تراش طامة الكبرى و او جانشین شیخ عمار یاسر و او جانشین شیخ ابوالنجیب سهروردى و او جانشین شیخ احمد غزالى و او جانشین شیخ ابوبكر نساج و او جانشین شیخ ابوالقاسم گرگانى و او جانشین شیخ ابوعلى كاتب و او جانشین شیخ ابوعلى رودبارى كه وى جانشین شیخ ابوعثمان مغربى و او جانشین شیخ جنید بغدادى و او جانشین شیخ سرى سقطى و او جانشین شیخ كبیر معروف كرخى و او دربان حضرت ثامن الائمه على ابن موسى الرضا (ع) بود .
آقاى جلال الدین محمد مجد الاشراف میرزا احمد خوش نویس را امر كرد كه در شیراز رحل اقامت افكند و خوش نویس مطبعه احمدى را بنیاد نهاد و كتب عرفانى بسیار به طبع رسانیده منتشر ساخت .
میرزا احمد وحید الاولیاء اردبیلى در سنه 1286ھ . ق در شهر تبریز متولد گردید و در اردبیل سكونت گزید و نزد میرزا حسین خان تفرشى متخلص به گمنام و ملقب به لقب طریقتى مرصع پوش ولایت بود مشرف به فقر سلسله ذهبى گردید و به دستور مجد الاشرف به شیراز آمده بود .
مدت شش سال بعد از فوت مجد الاشراف تبعیت از میرزا محمد رضا مجدالاشراف داشتند و بعد خود مدعى قطبیت گردید و در لیله بیست و ششم ماه صفر 1375 ھ . ق درگذشت و در منزلش مدفون گشت .برادر بزرگش معاون الفقراء نام داشت و از مشایخ این سلسله بود .
میرزا احمد ابوالفتوح ،حاج میرزا محمدعلى حب حیدر را در سنه 1374 ھ .ق احضار به شیراز نمود كه در منزل مرشدش اقامت گزید و بعد از پیر خود ،بر مسند قطبیت نشست .
و در ربیع الاول سنه 1376 ھ .ق منزل وحید الاولیاء را به خانقاه احمدى تبدیل ساخت و در دو سال اواخر ایام حیات خود به فلج مانند فرزندان خود مبتلا گشت و در توسعه و ترویج سلسله و تبلیغ در این امر بسیار بكوشید و مقارن ظهر روز سهشنبه سیزدهم ذیحجه 1382 ھ .ق در گذشت و در صحن مقبره وحید الاولیاء مدفون گشت .
و بالغ بر بیست باب خانه مجاور منزل پیر خود كه منزلش بسیار محقر و كوچك بود ابتیاع نمود و مبالغى در حدود چند ملیون تومان در آن زمان خرج كرد و آقاى افشاریان كه از اهل دزفول و از تجار آهن مقیم اهواز بود و مردى بسیار خیر بود چند ملیون تومان خرج كرد و بالغ بر نه باب در مجاورت خانقاه خریدارى نموده و درمانگاهى بساخت و با حق ویزیت نازلى از مرضا پذیرائى مىشود .
و كتابخانهاى در حیاط خانقاه احداث و دو جلد دفتر به قطع وزیرى با جلد پارچه مخمل به خط وحید الاولیاء در كتابخانه مضبوط است كه پس از مراجعه معلوم گردید كه دفتر تجارتى چاپخانه بوده و اكثر سفارشها از ادارات دولتى شیراز بود .آقاى حب حیدر مدتى رئیس گمرگ شهر رشت بوده و بعدها رئیس قند و شكر مشهد بود و چاپ خانهاى در مشهد داشت كه اولادان وى اداره مىكنند و منزل شخصى ایشان در مشهد خریدارى شده و پس از تجدید بنا خانقاه گردیده و آقاى راثى ساعت ساز شیخ این سلسله در مشهد مىباشند .و پس از حب حیدر دكتر گنجویان بر مسند قطبیت جالس گردید .
جلال الدین محمد مجد الاشراف بر طبق وصیت نامهاى كه به خط وحید الاولیاء كتابت گردیده است ،برادر خود میرزا محمد رضا مجد الاشراف را به جانشینى خود منصوب كرد .
وحید الاولیاء در كتاب اوصاف المقربین نوشتهاند كه شیخ نجم الدین كبرى كه بعد از عمار یاسر بود به واسطه اینكه جانشینى براى خود تعیین ننمود مانند این زمان فتورى در سلسله رخ داد .
بعد از محمد رضا مجدالاشراف سید محمد حسین شریفى قطب سلسله گردید و بعد از وى شمس الدین پرویزى كه از مشایخ سلسله بود مدعى قطبیت گردید .اغلب اقطاب ذهبیه نایب التولیه شاه چراغ شیراز بودند .
این سلسله تا ایام ارشاد وحید الاولیا و بخصوص حب حیدر در گمنامى بسر مىبردند. وحید الاولیاء شیخ شهر اردبیل بوده لذا وى را وحید الاولیاء اردبیلیه نامیدند .
ذهبیه اغلب نام آوران گذشته را به خود نسبت مىدهند از آن جمله مولانا را ذهبیه و در این اواخر شیخ احمد احسائى و سید بحرالعلوم را از سلسله ذهبیه محسوب مىدارند .
وحید الاولیاء چند سال اواخر ایام حیاتش مبتلا به فلج پا بوده ،چشمانش گشوده ولى فاقد بینائى بود و استماع اصوات را قادر نبود و نیز به اداى سخن توانائى نداشت .
و مریدان نسبت به وى غلو مىكردند و كرامات دور از باور به وى نسبت مىدادند ! چند بیت از اشعار وحیدالاولیاء نقل مىگردد :
هر كه گوید راه باطن مىروم
سالكان را من هدایت مىكنم
نور مهدى گر نباشد همرش
بى گمان یابى در این ره گمرهش
وحیدالاولیاء در بالاى نامهها مهرش منقوش به عبارت زیر بود :
«شیراز مطبع احمدى كتبى میرزا احمد تبریزى تلگرافى عبدالحى » و در پایان نامه امضاء مىنمود «بىمقدار احمد» .
