Info@razdar.com
مقاله شماره 69
سید حسین حسینى فرزند سید محمد رضا معروف به آقاجان ملقب به لقب طریقت (شمس العرفاء) در شب دوشنبه سوم شعبان سنه 1288 ھ . ق در تهران پا به عرصه وجود نهاد .
در معیت برادر خود در دكان كوچكى در بازار بزازها به شغل بزازى اشتغال داشتند . شمس مدنى در قبرستان وادى السلام نجف اشرف به ریاضت پرداخت و دست ارادت به شیخ عبدالكریم عریان شیرازى داد .
مریدان حكایت مىكنند كه :روزى شمس در سنه 1303 ھ .ق از مقابل امامزاده زید مى گذشت به درویشى برخورد كرد ،آن مرد شوریده وجهى از شمس بخواست ،شمس اظهار داشت پولى با خود همراه ندارد كه انفاق كند ،آن صوفى مقدار وجهى كه در كیسه پول شمس موجود بود بیان كرد .
شمس چند گام برداشت سپس درنگ نموده لختى بیندیشید ،كیسه را جستجو كرد مطابق گفته صوفى در آمد ،نیازى تقدیم كرد و بعد بدین شخص كه مسمى به شیخ عبدالقدوس كرمانشاهى بود دست ارادت داد و مجذوب وى گردید .
شیخ در لباس روحانیت بسر مىبرد .شیخ از مشایخ میر علمشاه هندى و او جانشین شاه كلال لكناهورى و وى مرید حسین استرآبادى و او مرید كبودر آهنگى (مجذوب علیشاه) و مجذوب جانشین حسین علیشاه اصفهانى و او جانشین نور علیشاه اول بود .
شمس مدت مدیدى در شهر مقدس مشهد سكونت گزید .شمس به طریق زیر ،ذیل نامهها را امضاء مىفرمود «الفقیر حسین الحسینى النعمة اللهى الملقب بلقب الطریقه شمس العرفا» .
شمس تا پایان حیات مرشد خود با وى بسر برد و پس از طى سه سال و اند ماه به درجه ارشاد نائل آمد و در معیت شیخ به قم عزیمت و شیخ عبدالقدوس در سنه 1309 ھ . ق رخت از جهان فانى بربست و در امامزاده على بن جعفر تدفین گردید .
شمس در طول حیاتش دو همسر اختیار كرد اما داراى فرزند نگردید و خانقاه خود را جنب سقاخانه نوروز خان در قرب مسجد شاه تهران برقرار كرد و عكسهاى مشایخ و اقطاب را جمع آورى نمود كه حجت بلاغى در آثار خود از آن بهره جست .
پاپ رهبر كاتولیكهاى جهان كه معاصر شمس بود عكس خود را با او مبادله كرد .
شمس به مریدان خود شرح گلشن راز و فتوحات مكیه و مرصاد العباد را تدریس مىكرد حاجى داداش كرمانشاهى از مشایخ سلسله صفى دست ارادات به شمس داد .
شمس كتاب مرصاد العباد (تألیف شیخ نجم الدین ابوبكر عبداللَّه بن محمد بن محمد بن شاهاور الاسدى الرازى معروف به دایه كه در سیواس تركیه در سنه 620 ھ . ق كتاب را به اتمام رسانیده و دایه در 654 ھ . ق وفات یافت و در سونیزیه از توابع بغداد خارج از محوطه مزار شیخ سرى سقطى و جنید مدفون گردید) با سه صفحه مقدمه به طبع رسانید و در مقدمه كتاب نوشت :«این فقیر بى بضاعت و این بى بضاعت بى بصارت و این دور افتاده از علم و معرفت و این محروم مانده از حق و حقیقت… و این مبتلا به سوء مزاج خاصه مرض عصبى…» !!
شمس دیوان غزلیات طهماسب قلیخان وحدت كرمانشاهى را با ذكر مقدمهاى به قطع ربعى به طبع رسانید .وحدت در مسجد آقا محمود در تهران در یك حجرهاى معتكف بود و در سنه 1311 ھ .ق درگذشت .
شمس رسالهاى در تعقیبات نماز و اوراد موظفه به نام شمسیه كه در حواشى صفحات كتاب اشعارى در وصف خود سروده است ،به قطع ربعى انتشار داد و چند بیت به عنوان نمونه نقل مىگردد :
فـرزند فقیــر مصطفـائیـــم هـــادى طریـق مـرتضائیـــم
لاهوت مقام خلوت ماســت اندر جبروت عزلت ماست!
انـدر ملكـوت هـم امیـریـــم در عــالم مــلك بــى نظیریم
در كشف شهود بى نظیریـم بر جمله مكاشفــان امیــریــم
هم محدث و هم قدیم مطلق! هم خورده زبان ما انـاالحق!
مـائیم طلسـم گنــج معنـــــى مــائیــم كلیــد قفــل دعــوى!
و این اوصاف از همان شخص مبتلا به سوء مزاج و مرض عصبى در شأن خود آمده است !
در صفحه نه شمسیه مرقوم داشته :
«باید در نمازها چه واجبى و چه مستحبى در تشهد بعد از شهادت رسالت به شهادت به ولایت رطب اللسان شود باین نحو :
و اشهد ان علیاً و اولاده المعصومین حجج اللَّه و بعد از السلام علیك ایهاالنبى و رحمةاللَّه و بركاته باید بگوید السلام على على امیرالمؤمنین و الائمة المعصومین و رحمةاللَّه و بركاته و به جاى السلام علینا و على عباداللَّه الصالحین كه دیگر ذكر او را نیازى نیست و مخاطب السلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته امام دوازدهم را در نظر گیرد !» .
در میان سلاسل تصوف به جاى خمس و زكوة عشریه مىپردازند .
در صفحه 15 كتاب شمسیه نوشته «باید هشت یك عایدات سالیانه باشد با حساب صحیح تحویل به خانقاه شیخ نمود كه به مصرف فقراء برسد» .
بنابراین شمس العرفاء به خود حق داد كه در نماز و زكوة نیز تصرف كند و قوانین تازه بیاورد !
ریپكا مستشرق چكسلواكى كه در جشن هزاره فردوسى به ایران آمده بود با شمس ملاقاتى كرد و پس از درگذشت شمس ،ژان ریپكا مقالهاى در توصیف شمس به رشته تحریر در آورد كه حاوى تمجید از سفره رنگین خانقاه !و مرباجات ! و اخلاق پسندیده شمس بود كه در راهنماى كتاب سال ششم از شماره 42 به بعد در شش شماره به فارسى برگردانده شده است .
شمس در اواخر حیات چشمانش نابینا گردید ،اما چشمها گشوده ولى قادر به رؤیت نبود .
شمس پنجاه سال در مقام قطبیت بسر برد و در شب نوزدهم ذى القعده سنه 1353 ھ . ق برابر 1935 دیده از جهان بشست و در امام زاده عبداللَّه در شهر رى مدفون گردید و شیخ عباس دربان باشى آستانه عبدالعظیم مقبرهاى بر قبر وى بساخت .
بعد از شمس سید عبدالحجت بلاغى كه در سنه 1322 ھ . ق در نائین متولد گردیده و در 1335 ھ . ش فوت نمود و حاج میر سید على برقعى فرزند سید عبداللَّه مجتهد قمى و آقا شیخ على آل بویه هر یك علیحده مدعى جانشینى گردیدند .
میر سید حسین خان تفرشى فرزند میر سید جعفر لشكر نویس پیر دلیل خانقاه شمس با ذوالریاستین تجدید بیعت نمود و ملقب به روشن على گردید و از طرف ذوالریاستین (مونس علیشاه) شیخ خانقاه شمس گردید و مشهور به «بابا» نامیده شد .وى در سال 1316 ھ . ش در گذشت و در امام زاده عبداللَّه مقابل مقبره شمس مدفون گردید .
آقاى آقا شیخ على آل بویه ملقب به لقب محبوب على ساكن سیاهكل بوده و گرد مرید و مرادى نمىگردید و به دستور شمس به نماینده پاپ گلشن راز را تدریس مىكرد .
برادر آقاى آل بویه ابوالفضل آلبویه مترجم ژان ریپكا بود .
لوئى ماسینیون تعدادى كتاب براى شمس فرستاد و شمس قلمدانى جهت وى ارسال داشت .
برادر شمس آقا كمال ناظم مجلس شوراى ملى و اسكندر خان پارسا كارمند پست و تلگراف خواهرزاده شمس هر یك علیحده مدعى جانشینى گردیدند ،اما شمس كسى را به جانشینى خود تعیین ننمود و قرب پانصد تن مرید داشت ،اما عامه مردم هزارها نفر فرض و تصور مىكردند !
شمس از طفولیت چشمش ضعیف بود و یك بار نزد دكتر اسمعیل مرزبان جراحى كرد .
شمس كتابى در علم صرف تألیف كرده و به چاپ رسانید .شمس با مذاهب مختلف مماشات داشت و در مجالس ترحیم یهود شركت مىجست .
آقاى حجت بلاغى عصر روز 23 اسفند 1308 ھ . ش به وسیله پیر دلیل ،آقا شیخ باقر نزد شمس مشرف به فقر گردید و در روز دوشنبه 11 فروردین 1309 ھ . ش به دستور شمس نزد حاج سید نصراللَّه تقوى رسیده به دستور ایشان با رتبه دوم ادارى در اداره ثبت اسناد استخدام گردید .
حجت بلاغى كتاب زندگانى شمس العرفاء و بعد كتاب مقامات العرفا را منتشر كرد و خود را حجت علیشاه نامید و اظهار مىدارد قطب باید شیعه و سید باشد و تعدد اقطاب را در یك زمان جایز مىشمارد و قطب را به قطب صامت و ناطق منقسم ساخته است و خود را قطب صامت زمان مونس و ناطق بعد از مونس معرفى مىكند و در باره خود سروده است :
دور مونس گذشت و نوبت ما است
هر كسى پنج روز نوبت او است!
اصطلاح ناطق و صامت از اصطلاحات فرقه اسمعیلیه است .حجت بلاغى كتاب «مونس السالكین» مونس را به طبع رسانیده و در آنجا اسم طریقت براى خود ذكر نكرده و مدعى مقامى نگردیده است .حجت در لباس اهل علم بسر برده و در اواخر ایام حیات خود در قم بسر مىبرد .
دیگر از مشایخ شمس ،مصطفى (وفاعلى) در هندوستان و محمد حسین طیفورى و محمد على شوقى در تهران بودند .
شمس رویدادهاى روحى خود را مىنوشت ولى هنوز به طبع نرسیده است .
شمس در سال 1308 قمرى به جهت میرزا على اصغرخان اتابك صدراعظم ایران گلشن راز را شرح كرده است .
این كتاب در 50 صفحه و طول كتاب 26 سانت و عرض كتاب 15 سانت و در هر صفحه 24 سطر به كتابت آورده است .این كتاب به چاپ نرسیده و نسخه خطى آن به شماره 563 و به شماره عمومى 808 در كتابخانه آستان قدس مضبوط است .در شروع كتاب مرقوم داشته :
شیخ شبسترى گوید :
بنام آنكه جانرا فكرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروخت
شمس العرفا گوید :
قباى عاشقى دوخت سراپا جان و دل سوخت
شبسترى گوید :
جهان خلق و امر آنجا یكى شد یكى بسیار و بسیار اندكى شد
شمس العرفا گوید :
یكى شد بیشكى شد یكى لك ،لك[1] یكى شد !
و لغات را در حاشیه صفحات معنى نموده است .
كیوان قزوینى مرقوم داشته كه من غیر از مریدان تصوفى قرب سیصد تن مرید منبرى داشته و در تمامى جلسات منبرى من شركت مىجستند و زیر عبا و لباده چوب یا اسلحه سرد پنهان مىداشتند كه اگر عدهاى از جهال و عوام تحریك گشته و به مجلس وعظ حمله مىآوردند ،این عده به حمایت برخاسته تا صوفیان مخبر گشته ،حضور به هم رسانند از جمله این عده سید حسین و برادرش كه شاگرد بزاز بودند .
یك سال به اصفهان رفته و بعد به تهران آمده ،شنیدم قطبى پیدا شده به شگفتى فرو رفتم كه چگونه یك نفر طى یك سال هفت مرحله طریقت كه هر مرحله آن را سالك تندرو هفت سال طى مىكند ،كدام قطب چگونه سالكى را در یك سال به مقام قطبیت رسانده است .پس از تحقیق دریافتم سید حسین شاگرد بزاز است !یعنى همان شمس العرفا !
شمس مردى متواضع ،خوش برخورد و مهربان و خلیق بود ،اما اگر گفته شمس را كه در باره خود گفته بپذیریم چگونه طى سه سال و اند ماه مىتوان به مقام قطبیت رسید و چه ایامى به سلوك گذرانیده و چه اوقاتى به جذبه بسر برده است ؟ بویژه وقتى توجه كنیم كه شمس به جاى قانون خمس و زكوة هشت یك از مریدان دریافت مىكرد و در تشهد نماز تغییراتى داده كه این اعمال بدعت است و با قوانین اسلام مغایر است .بهتر است خواننده با عقل سلیم بسنجد و سپس در میزان قضاوت قرار دهد .
اذكار سلسله برای مبتدی
شمس براى افراد مبتدى ذكر یونسیه و بعد ذكر تهلیلى (لا اله الا الله) را تلقین مىداد و سیر روحى مریدان وى اغلب به وسیله خواب انجام مىگرفته است .و مهر شمس دایرهاى شكل و سجع مهر ،شمس العرفاء بود .
کتاب سلسله های صوفیه
اثر نورالدین چهاردهی
[1] .« لك» كلمه هندى و به معناى صد هزار است.