Info@razdar.com
مقاله شماره 85
قدیمترین كتابى كه در مورد مولوى تدوین یافته است رساله فریدون سپهسالار است كه با مقدمه و تعلیقات سعید نفیسى بطبع رسید نویسنده كتاب ایامى چند محضر مولانا را دریافته است.
سپهسالار گوید :
جلال الدین محمد بلخى در ششم ربیع الاول در سنه 604 ھ.ق در بلخ متولد گردید و در 627 ھ.ق در قونیه درگذشت درباره مولانا چنین وى را توصیف كرده است.
حضرت خداوندگار شیخنا و سیدنا و سندنا قطب الاولیاء سلطان الاتقیا و المحققین برهان الموحدین كاشف اسرار الازلیه شارح رموز الابدیة سر الله اكبر و برهان الله الازهر محبوب جناب رب العالمین قطب الاقطاب المستغنى عن جمیع الالقاب مولانا جلالالحق والملة والدین وارث الانبیاء والمرسلین (محمد بن محمد بن الحسین الخطیبى البكرى مولانا سلطان العلماء قطب الوقت بهاءالدین الولد محمد بن حسین بن احمد بن الخطیبى البلخى البكرى) سلسله نسب به ابوبكر صدیق مىرسد مرید احمد خطیبى و او به امام احمد غزالى و او به ابوبكر نساج و به محمد زجاج و او به ابوبكر شبلى و او مرید جنید بغدادى و او مرید سرى سقطى و به معروف كرخى و به داود طائى و او به حبیب عجمى و او به حسن بصرى و وى به امیرالمومنین على (ع) مىرسد.
مولانا در دمشق با محیىالدین عربى و سعدالدین حموى و شیخ عثمان رومى و شیخ اوحدالدین كرمانى و صدرالدین قوینوى را ملاقات كرده است.
مولانا بعد از درگذشت پدر نه سال تحت تربیت سید برهانالدین محقق ترمدى بود و بعد شمس تبریزى را یافت بعد از مولانا حسامالدین چلبى جانشین وى شد و بعد بهاءالدین ولد فرزند مولانا و سپس جلالالدین فریدون مشهور به عارف و بعد برادر وى چلبى شمسالدین عابد كه هر دو از اولادان بهاءالدین ولد بر مسند ارشاد جالس شدند عارف زمان مولانا متولد گردید.
در كتاب (مرآةالمثنوى) آخرین خلیفه مولویه سى و یكمین قطب این سلسله بود كه دولت تركیه تكایاى آنان را بست و موقوفه آنان را ضبط كرد.
شیخ محمد خادم بن شیخ محمد خادم مولانا بود.
افلاكى در كتاب مناقب العارفین در دو مجلد در خانقاه قونیه در سنه 718 ھ.ق شروع به تدوین كتاب كرد و در سنه 729 ھ.ق به اتمام رسانید مولف از رساله سپهسالار بهره جسته و بعد از رساله سپهسالار بهترین كتابى است درباره سلسله مولویه تدوین شده است .
مكاتیب مولانا را جمع آورى كرده اند و كتابى بنام فیه مافیه و دیوان شمس بالغ بر شصت هزار بیت از مولانا و داراى دیوانى است بنام دیوان كبیر كه پانصد هزار بیت است .
مثنوى را بخواهش حسام الدین سروده كه 18 بیت را به كتابت آورده و بقیه را تقریر فرموده اند.
بهترین شروحى كه به مثنوى نوشته اند :
1- شرح مثنوى از حكیم سبزوارى.
2- شرح دفتر اول از سید رضا خراسانى چاپ كلاله خاور.
3- شرح خوارزمى .
4- شرح انقروى .
5- شرح بحرالعلوم .
از افاضل عصر فروزانفر و همائى و دوست دانشمندم دكتر سید صادق گوهرین در شرح مثنوى رنج فراوان بردهاند.
دوست دانشمند فقیدم طباطبائى نائینى اعتقاد داشت كه على مرتضى (ع) شخصیت چهار بعدى بود كه از بعد چهارم پا بدنیاى سه بعدى نهاد.
مولانا فرد سه بعدى بود بواسطه عشق و جذبه از مقام سه بعدى به دنیاى چهار بعدى راه یافت .
اسناد فقیدم پروفسور شوشترى اعتقاد داشت در مثنوى مطالب فلسفى آن بیش از اسفار ملاصدرا است .
