Info@razdar.com
مقاله شماره 102
حاجى زین العابدین معروف به میرزا كوچك ملقب به لقبى كه از طرف دربار قاجار بوى عطا گردید موسوم به نایب الصدر و لقب طریقتش رحمت علیشاه جانشین زین العابدین شیروانى (مست علیشاه) گردید رحمت وزیر مالیه فارس بوده و در شیراز اقامت داشت و در سنه 1278 هـ .ق درگذشت و درباب السلام شیراز مدفون گردید پس از وى حاج آقا محمد تنباكو فروش اصفهانى (طاووس العرفا) لقب طریقت سعادت علیشاه و از جانب دیگر عموى رحمت حاج آقا محمد (منورعلیشاه) امام جماعت مسجد نو شیراز مدعى جانشینى گردیدند طاووس استاد ملاسلطان گنابادى بود اما منور علیشاه در 1224 ھ.ق در شیراز متولد گردید و 76 سال بزیست و در سنه 1301 ھ.ق فوت نمود و در كربلا تدفین گردید منور علیشاه قطب صفى علیشاه بود و صفى در كتاب خمسه حسینى و زبدة الاسرار ارادت خود را نسبت به حاج آقا محمد به نثر و نظم بیان داشته اند میرزا كوچك نایب الصدر معصوم علیشاه صاحب كتاب ارزنده طرائق الحقایق كه پسر رحمت علیشاه نیز بود از تربیت شدگان منور علیشاه بود.
بعد از منور علیشاه فرزندش حاج على آقا ذوالریاستین وفاعلیشاه در سنه 1264 ھ.ق در شیراز متولد و در 1336 ھ.ق در گذشت و در جوار مزار پدر در كربلا بخاك سپرده گردید و چون فرزندش در سنین جوانى بود سید اسمعیل اجاق كرمانشاهى (صادق علیشاه) را كه از طرف وى شیخ كرمانشاه بود بجانشینى خود منصوب كرد و عبدعلیشاه كاشانى كه از طرف منورعلیشاه شیخ المشایخ سلسله بود از وفاعلیشاه تمكین نكرد صادق علیشاه پس از وفا علیشاه پنج سال در مسند قطبیت جالس و در شهر كرمانشاه سكونت داشت در سن نود سالگى در سنه 1340 ھ.ق فوت كرد و در نجف مدفون گردید بعد از اجاق فرزند وفاعلیشاه كه حاج میرزا عبدالحسین ذوالریاستین مونس علیشاه بود به قطبیت منصوب شد مونس در 1290 ھ.ق در شیراز متولد گردید و در 1332 ھ.ش فوت كرده و در خانقاه كرمانشاه مدفون گردید بعد از خود كسى را جهت قطبیت سلسله تعیین نكرد بعد از مونس علیشاه آقاى سید على برقعى و آقاى حجت علیشاه و دكتر جواد نوربخش كرمانى و حاج سید زین العابدین پاقلعهاى مقیم اصفهان و آقاى قوام شهیدى در مشهد و آقاى پدرام در تهران و آقاى فردوس در شهر رى و درویش شكرالله و برادرش درویش خلیل در تهران و آقاى ستایشگر در تهران و آقا محمد نوه مونس علیشاه در تهران و سید معصوم كیانى در رشت و كمالى سبزوارى در تهران هر یك علیحده مدعى جانشینى گردیدند. اما گوى سبقت نوربخش برد و معاونت بهدارى شهر بم را بعهده داشت بتهران آمد و مشایخ این سلسله را از جهات مختلف با خود همراه كرد از جمله كسانى كه از وى تمكین ننمود حاج زین العابدین پاقلعه اى بیش از دیگر مخالفین مطمح نظر بود و بواسطه رقابت پا قلعه اى با نوربخش گیلانى ها در ابتداى امر بحمایت نوربخش برخاستند كه مهمترین از آن افراد مرحوم مهرى كارمند عالى رتبه بانك ملى بود كه اقدامات مجدانه اى معمول داشت .