وحیدالاولیاء در زیر زمین منزل مسكونى خود چاپخانهاى دایر و داراى خطى زیبا بود و لقب خوشنویس داشت .یك بار تأهل اختیار كرد و پس از قلیل مدتى از وى جدا گردید و داراى اولاد نبوده و با خواهرش زندگى مىكرد كه آن خواهر ده سال قبل از وى درگذشت .
میرزا احمد چون قادر به سخن گفتن و شنیدن و تكلم نبود اغلب در گریه بسر مىبرد .یكى از مریدانش بنام میرزا ابوالحسن الكتب معاون الفقراء فرزند شیخ مصطفى مؤذن آستانه بود و این درویش از طرف وحیدالاولیاء پاسخ مریدان را مىداد .و پس از خرقه تهى كردن وحید ،قسمتى از خانه به وى واگذار گردید .
ذهبیه مابین اقطاب سلسله «راز» و «قطب نیریزى» و «وحید الاولیاء» را برتر از همه مىشمارند و در بین این سه تن وحید را جایگاهى والاتر قائلند .
در مجله مردمشناسى دوره سوم سال 37 مقالهاى به قلم حافظ الكتب در باره وحید نوشته كه روزه دهر یك سال تمام است كه وى روزه مىگرفته است .از بعضى اهل ثقه شنیدم كه بعد از مجد الاشراف میرزا احمد به طریق یوگىها ریاضات سخت متحمل گردیده است و چون در سنین كهولت به ریاضات صعبه تن داد ،وى به فلج و دیگر بیمارىها مبتلا گردید !
آقاى اصغر منتظر صاحب كه از طرف گنجویان به ار شاد نائل آمده بود در شبهاى جمعه در خانقاه احمدى شیراز سخنرانى مىنمود و گفتارش با نوار ضبط شده به شهرستانها ارسال مىگردید .
خانقاه احمدیه در محله سرباغ و در انتهاى كوچه بن بست واقع شده است .
سلسله ذهبیه به چند شعبه منقسم گشته است :
یك شعبه از میرزا جلال الدین مجدالاشراف به میرزا محمد رضا مجدالاشراف و میرزا احمد شریفى و بعد پسرش میرزا محمد حسین شریفى و سپس حاج شمس الدین پرویزى .
و از یك جهت میرزا جلال الدین مجدالاشراف و بعد آقا سید فتح على میرزا علیشاه و بعد فرزندش سید عبدالعلى میرزا علیشاه و بعد از میرزا علیشاه سید فتحعلى و سید على عریان معروف به كفرى مدعى قطبیت گردید !
شعبه سوم بعد از میرزا جلال الدین مجدالاشراف و میرزا احمد وحید الاولیاء كه بعد حب حیدر و دكتر گنجویان بودند و از یك طرف بعد از وحید الاولیاء رهنما مىباشد .
شعبه چهارم بعد از میرزا جلال الدین مجدالاشراف ،شیخ ابراهیم امامزاده زیدى و بعد از شیخ دو تن به اسامى حاج سید میرزا آقا امام جماعت و محمد حسن نقاش مقرب علیشاه مدعى قطبیت شدند .
سید على كفرى مدتها در دزفول اقامت داشت بعد به هند رفت و از ممر پرسه زدن امرار معاش مىكرد ،بعد به اهواز آمد و در اهواز و دزفول خانقاه برپا ساخت و مریدانش در باره وى معتقد بودند كه با صاحب الزمان در ارتباط بوده است .
جزوهاى در ده صفحه نصیحت افراد كرده و انجمن اخوت به طبع رسانیده است و بعد از درگذشت كفرى جنازه وى را به قم برده ،انجمن اخوت مقبرهاى براى وى بساخت .
كفرى میزى بهامند را از هند به ایران آورده به انجمن اهداء نمود .
رباعى زیر اثر كفرى است :
دنیا به مرام صوفیان خواهد شد
دیـن همگــى جملــه نهـان خواهـد شـــد!
دانى كه على خدا بود اى كفرى
هم اوست كه صاحب الزمان خواهد شد
از این دو بیت مقدار فضل درجه توحید سید على دانسته مىشود !!
جلالالدین مجدالاشراف آرمى براى سلسله ذهبیه قرار داد به نام كشتى نجات كه بر سر درب منازل نصب كنند و مدعى گردید این نقش در خواب به وى الهام گردیده است .
دو على به هم وصل گشته و ترسیم یك كشتى نموده است و بالاى شكل یك كلمه هو نوشته شده است و سید فتحعلى دایرهاى به نام دایره توحید یا نقشه قلب ارائه داده كه مدعى است در اثر كشف روحى به وى الهام گشته است كه در وسط آن دوایر كلمات العلم النور الوجود الشهود منقوش است و نقوشى دیگر كه هر یك چند صد كلمه در بردارد كه امكان مشاهده در نوم و ضبط آن در حافظه باقى بماند غیر ممكن بوده و به عقل سلیم منطبق نیست ،از آن جمله نقشى است كه در یك صفحه بزرگ سه برابر صفحه به قطع وزیرى مىباشد .
دیگر نقش مثلث الكیان كه به قطع نقش اولى است كه مدعى گشتند در رؤیا مشاهده نموده و در بیدارى در خاطره محفوظ مانده است .
آقاى رهنما كه از زمان وحیدالاولیاء مدعى قطبیت گردید كارمند آموزش و پرورش و مدتى رئیس اوقاف شیراز بود .كتابى به نام «جام جم» نگاشته كه فقط جلد هفتم آن را در 264 صفحه منتشر ساخته و دعاوى گزاف بیان داشته كه در طول چهل و پنج سال تحقیق مشابه آن كمتر مشهود گردیده است .
وى مىنویسد :«پیام راه رفته آشنائى است به آشنایان راه طریقت و طالبان حق و حقیقت… جام جم حاوى اسرار نبوت و ولایت خاندان آل عصمت و از تراوش فكرى و سوانح خاطر عارف ربانى دل آگاه و خضر راه حضرت آقاى حاج رضا رهنما سلیمان اولیا است » !این عبارات را خود در باره خویشتن نگاشته و مقام خود را معرفى نموده است !
وى در باره خود عبارات زیر را افشاء كرده است :
الغرض جان برادر گوش دار
با رضاى حق تو استیزه مدار
حضرت خاتم الانبیاء تاج مكلل جواهر نشانى كه به طرز خاصى بود بر سر حقیر گذارد. جمعى انبیاء و اولیاء به عنایت مخصوص در تشرف این مقام حاضر شدند .
حضرت باقر ز تبار على
باقر عالم بعلوم نبى
گفت كه اى قائد قائم به خلق
وجهه حق گشته به غرب و به شرق!
و همچنین در مورد خود مدعى گشته است كه :
در هفت تنان شیراز ملاقات حضرت باقر دست داد روز یكشنبه 22 خرداد سنه 1348 ھ . ش بعد از اداى نماز عشا نورى عظیم به صورت لوله استوانهاى از زمین به سوى عالم بالا مىشتافت ،كسى نبود غیر هو به ندائى بلند و صریح گفت :انت عبداللَّه ولى اللَّه حجةاللَّه و خلیفةاللّه فى السموات و الارض .
و در حرم سید علاءالدین حسن مفتخر به تاج اخص خاص گردید .روز هفتم ماه رمضان سنه 86 معراجى عظیم و بى سابقه چون سیمرغ عشق به قاف وحدت عروج كرده از آسمانها و ستارگان و از كهكشانها و امواج انوار رخشنده عبور و از مكان بلامكان بحر وحدت ازلى گذشته به محلى خاص رسیده است .
و در شب جمعه 17 رمضان وحیدالاولیاء ظهور خاصى كرده ،شمشیر طلاى مرصعى مرحمت و به كمر حقیر بستند . !
و باز گفته است :
جمله سوى اللَّه و هر آنچه كه هست
دستخوش و بنده امر تو است
روز یكشنبه نهم دى ماه سنه 1345 ھ . ش گفتند امروز حقیقت صمدیت را به تو بخشیم .در یكشنبه بیست و چهارم ماه بهمن 45 ھ . ش ساعت ده صبح به كلى از عالم هستى رفته به بقاى یقین پیوسته ،ذات سبحان بالصراحه در سخن در آمده و پس از غلیان روحى چنان در كمال اوج شرف مفتخر فرمود .
روز شنبه بیست و نهم ماه بهمن 45 ھ . ش بعد از گذشت وحى زمانى و مكانى و وحى جلالى خارج از زمان ،سؤال شد این همه لطف و كرم را سبب چیست ، پاسخ آمد از راستى و راست گوئى .
و در روز چهارشنبه دهم ماه اسفند سنه 45 ھ .ش به خطاب ذوالجلالى صریحاً گفته شد هر كس با تو و به تو و در تو خیر من الف شهر و آن كس كه روى گرداند ،از خداى برگشته است .
مىشنیدم جمله عالم یك صدا كه بفرمانیم فرمان رهنما!
در كتاب طرائق جلد دوم صفحه 319 نوشته است كه خواجه اسحق ختلانى سید محمد را لقب نوربخش داد و او را خلیفةالخلفا قرار داد .
سید نوربخش در 795 ھ . ق متولد گردید و در 764 ھ . ق درگذشت .شاه قاسم نور بخش و سید جعفر نوربخش فرزندان سید بودند .شیخ شمس الدین محمد لاهیجى نوربخش (تخلص اسیرى) جانشین سید بود و شرحى بر گلشن راز نگاشت.
بنا بر قول كیوان قزوینى ،شیخ بهائى از مشایخ سلسله نوربخشیه بود و مادر شاه عباس در زمره مریدان وى بود .
كیوان قزوینى در كتاب راز گشا در صفحه 120 ولایت را دو نوع دانسته و شرح دادهاند. ولایت شمسى یعنى ولایت انبیاء و ائمه و ولایت قمرى چون نور قمر و كواكب است كه تابش خورشید است بر آنها و آنها خود جرم سیاه مصیقلى هستند و هیچ نور از خود ندارند .اقطاب ذهبیه براى خود ولایت قمرى قائل هستند .
مریدان گویند :در زمان وحیدالاولیاء یكى از مریدانش در شیراز در منزل مسكونى خود مشاهده كرد كه ناگهان خروس منزلش دیر هنگام سحر چند مرتبه گفت حجتالقائم وحیدالاولیاء !
و بعد از این مطلب را به شعر در آوردهاند كه به چهل و چهار بیت رسید كه نزد وحیدالاولیاء نیز خوانده مىشد .اینك چند بیت ذكر مىگردد :
هــم در ایـــن اثنا چــون ســــــروش
آمــد از بــام عمـارت در خــــروش
گوش بر بانگش چـو بنهــــادم عیـان
دیدم این ذكرش بود رطـب اللســـان
حجتالقـائـم وحیــــــد الاولیـــــــــاء
پیش خـــود گفتـــم خیال مـــن چنیـن
در سمـــــاخ من فكنده این طنیــــــن باز
بانگـــى كرد آن حیــــوان، رسا
حجـــت القائـــم وحید الاولیـــــــــــــا بهر دفع
نفــــــس رنگـــى ریختــــم
همسر خود را ز خواب انگیختــــــم گفتم او را
گوش كن لیكن نیمه شـب
موذنى گویــد اذانـى بـس عجـــــــب بین چه
مىگویـــد كنون این راز سو
و آنچه بشنیـدى تــو بـــا مـن بـاز گو
ما در این بودیم كامــــد در خـروش
آن خروس و زن به بانگش داد گوش
گفــت گویـــد ایـــن منـــادى خــــــدا
حجـــتالقائــــم وحیـــــدالاولیــاء
یكتن از اطفال من از خواب جســت
چشم خود بگشود و در بستر نشست
چونكه باز آمد خروس اندر خروش
گفت آن كودك ز سر تا پاى گوش
گفت همره با خروس خوش نــــــوا
حجـــت القـــــــائــــم حیـــــدالاولیــاء
قضاوت با خواننده ارجمند است كه عقل را فرا راه تشخیص دعاوى بدهد و اندیشه كند كه خروس به زبان عربى سخن گفته !یا مرید براى خوش آمد مراد خود معجزه و شعرى ساخته !یا امر دیگرى رخ داده است ؟!