براى دریافت مثنوى طالب مى باید.
به علم لغت – حدیث – تفسیر – فلسفه – عرفان بصیرت كامل داشته و بعد بكمك شروح مثنوى به مطالعه پردازد و به مكتب عرفان هند تسلط داشته و پس از گذراندن این دوران در مثنوى سالها ممارست كند تا از خود مثنوى به مفاهیم آن پى برد مثنوى كلیه مباحث فلسفه و عرفان را شامل است و كتابى مشابه آن نیست مولانا را مىتوان بعد از شیخ الرئیس بزرگترین فیلسوف شرق دانست استاد خلیلى و شبلى نعمانى آثارشان با ارج است .
این ناچیز گوید شیخ سعدى در مراتب روحى مقام والائى دارد و برتر از مولوى است .
مولانا و پس از او حسام الدین سلسله مولویه را بنا ننهادند بلكه بنیاد گذار سلسله مولویه بهاءالدین ولد بوده است .
مولانا بعد از برخورد بشمس گرد ارشاد نگردید و طالبین را به مشایخ خود حوالت مى داد.
شمس در جوانى سالكى بود كه مانند عطار و سنائى مشى طریقت نمود و وابسته به فردى خاص یا سلسله اى نبود.
اخیراً عدهاى در صدد برآمدهاند كه شمس را برتر از مولانا معرفى كنند این افراد در مباحث عرفان و تصوف ناآگاه بوده اند و نقاشى كه الفباء تصوف را ندانسته خود را جانشین شمس مى داند شمس وسیله اى بود كه مولانا را بجذبه كشانید نه آنكه برتر و والاتر از مولانا باشد .
عدهاى مولانا را فیلسوف مادى دانند بهر حال مثنوى یكتا كتابى است كه تا كنون نظیر آن مشاهده نشده است این كه در مطلع مثنوى بسم الله ندارد براى آنكه مراد از نى انسان كامل است كه مفهوم ولایت كلیه مفهوم بسم الله است مولوى با تصنیف مثنوى كلیه آثار اقطاب صوفیه را تحت الشعاع خود قرار داده و كتابى ثانى اثنین او نیست اشعارش سهل ممتنع است و همه صاحب نظران مثنوى را ستوده اند.
چون استاد بى همتایم در تصنیف عرفان نامه داد سخن داده و اینك تحت طبع است لذا در بحث وحدت وجود را بستم و لب فرو بستم لذا یك مصراع از مولانا را كه فرمودهاند (صد هزاران سال و یك ساعت یكى است) تفسیر مى نماید.
مدت صد هزار سال و یك ساعت كه دروعا و ظرف زمانند متفاوت است و در عالم اجسام نیز چنین است حجم كوه با حجم مور تفاوت دارند.
اما در عالم مجردات كه وعا آن دهر و سرمد است و دنیاى آن مجرد از عالم ابعاد است دهر جان زمان و سرمد جان دهر و جان جانان زمان است ابعاد در عوالم مجردات وجود خارجى ندارند و كمیت نیز در دهر و سرمد نمىباشد و زمان و مكان منتفى است و درازى و كوتاهى بدان راه ندارد.
مولانا فرمود:
الجوهر فقر و سوى الفقر عرض
انتم الفقر الى الله
العالم كله خداع و غرور
والفقر شعار و سوىالفقر مرض
مراد از فقر توجه كامله به نیازهاى ذاتى خود و سایر ممكنات عوالم هستى به سوى جان جانان است و هر یك از این نیازمندىها درجات بسیار دارد و بعد هر نفسى محتاج بودن را در بردارد و كمال در هر درجه از درجات عالیه پشت سر انداختن نیازها است و حدیث نبوى (ص) ماعرفناك حق معرفتك اشاره به مفهوم این مراتب است .
مراتب سلوك هفت مرتبه و بزعم عده اى نه مرتبه است.
نفس – طبع – صدر قلب – عقل – روح – سر – خفى – اخفى .
انسلاخ از پوست درآمدن و از قشر كالبد تن رهائى یافتن و اتصال بمبادى عالیه است و اراده در این امر مدخلیت ندارد.
و ارتباط با ارواح عالیه بسبب انسلاخ بدن امكانپذیر است.
خواسته از من دمى عشق اى پسر
ادمت دم تا شوى آدم سیر
خلق را با تو بد و بدخو كنم
تا ترا ناچار رو این سو كنم
مولانا
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی