Info@razdar.com
مقاله شماره 67
ضیاءالدین ابوالنجیب عبدالقاهر بن عبداللَّه سهروردى سلسله نسب او به خلیفه اول ابوبكر مىرسد .در 490ھ . ق در سهرورد متولد گردید (سهرورد میان همدان و زنجان واقع گردیده است) .و مدرس نظامیه بغداد بود و پس از مدتى رئیس نظامیه گردید .
اصول تصوف را از احمد غزالى فرا گرفت و در 562 ھ . ق وفات یافت و برادرزاده وى شهاب الدین ابوحفص عمر بن عبداللَّه معروف به شاه شهاب الدین بود در 539 ھ . ق متولد گردید ،در معیت عم خود كه كتاب آداب المریدین اثر او است به مجالس شیخ عبدالقادر گیلانى حاضر مى شدند و پس از چندى دست ارادت به گیلانى بداد .
الناصر خلیفه عباسى او را به سمت شیخ الشیوخى برگزید .
دارا شكوه در كتاب سكینة الاولیاء ذكر كرده است كه سهروردیه سماع را جایز نشمرند .
و در تاریخ ابن بىبى كه در باره سلاطین سلجوقى روم نگاشته گردیده است آمده كه الناصرالدین اللّه خلیفه عباسى ،شیخ شهاب الدین را نزد سلطان علاءالدین كیقباد سلجوقى به سفارت فرستاد .
شیخ نجم الدین دایه كتاب مرصاد العباد خود را به بغداد نزد شیخ فرستاد . سهروردى مكتوبى بر تعریف و تمجید كتاب براى دایه بفرستاد كه آن نامه به عرض پادشاه روم برسید و مال وافرى به نجم الدین دایه عطا كرد .
سهروردى رشف النصایح و اعلام التقى و كتاب مشهورش عوارف المعارف را تألیف نمود و عزالدین كاشانى این كتاب را به فارسى برگردانده است و به مصباح الهدایت موسوم ساخت كه با مقدمه جامع جلال همائى به چاپ رسید .
و اثر دیگر سهروردى اسرار العارفین و سیر الطالبین است كه نوشته است عبداللَّه بن عمر در باره پدرش گوید كه «عمر خلیفه دوم همه روز خلوتى با خود داشت و در آن خلوت محاسبه نفس خود مىكرد و شبهاى جمعه دره برداشتى و خود را مضروب ساختى و به خود گفتى كه چرا چنین و چنان كردى و اثر تازیانه بر پشت پدرم باقى بود» .
مشایخ سلسله سهروردیه را «خواجه» و «بابا» نامند .
شیخ سعدى شیرازى در زمره مریدان سهروردى بود .بهاءالدین زكریاى ملتانى طریقه سهروردیه را به هند برد و در آنجا گسترش داد .
شیخ عراقى و امیر حسین هروى از شاگردان به نام شیخ زكریا بودند .عراقى صبیه زكریا را به زوجیت خود در آورد و فرزندش كبیرالدین را در هند به جاى خود در مسند ارشاد نشانده و به قونیه رفت و در ایام حیات مولانا نزد صدرالدین قوینوى (صدرالدین ربیب محیى الدین عربى از تلامذه بنام او بود و بعد از محیى الدین در قونیه رحل اقامت افكند و شارح آثارش بود) .
كتاب فصوص محیى الدین را درس خوانده و نتیجه استنباط خود را از مباحث درس به اسم «لمعات» تألیف كرد كه جامى شرحى بر آن نگاشت و موسوم به «اشعة اللمعات» نمود.
شیخ شهاب الدین در سنه 628 ھ . ق در مكه عمربن الفارض را ملاقات كرد و در سنه 632 ھ . ق وفات یافت .
نسب سهروردى به شرح زیر است :
شیخ شهاب الدین ابوحفص عمر بن محمد بن عبداللَّه بن محمد بن عبداللَّه بكرى بن شیخ عمویه بن سعد بن حسین بن قاسم بن نصر بن قاسم بن محمد بن ابى ابكر صدیق است .
شیخ الاسلام شهاب الدین عمر سهروردى در شریعت پیرو امام شافعى بود .