رساله اى بنام وحید نامه در شرح حال حاج میرزا احمد فرزند حاج محمدكریم تبریزى و مادرش مسمات به بانو زینب به چاپ رسیده است .
از قول این بانو اظهار داشتهاند زمانى كه وحیدالاولیاء را حامله بودم اگر با غذاى شبهه ناكى روبرو مىشدم از درون شكم صدائى مىآمد !اگر وضو نداشتم بچه شیر نمىخورد !از سحر تا طلوع آفتاب خود و بچه خواب نمىرفتیم .
و شرح حال منظومى نیز منتشر ساختند و اظهار نمودند كه مولانا كه به مناسبت شمس از تبریز تعریف كرده ،گویند پیشگوئى وجود ظهور وحیدالاولیاء را كرده است !
دو دایره داخل در هم و یك شكل كثیرالاضلاع به نام مهر نبوت و قرب سیصد نام از اسماءاللَّه از طرف مجدالاشراف طرح گردیده و به خط وحیدالاولیاء به كتابت در آمده و به طبع رسیده است .
علاءالدوله سمنانى در 736 ھ . ق در گذشت .وى محیى الدین را به عنوان معتقد بودن به وحدت وجود كافر خواند .
عبدالرزاق كاشى كه در 790 ھ . ق فوت نموده ،نامه گله آمیزى براى علاءالدوله فرستاد و وى پاسخ تندى داد .صاحب طرائق سلسله ذهبیه را اغتشاشیه نامید!
آقا محمد هاشم قطب سلسله ذهبیه كه در جنب مزار حافظ مدفون گردیده داماد قطب الدین بود و نود سال عمر كرد و منشى خوانین زندیه بود .
در «دبستان المذاهب» اثر كیخسرو اسفندیار در باره سید محمد نوربخش نوشته است كه سید مدعى بود كه روح كامل بعد از مفارقت جسد سالها در عالم علوى باشد و بعد از آن براى تكمیل خلق تعلق گیرد به بدنى (این نظر معروف به حلول است و حلول و اتحاد را مردود شمردهاند !) .
قاضى نوراللَّه شوشترى در مجالس المؤمنین در صفحه 316 نوشته است كه شیخ شمسالدین محمد بن یحیى بن على الجیلانى اللاهیجى النوربخشى جانشین نوربخش در شیراز خانقاه نوریه را بنا نهاد .
بار اول خواجه اسحق با یازده تن از مشایخ با نوربخش بیعت كردند ،با خروج سید بعضى را عقیده آن است كه به دستور شاهرخ خواجه اسحق در كوه تیرى از ناحیه ختلان كشته گردید .
اما سید سكه بنام خود زد و در شهر رى قریه سولقان را احداث كرد و به دستور شاهرخ میرزا در روز جمعه وى را مقید ساخته به منبر فرستادند در شهر هرات و ادعاى خود را انكار كرد و اجازه به وى ندادند دستار سیاه بر سر ببندد .
نوربخش هفتاد و سه سال عمر كرد و در چهاردهم ربیعالاول روز پنجشنبه هنگام صبح در سنه 769 ھ . ق درگذشت و در قریه سولقان مدفون گردید .
كتاب چراغ ایمان یا گلچین شریفى اثر سید ابراهیم شریفى (عارف شیرازى) در 152 صفحه جلد اول نوشته است كه از زمان امیر تیمور گوركانى تولیت شاه چراغ به خاندان شریفى كه از سلاله میر سید شریف است واگذار گردید .
بعد از سید جلاالدین مجدالاشراف برادرش محمد رضا شریفى نایب التولیه انتخاب گردید و ایشان آقا سید فتحعلى شریفى را به نیابت تولیت معین و در فرمان دوم آقا سید فتحعلى شریفى ملقب به میرزا علیشاه را معین التولیه تعیین كرد و بر سر تولیت شاه چراغ بین خانواده شریفى اختلاف افتاد .
آقا سید فتحعلى شریفى الحسینى ملقب به معاون التولیه مشهور به شمس الدین در هیجده سالگى كه پدرش فوت نمود تحت تربیت برادر بزرگش مجدالاشراف قرار گرفت و كتاب مشارق الانوار را تألیف نمود و اظهار داشت كه از طرف امام زمان مأمور گردیده تا غیر از سلسله رضویه سلسله «مهدویه فتحیه گمنامیه» را جارى سازد .
و از شاه ابراهیم مدفون در هفت تنان كسب فیض از طریق روحانیت نمود و امام زمان تاج فقر ولایت به وى مىبخشند و در انجمن محمدى (مشروطه خواهان) عضویت مى یابند !
رسالهاى موسوم به «جلجلوتیه» نوشته اند عكسى با عدهاى از مریدان خود در مسجد كوفه برداشته كه اكثر آن افراد اهل دزفول و سید على كفرى مكلا با سبلت و شارب !پشت سر ایشان حضور دارد .و كفرى اشعارى در باره فوت مرشد خود سروده كه از آن جمله ابیات زیر است :
حضرت فتحعلى پرده در و پرده دار
طریقه مهدوى ز حضرتش آشكار
به خدمت اطهرش سید كفرى بدید
جماعت اولیا ستاده بد بنده وار!
مریدان گویند :جسد میرزا فتحعلى را به امانت گذاشتند ،چون موضع قبر را شكافتند جسد مشاهده نگردید !آقا رضا امانت دار شب در رؤیا دیده كه مرحوم فتحعلى گفتند شش ماه دیگر به قبر بر مىگردم ،بعد از شش ماه جنازه را یافته در شاه چراغ دفن نمودند !!