دوست دیرینم حاج احمد شكریه از فضلاء عصركه وجودش در گیلان موجب افتخار اهالى این سامان است براى این ناچیز نقل فرمود كه مونس را در خانه مهرى به ناهار دعوت كردند و فقرا از من خواستند كه از مونس پرسش شود كه جانشین شما كیست آقاى شكریه فرمودند پس از صرف ناهار با ذوالریاستین این مطلب را در میان نهاده و اضافه كردم آیا شما مامور به قطع سلسله هستید قطب سلسله مهر سكوت بر لب نهاد و دیگر پس از درگذشت قطب سلسله مابین خواص شاگردان شایع گردید كه مونس را مسموم نمودند. مونس در ایام جوانى تحت نظر پدر خود (وفاعلى شاه) كه امام جماعت مسجد نو شیراز كه مقابل شاه چراغ شیراز قرار گرفته است با جمع مریدان ملبس به لباس وطنى شده و در صحن مسجد مشق نظام را بر عهده گرفتند و در مشروطیت دخالت داشتند و بعدها وفاعلى شاه تعیین زمان ظهور قائم آل محمد را ذكر كرد و این پیشگوئى به تحقق نپیوست مونس مدرسه مسعودیه را بمناسبت مسعود میرزا ظل السلطان در شیراز بر پا كرد و اولین كسى است كه چاپ خانه بشیراز آورد و روزنامهاى منتشر ساخت .
مونس خانقاه را بنام خود ثبت كرد و فرزندان خود را به تصوف وارد ننمود و این كه جسدش را به كرمانشاه برده و در خانقاه آن شهر تدفین كردند در خور تأمل است .
مونس به حضور (كیوان قزوینى) بار یافت و چند دوره از كتاب راز گشا و بهین سخن ابتیاع نمود تا خود و خواص مریدان وى از آن كتب بهره برند.
این ناچیز بارها مونس را ملاقات كردم مونس در اواخر ایام حیات خود بسلوك پرداخت كه عكس آخرین وى مؤید این نظر است اما با دارا بودن ریاست خدائى (قطبیت) نتوان طرفى بست و ریاست سم بى تریاق امور روحى است .
مونس چند ماه قبل از فوتش در پاسخ نامه فقیر محمد صریحاً ابراز مى دارد كه حضرت رضا (ع) بمن اجازه اى ندادند و خدا را به اسامى جلاله یاد مى كند و نفرین مى كند اگر كسى بهر عنوان به نام او دعوى ابراز كند به لعنت بارى عزاسمه مبتلا گردد.
این حال روحى براى صفى علیشاه و ظهیرالدوله رو داد و در اواخر ایام حیات خود فردى را به مریدى نپذیرفتند.
ورثه مونس خانقاه چهار سوق چوبى و كتاب خانه را به نوربخش فروختند و پس از مدتى كتب موقوفه را نیز بفروش رساندند. خانواده مونس ازاهل قزوین بوده و بعد در شیراز رحل اقامت افكندند.
مونس رساله كوچكى براى تعقیبات نماز كه از رساله كبریت احمر مظفر على شاه اقتباس شده بود مسمى به یونسیه انتشار دادند كه تلخیص آنرا نوربخش به نام چراغ راه بطبع رسانید و مجدداً تغییراتى در آن داده پخش نمودند.
دكتر نوربخش براى اولین بار با تنظیم صورت جلسهاى به جاى اجازه نامه مونس و بامضاى عدهاى از مشایخ رسانیده و همین ورقه را ملاك قطبیت خود قرار داد كه گراور آن در كتاب سلسله هاى صوفیه ایران چاپ شد و در نامهاى متعهد گردید كه امور خانقاه را مرتب ساخته به آقا محمد نوه مونس برگزار كند اما بدان عمل نكرد بعد از طى چند سال نوربخش آن چنان گشاده دست شد كه در اغلب استانها و شهرها خانقاه ایجاد كرد كه قریب سیصد خانقاه مى باشد.