شیخ در بغداد مجلس وعظ و ارشاد داشت و نسبت تلقین شیخ از عموى خود بود، ابوالنجیب سلسله سهروردیه و سلسله پیر جمالیه را بنا نهاد .
سلسله نسب سهرودى وسیله ابوالنجیب سهروردى به امام احمد غزالى و شیخ ابوبكر نساج و شیخ ابوالقاسم گرگانى و او از ابو عثمان مغربى و ابو على رودبارى و جنید بغدادى تا به امیر مؤمنان على بن ابیطالب (ع) مىرسد .
على هجویرى مؤلف كشف المحجوب مشهور و ملقب به (دانا گنج بخش) از بزرگان این سلسله است .و عزالدین كاشانى پیرو این مسلك بود .
ادیب پیشاورى از شاگردان حكیم سبزوارى از زمره درویشان سلسله سهروردیه بود قصاید عربى و فارسى دارد كه به طبع رسیده و منتشر گردیده است .
بابا سهروردى پاكستانى از مشایخ این سلسله و مقیم ایران است و بعضى از كتب این سلسله را از اردو به فارسى براى این ناچیز ترجمه نموده و در این مبحث از آن بهره جستهام. شرح حال وى در كتاب «سیرى در تصوف» به خامه این ناچیز نقل گردیده است .
عدهاى را عقیده بر آن است كه كتاب «یزدان شناخت» اثر سهروردى است اما این كتاب با مقدمه نصراللَّه تقوى منسوب به عین القضاة همدانى (در مبدأ و معاد و معرفت نفس و اثبات بارى و نبوت) به حلیه طبع در آمد .
كتاب عوارف المعارف شیخ در شصت و سه باب در آداب سیر و سلوك تدوین یافته و از كتب معتبره تصوف اسلامى است .
شیخ كتاب دیگرى به نام (جذب القلوب الى مواصلة المحبوب) نوشته . شیخ در اواخر رجب یا اوائل شعبان 539 ه’ ق در سهرورد متولد گردید و در اول محرم سنه 632 ه’ ق در بغداد درگذشت و در بغداد مدفون گردید .
سلطان خوارزمشاه در صدد حمله به بغداد و برچیدن مقام خلافت بود . شیخ به عنوان رسالت از جانب ناصر خلیفه عباسى به دربار خوارزمشاه عزیمت نمود .پس از چند روز با وساطت بزرگان دربار ،به حضور شاه بار یافت و شاه را از حمله به بغداد برحذر داشت ولى سخن او در خوارزمشاه مؤثر نیفتاد تا آنكه پس از چندى حمله مغول آغاز گشت و پادشاه ایران از تهاجم به دربار عباسى منصرف گردید .
دكتر زرین كوب در كتاب جستجو در تصوف ایران گوید :
ابوالنجیب سهروردى لقب ضیاءالدین داشت و شیخ شهاب الدین چندى نزد عم خود تلمذ كرد. در سال 500 ھ . ق الناصر خلیفه عباسى در كنار نهر عیسى در كوى مرزبانیه رباطى بنا كرد و آن را به شیخ شهاب الدین سهروردى واگذاشت .شیخ یك بار با ابن عربى ملاقات كرد یك ساعتى با هم نشستند بدون آنكه سخنى در میان آرند .
ابن عربى در باره شیخ گفت سر تا به پا غرق در دولت است !
و شیخ در باره ابن عربى گفت دریائى است از حقایق !.
سهروردى در نهایت فقر و زهد بسر مىبرد و در فوت وى دینارى از او جهت كفن و دفن موجود نبود .
ابیات زیر از سهروردى است :
بخشاى بـر آنكـه بخت یـارش نبـود
جز اندوه تو (به دهر) كارش نبــود
در عشق تو حالتیش باشد كه در آن
هم با تو و هم بى تو قرارش نبـــود
در كتاب شرح حال و زندگى و مناظرات امام فخرالدین رازى اثر مایل هروى چاپ افغانستان در صفحه 119 گوید خلیفه عباسى براى سهروردى خانه و حمام و باغى بساخت و ثروت زیادى فراهم كرد .وى همه را انفاق كرد و در حین فوت چیزى نداشت .
قاضى نوراللَّه شوشترى در مجالس المؤمنین در صفحه 285 مىنویسد سهروردى مدتى با بعضى از ابدال در جزیره عبادان (آبادان) بسر برده و حضور خضر را دریافته است .
در كتاب نى نامه با تحشیه و تعلیق از استاد خلیلى چاپ افغانستان گوید سهروردى با بهاءالدین ولد پدر مولانا از یك دودمان بودهاند ،چون بهاءالدین ولد به بغداد رسید پاسبانان ساحل رود دجله پیش دویده از بهاءالدین ولد پرسش كردند از كجا آمده و به كجا مىرود .
سلطان العلماء سر از عمارى بدر كرد و گفت من اللَّه و الى اللَّه و لا حول و لا قوة الا باللَّه از لامكان آمدهایم و به لامكان مىرویم .دربانان عرب به شگفتى فرو رفتند و ماوقع را به خلیفه عباسى معروض داشتند .خلیفه سهروردى را بطلبید و این سخن را با وى در میان نهاد.
شیخ گفت ما هذا الا بهاءالدین ولد البلخى و با علماى بغداد به استقبال سلطان العلماء شتافت و با دست خویش موزه از پاى سلطان العلماء خارج ساخت .
پس از مدتى سلطان العلماء با سهروردى تودیع كرد و به وى گفت مىخواستیم اینجا لنگر اندازیم و نیت اقامت كنیم اما آن را به شیخ ایثار كردیم !!كه احرام حرم بستهایم و نیت جزم كردهایم و عزیمت بر اقامت رجحان نهادیم .
دو رساله فارسى به نام «رساله روزى با جماعت صوفیان» از سهروردى به كوشش مهدى بیانى در هشت صفحه چاپ گردید .
شیخ گوید تو را امتلا است ،برو چهل روز احتراز كن و بعد مسهلى بخور تا استفراغ كنى مگر دیده باز شود !هر چه به نزد تو عزیز است از مال و ملك و آسیاب انفاق كن و از لذت نفسانى و شهوانى اجتناب كن و چهل روز به اندك غذا كه شبهت در آن نباشد عمل كن و اگر مقصود حاصل نگردید چهل روز دیگر اعاده كن چون دیده اندرونى گشوده گردد ،دیده ظاهر بر هم نه و لب باید بستن و پنج حواس ظاهر را كوتاه باید داشت و حواس باطن را در كار باید انداخته هماره سیر بر آسمانها كند و از عالم غیب هر زمان آگهى یابد ،اگر كسى لذت خلوت بداند و هستى را به نیستى مبدل گرداند پس بر اسب فكرت سوار شود و در میدان غیب علم بدواند تا بهره ور گردد !
پیر جمال الدین اردستانى سلسله «پیر جمالیه» را بنا نهاده است .پیر جمال مرید شیخ ركن الدین ابوالفتح بن شیخ صدرالدین بن زكریا ملتانى بود و زكریا تربیت یافته سهروردى بود. احفاد زكریا یكى پس از دیگرى بر مسند ارشاد جالس بودند ،بدین سبب سلسله «پیر جمالیه» منشعب از سلسله سهروردى بود .
بابا محمد افضل سهروردى فرزند فقیر محمد متولد شده در لاهور تبعه پاكستان خود را از نوادگان دخترى شهاب الدین سهروردى مىداند .در جوانى مدتى در شركت نفت آغاجارى خدمت مىكرد .سلسله سهروردیه را به مناسبت حبیب عجمى «سهروردیه حبیبیه» گویند .
سلسله سهروردیه ،سلسله چشتیه و قادریه و نقشبندیه را قبول داشته و با سلسله نقشبندیه همبستگى بیشتر دارند .
سلسله سهروردیه از اوایل قرن هفتم هجرى در بلاد و امصار مشتهر گردید .
بعضى مشایخ این سلسله در ابتدا اجازه ارشاد خود دو ماه روزه گرفته بعد اندك غذا تناول كنند ،از خوردن میوه بپرهیزند و سپس چهل یوم نان نخورند و با خرما و بادام بسر برند و پس از آن به كار ارشاد بپرازند .
در میان سلاسل چهارگانه تصوف كه در شریعت پیرو اهل سنت جماعت باشند ،یك شیخ تواند از چند طریق اجازه دستگیرى دریافت كند و مرید به هر سلسله راغب باشد پیر ارشاد به قانون همان سلسله وى را تربیت كند و این رسم تا اندازهاى در كردستان معمول است .
عقايد سلسله سهرورديه
سلسله سهروردیه در هند شهرت فراوانى دارد و در هند بیشتر كتب این سلسله به زبان اردو و پنجابى است .
در بعضى موارد ذكر جلى و سماع را جایز مىشمرند و به تناسخ اعتقاد راسخ دارند و حتى عدهاى از صوفیان این سلسله معتقدند كه بعضى از مشایخ بلافاصله پس از فوت خود مىتوانند با همان جسد در نقطه دورترى به زندگى ادامه دهند و خلایق را ارشاد كنند !
گویند نماز صبح را اولین بار آدم خواند و نماز ظهر را در چهار ركعت ادریس بجا آورد و نماز عصر را یونس و مغرب را عیسى و عشاء را موسى انجام دادند و نمازهاى یومیه براى مسلمین فریضه است و براى پیغمبر (ص( نافله است .
و براى پذیرفتن مرید مرشد بایستى در خواب ملهم شود و بعضى از بزرگان این سلسله مدعیند كه مرید را به یك نگاه به حد كمال رسانیدهاند !
در ذكر جهر اول جمله لا اله الااللَّه گفته مىشود بعد محمد رسول اللَّه گویند كه قلب شستشو شود و دستور ذكر در خواب به مرید تعلیم داده مىشود و سیر روحى سالكین در خواب براى سالك مكشوف مىگردد .
پیغمبر اكرم (ص) ،على (ع) را جانشین خود قرار داد و آن حضرت امام حسن را معین فرمود و امام حسین از جانب پدر و برادر برگزیده گردید و آن حضرت حسن بصرى و كمیل بن زیاد را خلیفه ساخت .
حضرت محمد (ص) در غدیر خم على را جانشین روحى قرار داد و دیگر خلفاى راشدین سلطان ممالك اسلامى بودهاند و سلسله نسب ارشاد از امام حسین تا به حضرت رضا رسید و آن حضرت معروف كرخى را خلیفه ساخت .
گویند رسول خدا در معراج زمانى كه جبرئیل از همراهى پیغمبر باز ماند ، خداوند با زبان ابوبكر با وى سخن گفت .
در سلوك ترك حیوانى كرده ،موى سر و ریش و سبلت نزنند و كفش چوبى برپا كنند كه حیوانات خرد زیر پا پایمال نگردند ،حتى ناخن نچینند .
اذكار و نشستها و نتايج آنها
اولین ذكر خفى لا اله الا اللَّه است .لا اله را از ناف به سمت راست كتف راست كشیده و ترسیم نماید و الااللَّه را كه آخرین حرف است از كتف چپ به امالدماغ برساند .
ذكر ذات (الله) است .با وضو رو به قبله بنشیند و سر خم كند و نگاه بر ناف كند و از ناف اللَّه را به زیر پستان چپ بكوبد كه این ذكر را لطیفه نفس و قلب نیلوفرى مىگویند .
ذكر لطیفه قلبى كه ابتدا الا را بر روى كاغذى بنویسد و به دیوار بچسباند و به آن نگاه كند بعد در صبح و ظهر و مغرب تنها نشسته و قلب خود را مانند تخم مرغ در نظر گرفته و زبان به كام بچسباند و اللَّه اللَّه محكم به دل بكوبد تا به گوش خود اللَّه بشنود ،در این زمان انوار را به شكل آتش مشاهده مىكند .
لطیفه سرى آن است كه اللَّه را بر سینه بكوبد ،زبان به كام بچسباند و در تمامى اوقات خوا را در نظر گیرد .
چشم بند و گوش بند و لب ببند
گر نبینى سر حق بر من بخند
و در این اوقات انوار را به شكل سبز رؤیت كند .
اما لطیفه هو كه لفظ هو را از میان دو ابرو پائین بیارد تا به ناف رسد و بعد لفظ هو از مابین دو فك (وسط دو فك را قلب انوار نامند) به بالا برد تا به فرق رساند بسیارى انوار مشاهده كند و بیشتر مانند برق است .
لطیفه اخفى كه جمع نامند و قلب احمر و قلب مدور هم مىگویند ،لفظ هو را از ام الدماغ با قلم خیال به عرش اعلى رساند و بار دیگر از ام الدماغ تا صورت ترسیم كند و در ضمن عمل یازده سوراخ بدن را حفظ كند كه نفس بیرون نرود .
1- سوراخ دهان و سوراخ ناى
2- دو سوراخ گوش
3- دو روزنه چشم
4- دو سوراخ بینى
5- دو سوراخ مخرجین
6- روزنه ام الدماغ كه در موقع سلوك مانند (ملاج) سر اطفال نرم به نظر رسیده و مانند نبض دست حركت دارد .
و در ابتدا یازده سوراخ را به كمك انگشتان دو دست و دو پنجه پا ببندد ،اما در اثر تمرین با اراده این سوراخها را ببندد .
براى نشست مراقبه ،دو قطعه چوب كه به هم وصل شده بر آن تكیه دهند یا با شال یا رشته دور كمر و زانو ببندند یا پیراهنى بلند بر تن كرده جلو پیراهن را بر روى زانوان كشند تا در نشست خسته نگردند .
نوعى دیگر ذكر ذات (الله) را انجام دهند .اول الف اللَّه را از ناخن شست پاى راست به ام الدماغ رساند و ل اللَّه را از ام الدماغ به ناخن پاى چپ و هو را از ناخن شست پاى چپ به فیمابین دو فك (قلب مدور) رساند .
سالك در این مرحله ذات خود را در ذات حق و حق را در خود تصور كند .
سلطان الاذكار لفظ هو است كه هر دو گوش مىشنود .پیغمبر در غار حرا شبیه این صدا از جبرئیل شنید و گاهى شبیه صداى زنبور و گاهى صداى آسیاب و گاهى مثل دیگ آب كه غلیان آید و این صدا صداى خدا است .
اذكار ذكر شده از كتاب الفقر فقرى كه به زبان اردو بود نگارش یافته است .
آداب پذيرش مريد در سلسله سهرورديه
براى پذیرش مرید به سلسله سهروردى ،در شب هنگام خواب با وضو باشد و بگوید اللهم صل على سیدنا محمد و على آل سیدنا محمد هزار مرتبه بخواند و بیست و دو بار (یا ودود) بر زبان جارى سازد ،آنچه در خواب مشاهده كند براى پیر ارشاد تقریر كند و بعد مشرف به فقر سهروردى گردد .
در ذكر ذات (اللّه) رنگ سبز و بعد سبز و سفید و سپس تجلیات و رنگ سفید مشاهده كند و صدائى شنود كه «انى انااللّه» مى سراید !
در ذكر هو نور رسول اللَّه مشاهده كند و نور سالك در نور ذات محو گردد و عجائب بسیار رؤیت كند .
تو در او گم شو ،وصال این است و بس
تو مباش اصلاً ،كمال این است و بس
وقتى سلطان الاذكار (هو) را به كار بست از تمامى اعضاى بدن خود و تمامى كاینات این صدا را بشنود .
منــازل با سلاســـل گر نـــوردى
از آن دور است منزل سهروردى
چه خوش گفت بهلول فرخنده فال
كه من از پیـش بــودم دو سـال!!
من آنوقت كـردم خـدا را سجـــود
كــه ذات و صفــات خدائـى نبـود !
یعنى آنچنان در ذات خدا مستغرق بودم كه هنوز اراده ازلى بر ایجاد تعلق نگرفته بود یعنى فیض اقدس و فیض مقدس در زمان سرمدى تحقق نبخشیده بود ! نگارنده این سطور تمامى اذكار سلاسل سلسله سهروردیه را به كار بردم نتیجه اثر وضعى اذكار ،انوار بود و بس یعنى در اثر تمركز و ذكر خدا ،روشنائىهائى به نظر مىرسید نه نتیجه غائى كه تصوف مدعى است ،خواننده خود دریابد و قضاوت كند .
کتاب سلسله های صوفیه
اثر نورالدین چهاردهی