میرزا فتحعلى برادر ابى مجدالاشراف بود و در 1260 ھ . ق درگذشت . مریدان گویند: پسرش در رؤیا به خدمت حضرت صدیقه (ع) رسیده ،درهاى علوم بر وى گشوده گردید !و در شاه چراغ مدفون شد و بعد پسر وى سید ابراهیم شریفى كارمند اداره آموزش و پرورش جانشین پدر گردید .و بعد از میرزا فتحعلى سید على كفرى نیز مدعى جانشینى گردید .
برادر فرزانهام آقاى مرتضى مدرسى در تاریخ روابط ایران و عراق نوشتهاند كه سید جمالالدین افغانى در ایامى كه در شیراز اقامت داشت با «راز» روابط حسنه داشت .
شیروانى در بستانالسیاحه نوشته كه بیش از صد سال نیست كه به این سلسله نام ذهبیه نهادهاند و اضافه كرده سید صدرالدین دزفولى (كاشف) شعبهاى جدا ساخته و اكنون سید حسین فرزندشان در تهران مىباشد .
كاشف در منتهى الیه شهر دزفول قرب مزار سید على (مشهور به رودبند) جد شاه اسمعیل صفوى در مغارهاى كه قدمتش قبل از اسلام است به ریاضت و كیمیاگرى مىپرداخت .
این ناچیز آن غار را مشاهده كرده .و از احفاد كاشف هنوز در دزفول بسر مىبرند. كاشف به یكى از شاهزادگان عشق مىورزید و او به كاشف بعد از سلطنت فتحعلیشاه وعده سلطنت داد كه به حقیقت نپیوست !(این عشق آلوده به هوس نبود) .
شیخ اشراق را گویند از خلفاى سید نوربخش بوده است .
در كتاب وحیدنامه نوشته شده كه وحیدالاولیاء ملقب به مؤیدالفقراء و نایبالولایت و مزین الحرم گردید .
در كتاب براهین الامامة تألیف «راز» نسبتهاى زشت به خلیفه ثانى داده است .
در یك جزوه خطى مضبوط در كتابخانه آستان قدس این دو بیت منسوب به سید محمد نوربخش است :
سید محمد نوربخش مى داند
مائیم به جاى نوح و آدم !
مائیم چه خاتم الولایة
هم مهدى هادى هدایت !
كتاب سمریه تألیف ابوطاهر سمرقندى به كوشش ایرج افشار در 144 صفحه در صفحه 105 نوشته است كه :«مزار خواجه اسحق ختلانى در كوهسار ناحیهاى از محلات سمرقند كه بیست فرسنگ با سمرقند فاصله دارد و آن كوه را كوه خان نامند بر در غارى قرار دارد .
جسد خواجه غیر مدفون است و تا ناف او پر بال كبوتران ریخته است .روى ایشان به طرف قبله و پشت بر مشرق ایستاده و منتظر صور اسرافیل است .
از سقف آن غار قطره قطره آب مىچكد و بعد از چند قدم آن آب تبدیل به سنگ مى گردد و قرب غار خواجه گلبن بوده كه هر سال دو بار گل مى آورد و گلها به رنگ سرخ است و هر چند در غار را با سنگ و گل مى بندند باز بى جهت گشوده مى گردد !»
سید محمد نوربخش مانند سید على همدانى و سید على جد شاه اسمعیل لباس سیاه بر تن مى كرد .و رنگ ها نشانه حال سالك است .نور كبود مقام لوامه و نور سیاه نور ذات است .
میرزا حیدرعلى پسر میرزا جعفر اهل شیراز معروف به حاجب از مشایخ ذهبیه بود .در دروازه دولت تهران خانقاهى داشت كه به حاجبیه معروف گردید و بعدها تكیه خاكسار شد. دیوان حاجب منتشر گردید ،ملامتى مسلك بود و عده اى از رجال به وى گرویده بودند .
حب حیدر به تقلید ملاعلى گنابادى كه كتاب «رجوم الشیاطین» را نوشته در شرح حال میرزا احمد مىنویسد كه آبى از آسمان رسیده و نطفه میرزا احمد بسته گردید !!
در تذكره شیخ محمد بن صدیق الكججى كه توسط حالى از مشایخ این سلسله به طبع رسیده است در صفحه 126 مىنویسد كه حضرت رضا قبله هفتم است و تجلى هفتم قلبى اولیاء به صورت مبارك آن حضرت جلوه گر مىشود !!
آقاى دكتر عبدالحمید گنجویان استاد دانشگاه تبریز ملقب به لقب «حمیدالاولیاء» جانشین حب حیدر گردید .در بدایت نزد حالى مشرف به فقر گردید .
آقاى حاج شمس الدین پرویزى در 1321 ھ . ق در صدقیان سلماس متولد و نوه پرویز خان سلماسى است و پرویزى فرزند خسروخان و اجازه ارشاد از طرف آقاى شریفى در آذربایجان داشت و پس از فوت شریفى مدعى قطبیت گردید و بالغ بر بیست جلد كتاب انتشار داد .
القاب پرویزى شمس الشموس و شمس العرفا مى باشد .پرویزى در تمامى آثار خود همش را صرف مبارزه با میرزا احمد و حب حیدر نمود .
یكى دیگر از افراد كه مدعى قطبیت بود محمد حسن گل آرائى (مقرب علیشاه) در بازارچه قوام الدوله سكونت داشت و به نقاشى منازل مى پرداخت و در كسوت درویشى بسر مىبرد و خود را جانشین شیخ ابراهیم امام زاده زیدى مى دانست .
ادوارد براون مىنویسد كتاب «صفوةالصفا» در زمان شاه طهماسب و به امر وى ابوالفتح حسینى آن را تصحیح كرده و رنگ تسنن را از آن محو كردند و كلمه سید را بر اسامى بزرگان صفویه افزودند و شرح حال شیخ صفى الدین و اولادانش و كرامات شاه اسمعیل صفوى را بر شرح حال شیخ زاهد افزودند .این كتاب در ابتدا به قلم ابن بزاز بود .