مونس شعر نیز مى سرود.
نوربخش نیز مدعى شعر گفتن است اما دیوان نوربخش و صادق عنقا اثر فرخ همدانى است كه وى را ملاقات كرده است و در امر شعر بسیار توانا بود. این ذره نادار كه طى چهارده سال شرح حال مشایخ و اقطاب را جمع كرده تا خواننده صوفى دریابد كه در میدان تصوف این عده كثیر مدعى ولایت كلیه بوده و انحصار به شیخ و قطب او ندارد و ضمناً در هر عصرى مى بایست یك تن قطب باشد چرا قطب وى كه بار عام داده و همه را بدون استثناء بدیده قبول مى نگرد چرا دیگر اقطاب را مطیع و منقاد خود نمىسازد اگر گرد مرید و مرادى نمىشد هر عذرى بیان مىكرد مىشد نادیده گرفت اما اكنون كه خود را محیط بر كلیه ستارههاى منظومه شمسى مى شناسد لااقل افرادى كه در سلاسل دیگر بزعم شما و قطب سلسله در گمراهى بسر مى برند در نجات روحى آن افراد نمى كوشد و به چه سبب در خلوت و جلوت نامى از اقطاب دیگر بر زبان جارى نمى سازد پاسخ این پرسش آنست كه استاد همه این اقطاب كه سلاسل موجود كه با هم متباعد و متباغض مى باشند یكى است.
مونس و نوربخش مانند ظهیرالدوله تعرفه درویشى درست مى كنند آیا این سلاسل جنبه روحى دارد یا حزب سیاسى است خواننده خود قضاوت فرما چرا در جشنهاى مذهبى امراى ارتش مامور انتظامات خانقاه مى شوند وجوه احداث خانقاه ها را چه كسى و از چه جائى تأمین مى كند.
نوربخش كتب خطى و آثار عتیقه جمع آورى مى كند و در اكثر شهرها خانقاه مى سازد كه لااقل یك مرید در آن سامان ندارد.
نوربخش اصطلاحات ابتدائى تصوف را آشنا نبوده و از دانستن فلسفه و عرفان عارى است.
نوربخش پس از پایان تحصیلات دانشگاه فرصت سلوك نداشته و چگونه سلوك و جذب را گذرانده است بعد از مونس نامه اى بر حقانیت خود نوشته كه بین مریدان مونس فقط او ذكر حیات داشته است در صورتى كه ذكر حیات دو قسم بوده و حائز مرتبه سوم و چهارم است و با دستور گرفتن و اجراء ذكر حیات كه الحى و یا هوالحى را با قلم خیال ترسیم كند مجاز به ارشاد و یا قطبیت نیست و نوربخش به نشستهاى هشتاد و چهار گانه بى خبر است آیا اقطاب عصر حاضر معناى ولایت جزئیه و كلیه را دارا مىباشند.
نوربخش بیش از سلاسل دیگر شیخ دارا مى باشد كه چند تن افسر و عدهاى از روساى ساواك بوده اند.
نوربخش اغلب در تعمیر خانقاه از صوفیه و مشایخ به گل و آجركشى بهره جسته تا شیخى مدعى جانشینى وى نشود.
چرا نوربخش در كرمانشاه از وى برید و هر چه اصرار و ابرام كردند به نوربخش رو نیاورد.
مسجدى كه در حیاط مزار مظفر على شاه را آقاى كیهانى از محترمین شهر بساخت نوربخش به اتكاى چه قدرتى از دست متولى مسجد بیرون كرده تصرف كرد و در زمین محوطه مزار مظفر على شاه جاى قبر بساخت و به قیمت گزاف مى فروخت.
هیچیك از مشایخ این سلسله به آداب تصوف و عرفان اندكى آشنا نمىباشند.
شرح كیفیت این سلسله را در كتاب (سلسلههاى صوفیه ایران) نوشته ام.
یكى از بستگان نوربخش در خانقاه تهران سخنرانى مىكند و اغلب از نوارهائى كه از سخنرانى هاى این بى مقدار ضبط شده بهره مىگیرد و بعد از انتشار سه مجلد از آثارم بدشمنى قیام كرده اند چون شرح حال مشایخ را جمع آورى كردم مشایخ این سلسله در تدوین شرح حال خود غلط املائى داشته كه در چاپ ثانى این لغزشها را تصحیح و به كتابت درآورده ام .
كلیه صوفیان این سرزمین آگاه نیستند كه چه اعتقادى دارند كه آنان را از برادران متشرع جدا نموده است .
آقاى نوربخش روى سخنم با شما و دیگر اقطاب است این پرسشها را پاسخ دهید و با خود خلوت نموده و بخود بگوئید آیا مفهوم این پرسشها را دریافته اید.
1- چگونه بجاى خمس و زكوة عشریه و فطریه دریافت مى كنید خمس براى یك دفعه در تمامى ایام حیات است و مىبایست به سادات پرداخت و زكوة همه ساله است این دو نوع را چگونه جمع كرده و خود را مجاز به وصول آن مى دانید و به چه مصرف مى رسانید آیا این امر بدعت در دین نیست .
2- كدام مرید را به كمال رسانیده اید و چه نیروئى دارید و نشانه آن چیست.
3- به چه نحو متمكن شدهاید و این ثروت بى كران از چه ممرى بدست آمده است .
4- سلسله نعمة اللهى به معروف كرخى و داود طائى تا جنید مى رسانید آیا دیگر زمینهاى باقى مانده است كه شما اقطاب را شیعه اثنى عشر مى دانید آیا جنید را نائب امام زمان (ع) مى دانید دلیل شما چیست شاه نعمة الله و جنید و اقطاب گذشته همه سنى بودند.
5- براى گام برداشتن بجهت غیب عالم امكان پنج غسل و پنج وصله و تشریفات دیگر چه مفهومى دارد.
6- آیا در ایام رسول اكرم (ص) و خلفاى راشدین و خلفاى اموى و بنى عباس پیر طریفت شیخ سیار پیردلیل پیرصحبت پیرعشق وجود داشته یا خیر اگر نبوده كه مسلم است نبوده به چه دلیل ابداع كرده اید.
7- آیا نام گرامى على (ص) را بكرات بكار مىگیرید صوفى بوده و اگر نبوده كه مسلم است نبوده چرا بساحت مقدس آن امام راستین تهمت وابستگى خود را با صداى رسا بلند كرده اید.
8- آیا خانقاه كه باستناد گفتار جامى اولین بار یك امیر ترسا احداث كرده در قبال مسجد نساخته اید اگر معارض با مسجد نیست پس چیست .
9- چرا مولوى كه از سلسله شما نبوده و بعدها با تمهیدات فرزندش بهاءالدین ولد كه سلسله مولویه را پى ریزى كرد چرا كتاب مثنوى را زیب بخش سلسله خود كردهاید باید گفته شود من آنم كه رستم یلى بود در سیستان.
10- نماز سكوت چیست .
11- اگر مریدى با ایمانى راسخ اگر سلوك كند و مشاهداتى در نوم یا در مراقبه درمى یابد چگونه ارزیابى كرده كه اثر وضعى اذكار است نه حقیقت نفس الامرى.
12- اینكه این حدیث متواتر نقل مىكنند كه سرورفتیان جهان على مرتضى (ع) یك شب در منازل چهل نفر از اصحاب و حضرت ختمى مرتبت (ص) بسر برده و ضمناً در منزل خود و پیغمبر گرامى (ص) و در عرش مهمان جهان آفرین بوده است چه سرى است.