میرزا اسداللَّه خان صفوت الملك متخلص به مشرقى كتاب وسیلةالنجاة را در مناقب ائمه تدوین نموده از مشایخ ذهبیه و مرید حاج محمد زمان خان جلایر كلاتى و او مرید مولانا محمد اسمعیل متخلص به وجدى معاصر حسین علیشاه و او مرید سید عالمشاه هندى و سید قطب الدین تبریزى بود كه با بزرگان ذهبیه شیراز مغایر مى باشند .
دارا شكوه شاهزاده هندى در كتاب سكینةالاولیاء سلاسل تصوف اسلامى را ذكر كرده اما اسمى از سلسله ذهبیه نبرده است .میان سلاسل تصوف اسلامى تنها سلسلهاى كه در غیر محیط ایران پیرو و پیر طریقت و خانقاه ندارد سلسله ذهبیه است ،هر چند از زمان قطبیت حب حیدر فعالیت بى سابقه اى در گسترش و ترویج ذهبیه بكار بردند باز تاكنون در اغلب استانهاى كشور نام ذهبیه به گوش مردم بر نخورده است .
و اكثریت افراد این سلسله كاسب و تاجر مىباشند و نسبت به ائمه غالى مىباشند. آقاى دكتر احسان اللَّه على استخرى در كتاب اصول تصوف اغلب بزرگان نامى تصوف را چون مولوى منتسب به سلسله ذهبیه دانسته اند بدون آنكه دلیل ارائه دهند و یا مدركى بیاورند .این نشانه حب و تعصب در عقیده است .
یكى از اقطاب سلسله در ازمنه قدیم شیخ نجیب الدین رضا است كه در چهارده سالگى سلوك از شیخ محمد على مؤذن خراسانى دریافت كرد .
و مریدان گویند :در شب دوازده نفس و هر نفس هزار تهلیل گفتى !در صورتى كه هزار مرتبه دو ساعت طول مى كشد و دوازده مرتبه بیست و چهار ساعت مىشود چگونه این بیست و چهار ساعت را در ده ساعت بگنجانیم ؟!
در پایان این مبحث نظر خواننده را به چند نكته معطوف مىدارد اول اینكه اذكار جلى و تعقیبات نماز و انجام ذكر خفى معمولاً غرورى زایدالوصف براى سلك پیش آورده و حداكثر خوابهائى مى بیند كه موافق اعتقادات وى است .
سالك در قبور ائمه اطهار (ع) حضور یافته و بعضى از بزرگان ماضى را در نوم ملاقات مىكند و انوارى مشاهده مىكند و گاهى در بیدارى انوارى رؤیت مىكند كه این مشاهدات بدایت سلوك است .
در ثانى این بىمقدار به طور كلى منكر رؤیا نیست اما صحیح آن نادر و اغلب خوابها در اثر عوامل طبیعى و تلقین و تراوشات فكرى و اثر ضمیر ناخودآگاه است چنانكه یهودى كنیسه و خاخام را دیده و مسیحى كلیسا و اسقف را مشاهده مىكند ،اما خوابهاى روحانى تا سه روز نشأه و مستى روحى براى بیننده خواب دست مى دهد .
این ناچیز براى آشنا شدن به ذكر خفى و بقیه دستورات ،شش ماه خوابهائى جعل و به وسیله نامه براى قطب سلسله ذهبیه فرستاده و در طول این مدت تا مرتبه ارشاد دستور دادند!
و براى جانشین وى خوابى جعل و طى نامهاى به تبریز فرستاده ،تأیید گفتارم نمودند !
و اگر كلیه دستورات را انجام مىدادم در طى بیست و چهار ساعت هفت ساعت طول مىكشید .
چون این بىمقدار هدفم روشن ساختن كیفیت سلاسل است نه اثبات یا نفى افراد مگر به ضرورت كه ناگزیر شوم نام یكى از مشایخ را ذكر كنم .
این بىمقدار اقطاب این سلسله را ملاقات كرده و چند بار به خانقاه احمدى شیراز رفته و به كرات در جلسات فقرى آنان شركت جسته و به تقاضاى آنان به دفعات مكرر سخنرانى نمودهام و كلیه نامهها كه در پاسخ مراسلاتم فرستادهاند در دسترس دارم و براى اینكه تعبیر به حب و بغض ننمایند از ارائه آنان خوددارى نمودم و همچنانكه گفته شد پیروان این مسلك اكثر داراى شغل آزاد بوده و تماسى در بین نبود كه تولید رنجش نماید .
و از سنه 1349 ھ . ش تا 1357 ھ . ش در مهنامه وحید و خواندنىها در باره كلیه سلاسل تصوف اسلامى در ایران مقالاتى نگاشته و منتشر گردیده است .خود را موظف مىداند كه نتیجه چهل و پنج سال تحقیق علمى و عملى خود را براى خوانندگان به ارمغان آرم تا قضاوت را با دل بیدار و ضمیر روشن خود بنمایند .
آداب سلسله ذهبيه
بعضى از افراد پیرو این سلسله ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه مىگیرند.
دو اربعین در سلسله ذهبیه معمول است .اول اربعین حسین كه از یازدهم محرم تا بیست و یكمین روز ماه صفر است و اربعین ثانى اربعین موسوى از غره ذیقعده تا دهم ذیحجه روزه مى گیرند .
و در تمامى ماههاى قمرى در هر ماه غره و وسط ماه و سلخ را روزه گیرند .
مراسم جلسات قبلى از غروب آفتاب شروع شده و تا دو ساعت به طول مى انجامد ،در بدو ورود به جلسه عبائى بر دوش انداخته و كلاهى بدون لبه بر سر نهند .
در شب جمعه دعاى سمات و زیارت جامعه و دعاى ندبه مىخوانند .شبهاى جمعه و شنبه و دوشنبه گرد هم جمع مىشوند .محل اجتماع باید با اجازه قطب باشد و براى دادن شام نیز باید اجازه كسب كنند .
صوفیه این سلسله كمتر به كتب عرفا توجه دارند مگر كتب منتشره خود را و به قانون تصوف و مشاركت در جلسات دیگر و آداب آنان ناآگاه و از علم عرفان بى بهرهاند مگر تنى چند از آنان كه اندكى آگهى دارند .
اولین مقام درویشى اجازه حق استخاره و بعد حق نماز است كه به طالب در غیاب شیخ طریقت مىتواند ذكر یونسیه بدهد .
كسى را كه امام جماعت است ناظم جلسات نامند بعد پیر ارشاد است .در این سلسله تعظیمات خدایانه نسبت به مراشد معمول نیست .كلیه دراویش باید نماز شب بخوانند .بعد از برگزارى نماز جماعت باید سوره هل اتى و سوره والنجم را تلاوت كنند ،بعد یك نفر اشعارى در منقبت رسول اكرم (ص) و حضرت على(ع) بعد حضرت رضا (ع) ،سپس در باره امام زمان با صداى دلنشین بخواند و بعد اشعارى از سعدى در پند و نصیحت و آن وقت اشعارى در مناجات و اشعارى از «راز» ایراد كنند ،بعد دعاى المستغاث و توسل به حضرت امیر و فاتحه به ارواح اقطاب گذشته بخوانند .
ناظم جلسه به هر كسى كه دستور خواندن اشعار بدهد او اجرا مى كند و هیچ كس به دلخواه خود مجاز به خواندن نیست .
بعد از دست راست شروع به مصافحه كنند و با غیر سلسله خود نیز صفا نمودن را جایز دانند .
در بین سلاسل تصوف در ایران فقط سلسله طاووسیه با غیر سلسله صفا نمى كنند و افراد پیرو این سلسله شارب نمى گذارند حتى مشایخ آنان در ایام سوگوارى صفا انجام نمى دهند .
در شبانه روز موظفند صد و ده كلمه از كتب مشایخ یا قرآن یا نهج البلاغه قرائت كنند و در هر شبانه روز یك جزو از قرآن را تلاوت كنند .
در این سلسله صورت فكریه كه صورت مرشد باشد عمل نمىگردد .سالك در خواب خدمت هر امامى شرفیاب گردید !صورت آن امام را صورت فكریه قرار مىدهد !و اگر بعد از مدتى در عالم رؤیا خدمت امام دیگر مشرف گردید چهره امام دومى را صورت فكریه قرار مىدهد .
این ناچیز به یكى از افرادى كه مدعى قطبیت بود گفتم اگر سالكى در عالم خواب به فاصله چند ماه یا چند سال سه امام را دیدار كرده قاعدتاً مىبایست چهره امامى را كه آخرین بار دیده مد نظر گیرد و چون مدتها با دو صورت اولى انس گرفته ناخودآگاه ترسیم اندام آن امام یا دو امام مد نظر آمده و تمركز از دست مىدهد .در ثانى اگر در واقعه چند تن از ائمه را با هم دیدار كرد تكلیف چیست ؟
در ثالث تمامى اندام امام را مطمح نظر قرار دهد یا فقط صورت وى را كه این هم منافى تمركز است ؟
در رابع از كجا مسلم گشته كه خود امام شرف حضور بخشیده و شیطان نیز متشكل نشده بلكه سالك از ضمیر خود ابداع نموده است و براى اثبات این موضوع از سه تن كه هر سه حضرت رضا را زیارت كردهاند بپرسیم كه هیئت و كیفیت امام را تشریح كند ،هر یك به نحوى خاص مغایر دیدار دیگرى بازگو مىكنند !
عقايد سلسله ذهبيه
بزرگان این سلسله به وحدت وجود معتقد بوده و نسبت به ائمه اطهار (ع) غلو م ىنمایند .
جلال الدین شریفى در كتاب «مرآت الكاملین» مىنویسد طور اول سلوك براى مرید به صورت كوكب ماه و از طور دوم تا طور هفتم نور بى صورت جلوه گر شده است .هر گاه قطب خرقه تهى كند (فوت كند) مرید این سلسله مانند بار اول ورود به تصوف نیازى به اجراى آداب ندارد بلكه وقتى به حضور قطب رسید صفا (دست درویشى) دهد ،فقط در جلسات فقرى شركت جوید و معتقدند قطب متوجه ارادت مرید به خود گشته و معناً به وى عطف توجه خواهد كرد .
«راز» در كتاب «تناهى ابعاد» مىنویسد كه اولیاء سایر بلاد مادام كه به خاك فارس نرسیده اند به حقیقت انسانیت نمىرسند !
هر قطبى كه امور صوفیه را رسیدگى مىكند قطب ناطق است و كسى كه بعداً بجاى قطب جالس مىگردد قطب صامت است (ناگفته نماند اصطلاح قطب ناطق و صامت از اصطلاحات اسمعیلیه است) .
باید گفت پیروان این سلسله بیش از دیگر سلاسل به امور شریعتى پابند مىباشند حتى توان گفت كه اعتقاد پیروان این سلسله در شریعت بیش از طریقت است .
این سلسله مكاشفه و مشاهده را نمىپذیرند فقط ملاك عمل خواب است ! سالك به واسطه خواب اسم طریقت یافته و مقامش والاتر مى گردد تا به درجه ارشاد نائل آید .
اینك شمهاى از عقاید بزرگان این سلسله كه مغایر با قوانین اسلامى است نقل مى گردد .از یك جنگ (جنگ از لغات هندى و به معنى كشتى پربار است) خطى مضبوط در كتابخانه مجلس (جمهورى اسلامى) بیت زیر از نور بخش نقل مى شود :
مائیم خلاصه دو عالم
مائیم بجاى نوح و آدم !
در رساله تنبیهیه صفحه 12 در وصف مجدالاشرف ذهبى شیرازى ابیات زیر را بیان كرده است :
خوان قدرت چیست شخص مهدوى
آن ولى حق به صاحب پیروى
ظل ظل اللَّه امام انس و جان
هادى و مهدى در این دور زمان
گرتو سر پیچى ز سجده اولیاء
كادم عصرند با نور و ضیاء!