13- حدیث متواتر است كه مفاهیم قرآن در سوره حمد مستتر و سوره حمد در جمله بسم الله و بعد در باى بسم الله و سپس در نقطه باى بوده و مولاى متقیان (ع) نقطه تحت الباء است مفهوم این گفتار چیست .
14- حضرت على (ع) فرموده اند كه دو سال از خدا كوچكترم .مفهوم آن چیست.
15- كسى كه داراى ولایت كلیه است داراى قدرت هاى بسیار است كدام یك از این اقطاب قادر مىباشید كه یك عمل نشان دهید .
1- در لباس دین اسلام چرا لباس خاص و سبلت بزرگ و شارب داشته و اصطلاحات خاص بكار مىبرید آیا چه مشابهتى با اعمال بزرگان اسلام و قوانین دینى و شعائر شیعه دارد.
17- چرا بجاى سلام نام على را بر زبان رانده و به كیفیت خاص با هم دست مى دهید.
18- چرا براى ثبوت دعاوى خود عاجزید و همه را به آینده حوالت مى دهید.
19- چند نفر را قادرید به كمال برسانید و از چه ملت و از چه آئینى و زبان مى توانید تربیت كنید و چرا به همه بارعام داده و به چه نیرویى توانید همگان را به سلوك بپذیرید.
20- چرا بر خود نام خاصى مى گذارید و عنوان شاهى را بر خویش مى پسندید.
21- آیا قادرید در محشر كبرى پاسخ دهید كه مریدان را چرا به بند كشیده اید و سجده مریدان را با نشاط درونى به دیده قبول مىنگرید .
22- صوفیان از شما چه دیده اند و غیر از مقام آنهم از عده اى انگشت شمار در دیگران چه اثر كردید. آن هم بزعم شما.
23- آیا توانید عنوان پیر ارشاد یا كلمه تصوفى (قطب) را پذیرا شدهاید از این بند هولناك رهائى یابید یا اسیر و برده و سرسپرده عمال سیاستمداران اجنبى بوده و به فحواى این بیت:
در پس آینه طوطى صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو مى گویم
خواننده گرامى این ناچیز اگر مى خواست در تمامى سلاسل به ارشاد برسد اقطاب قبول مى نمودند و مى توانستم سلسله اى ابداع كرده و اناولاغیرى صلا در دهم با تفضل حق گرد این امور نگشته و درب بروى خود بسته و نتیجه تحقیقات علمى و عملى خود را عرضه داشته چه قبول فرمائى یا مردود شمارى وظیفه انسانى و عقیدتى خود را بزبان قلم بر صفحه بیاض به كتابت درآورده و دشمنى هاى ناجوانمردانه مسندنشینان را تحمل كرده و اعتقاد راسخى به آثار قلمى خود دارد.
اما شما قضاوت فرمائید كه افرادى خود را هم ردیف بزرگان هم پایه دانسته و پایه ادعا را به نسبت تعداد مریدان به بام فلك مى رسانند و تهمت هاى ناشایسته به این ذره نادار نسبت مى دهند.
چرا مرا نادیده نمىگیرید و مطالبى كه افشا شده بدان توجه نمى فرمائید.
نه در صدد اثبات كسى یا نفى فردى نبوده و بضرورت اسامى عده معدودى را ذكر كرده اما هدف اصلى افشاگرى اسرار خفیه صوفیه هستم اگر تنى چند پس از بررسى و تعمق از بندها خلاصى یابند مزد زحمات خویش را بدست آورده ام و از این گونه وجود آزاد مردان فخر و مباهات دارد.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی
محمد کریم وارسته (مجذوب علی) از مشایخ ذوالریاستین در مشهد بود و در صحن کهنه حجره ای در اختیارش قرار دادند
وارسته از خوانین بختیاری بود و در شرکت نفت دارای سهم بوده و مونس علیشاه وی را در کنف حمایت خود قرار داد.
درویش شکرالله کرمانی (مشتاق علیشاه) مدعی جانشینی ذوالریاستین (مونس علیشاه) بود.