پس تو هم ابلیسى و شیطان دهر
نیست از جنات و خلدت حظ و بهر!!
در كتاب قوائم الانوار و طوالع الاسرار تألیف میرزا بابا ذهبى از اقطاب مشهور سلسله ذهبیه معراج بایزید را شرح داده و او را برتر از همگان شمرده است. و در رساله كمالیه تألیف عبداللَّه برزش آبادى كه پایه گذار سلسله ذهبیه است در صفحه 28 كتاب نوشته است كه براى طالب ورود به فقر غسل اسلام ضرورى است یعنى تاكنون پیرو شریعت نبوى (ص) و مسلمان واقعى نبوده است و در ورود به فقر مسلمان گشته است !
آیا این عقاید و اعمال مخالف اسلام اگر نیست پس چیست ؟!
آداب ورود مريد به سلسله ذهبيه
طالب براى ورود در این سلسله نیازى به پیر دلیل یا حضور شیخ ندارد بلكه نامه اى به شیخ مجاز یا قطب نوشته ،در پاسخ دستور داده مى شود كه غسل توبه بجا آورند و ذكر جلى داده كه پس از مداومت و رؤیت خواب كه ماوقع رؤیا را به مرشد نوشته ،آن زمان پیر طریقت دستور چاپى داده كه بدان عمل كند .
دستور ذكر جلى ذكر یونسیه است .دستور چاپى كه با ذكر خفى اجازه داده مى شود و مرحله دوم فقرى است بعد از ذكر خطبه به شرح زیر است :
بعد از نماز مغرب و عشا و تسبیح حضرت زهرا علیها السلام ،چهارده مرتبه بگوید اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم بعد هزار مرتبه تهلیل بخواند ،باز چهارده مرتبه صلوات مذكور گفته و فاتحه به این طریق بخواند به جهت ترویج روح كثیر الفتوح جمیع مشایخ سلسله مباركه علیه ذهبیه رضویه مرتضویه مهدویه كبرویه احمدیه على صاحبها آلاف التحیة و الثنا بتخصیص جناب سید قطب الدین محمد و جناب آقا محمد هاشما و جناب آقا میرزا عبدالنبیها و جناب آقا میرزا بابا و جناب آقا میرزا جلال الدین محمد و جناب عبدالحى مرتضوى وحید الاولیا آقا میرزا احمد الفاتحه، سوره حمد یك مرتبه و سوره توحید سه مرتبه و سوره قدر سه مرتبه بخواند و بعد بگوید هدیه نمودم ثواب تلاوت و اذكار را به جهت ترویج روح كثیر الفتوح جمیع مشایخ سلسله مباركه علیه ذهبیه الى آخر .
و بعد از نماز صبح و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام سه مرتبه زیارت توسل حضرت حجت از دوازده امام خواجه نصیر طوسى كه در صفحات ماقبل نوشته شده است سرپا ایستاده بخواند و بعد صد و ده مرتبه بگوید اللهم صل على ولى امرك القائم ،بعد چهارده مرتبه صلوات مذكور را گفته ،صد و ده مرتبه بگوید نادعلیاً مظهر العجائب تجده عوناً لك فى انوائب كل هم و غم سینجلى بولایتك یا على یا على یا على !!
بعد چهارده بار صلوات مذكور و فاتحه بخواند .در سحرها هر وقت كه بیدار مى شود دو ركعت نماز حاجت به طریق نماز صبح بخواند و بعد چهارده مرتبه صلوات مذكور را گفته و بدون تعیین عدد هر قدر كه ممكن مى شود مشغول ذكر تهلیل گردد ،هر وقت كه فارغ شد چهارده صلوات مذكور و فاتحه بخواند .
در فاتحه نماز صبح و ذكر سحرها هدیه خوانده مىشود و طریق گفتن تهلیل به نوعى كه شفاهاً تعلیم داده مى شود معمول مى دارند .
نشستها و اذكار سلسله ذهبيه
در كتاب قوائم الانوار اثر میرزا بابا ذهبى در صفحه 456 مدعى گردیده است كه بعضى از بزرگان این سلسله حبس نفس را عمل مى كنند .و در یك جلسه نشست هزار مرتبه جمله لا اله الااللَّه را به زبان دل با قلم خیال ترسیم كرده و پس از اتمام هزار بار نفس را تجدید مى كنند .
و اغلب بزرگان این سلسله نشست آنها (یعنى در حالى به ذكر خفى مى پردازند كه پنجه پاى راست را بر روى ران چپ و پنجه پاى چپ را بر روى ران راست قرار مىدهند) مربع است .
و مریدان دو كنده زانو مىنشینند .و وجه ثالث آن است كه به دستور مأمون خلیفه عباسى حضرت رضا (ع) دستوراتى كه در باره ادیان و ابدان مرقوم داشتند به خط طلا نوشته شده و پیروان این دستورات را ذهبیه نامیدند .
ذكر خفى را كه جمله لا اله الااللَّه است ذكر تهلیلى و حمایلى و رفت و روب و نفى و اثبات مى نامند .لا اله را از زیر پستان چپ با قلم خیال نفس را حبس كرده دور زده به زیر ناى گلو رساند و الااللَّه را به دنبال آن قوس داده از روى پستان راست به قلب بكوبد و بعد نفس تازه كند و در ترسیم ذكر عجله به خرج ندهد .
این ذكر تا آخرین مرحله تغییر نمى كند مگر ادعیه افزوده مىگردد چون ادعیه لسانى بیشتر اوقات سالك را مى گیرد دیگر آن اثرى كه از ذكر خفى انتظار دارد انجام نمى گیرد .
کتاب سلسله های صوفیه
اثر نورالدین چهاردهی
شیخ ابراهیم امامزاده زیدی مدعی قطبیت سلسله ذهبیه گردید.
نفری که سر خود را خم کرده حب حیدر جانشین حاج میرزا احمد اردبیلی است.
نمونه خط وحید الاولیاء مدعی قطبیت در سلسله ذهبیه
آرم سلسله ذهبیه
دکتر گنجویان مدعی قطبیت سلسله ذهبیه