Info@razdar.com
مقاله شماره 83
ملامتیه یكى از فرق معروف تصوف اسلامى است اگر عارف وارسته اى اقتضاى حالش آماده پذیرش مرید و مرادى نیست و خواستار عزلت بوده و از اندیشه تعظیمات و دست بوسى و پاى بوسى استنكاف ورزد ظاهراً اعمالى را بخود نسبت دهد كه توجه این و آن از او باز گرفته شود چنین شخص آزادهاى را ملامتى گویند ولى نه آنكه گرد منهیات گردد بعدها عده اى طرار براى جلب انظار عامه تظاهر بملامتى نموده و بدین بهانه آلوده اعمال ناشایسته گشته بمرور ایام طایفه قلندریه نیز با ملامتى آمیختند ولى ملامتى واقعى گرد خانقاه و اسم طریقت و لباس خاص نبوده و مرید بهیچ عنوانى نمیپذیرفتند و در دور و زمانى مردان پاكدل پیدا میشدند كه آنان را ملامتى میشد گفت ولى ملامتى اسم سلسله خاصى نبود و از این جهت با اویسى مشابهتى داشتند تا اولین بار در سرزمین خراسان حمدون قصار سلسله ملامتى را بنا نهاد اما بعد در طول تاریخ دیگر سلسله ملامتى برخورد ننمودیم تا در این ایام نگارنده سطور با مرد دانشمند وارستهاى بنام آقاى انسان دوست برخورد نمود كه از كارمندان عالیرتبه استاندارى رشت بود زمان بازنشستگى در منتهى الیه شهر رشت جنب پل چمار سراباغ چاى احداث و تمام اوقات در آن باغ بسر میبرد و صاحبدلان خطه گیلان بمحضر این بزرگمرد روى آوردند و از محضرش استفاده مینمودند اولین بار این شخص بزرگ این ناچیز را بآثار كیوان قزوینى راهنمائى نمود پس از سى سال معاشرت عصر روز جمعهاى كه در حضورش بودم از هر درى سخن بمیان آمد لب گشود و اظهار داشت من جزء سلسله ملامتى هستم و قطب سلسله سیدى است در لباس روحانیت و از علماى مقیم مدینه و مذهب تشیع دارد از ابراز نامش خوددارى نمود و آقاى بامداد از مشایخ ایشان در تهران است پس از درگذشت او فهمیدم كه این بزرگمرد خود نیز در مقام ارشاد بود خدایش رحمت كند بعدها به اثر ارزنده بقلم آقاى بامداد برخوردم كتاب ادب چیست و ادیب كیست در 71 صفحه و حافظ شناسى یا الهامات خواجه در 248 صفحه بكوشش دكتر بامداد پسر مرحوم بامداد بحلیه طبع درآمده است آقاى على دشتى كتابى كه درباره حافظ نوشته از حافظ شناسى بامداد استفاده و بهره جسته است مرحوم محمد على بامداد در شب عید اضحى سال 1263 شمسى در مشهد متولد گردید پدرش میرزا محمد رفیع رفیع الممالك بود مرحوم بامداد جزء آزادیخواهان بوده و در مشروطیت ایران كوشش بسزائى نموده است و در تهران روزنامه بامداد را انتشار داد با میرزا كوچك جنگلى همراهى و معاضدت نمود و در دوره ششم نماینده مجلس شورایملى شد 1320 شمسى حزب ایران را بنا نمود بازرس دولت در بانك ملى بود و عاقبت بیمار گشته مدتى در بیمارستان نجمیه و بانك ملى بسترى گردید و در اثر بیمارى فشار خون در 28 مرداد 1330 شمسى در تهران درگذشت.
مرحوم بامداد میفرماید ملامتى پیر خود را معرفى نمىنماید ولى نیاز به پیر دارد باصول اخلاق و شرع پابند بوده و صورت مرشد را در ذكر در نظر نمیگیرد حافظ را جزء سلسله ملامتى معرفى نموده و بفرقه قلندریه و ملامتى كه خلاف شرع را پیشه نمودهاند تعریض دارد و بخرقه و صومعه و خانقاه و اسباب و ابزار درویشى طعن میزند و میفرماید اویسى از روحانیت استفاده نموده ولى ملامتى نیاز به پیر دارد شیخ ابوالحسن خرقانى و نظامى را اویسى میداند بعضى از لغات دیوان حافظ را معنى نموده است .
خرابات یعنى بر هم خوردن صورت آبادى اول یا انهدام است بعد از رستن از قید تقلید و آداب عرفى – باده مى شراب و مستى كنایه از وسیله و حال و بیخودى است – میكده و میخانه و ساقى جاى باده نوشى است سالك بسوى بیخودى میرود آنجا كه خدمت و حضور پیر است – ساقى شراب دهنده است مراد پیر است – پیاله دستورهاى تدریجى است – شرب مدام عبارت از حال استغراق است – مطرب و چنگ و دف و نى تابع آهنگهائیكه از پیر تعبیر بمطرب شده باشد – خضر پیر را گویند – جام جم جام جهان نما دل روشن پیر- شطر بیباكى شطار در آنچه دیده و معتقد شده بیباكى دارد – شطح در لغت آواز و صدائى است كه راننده بزغالهها براى راندن ترنم میكند و مقید نیست بآنچه میگوید و میخواند – طامة بمعنى عمت و پرى دریا است وقتى سالكین پر میشوند برزبان میآورند آنچه را كه باید پنهان داشت البته اینگونه تاویلات سندیت نداشته سلیقه و ذوق نویسنده دخالت كلى دارد و همانطور كه در سطور قبل گفته شد ملامتى گرد مرید و مرادى و سلسله نمیگردد و دیگر درباره اینكه حافظ ملامتى است یا اویسى است یا خاكسار یا بزعم كسروى تبریزى خراباتى است چون نیست خواجه حافظ معذوردار ما را این ناچیز بیش از پنجاه كتاب و رساله چاپ ایران و هند دیده كه هر یك حافظ را بنهجى معرفى میكردند آقاى ذبیح بهروز دانشمند گرانقدر كه این ناچیز دو سال تحت نظر و راهنمایى معظم الیه درباره مانویت مطالعه كردهام معتقد است دو حافظ هر دو بنام خواجه شمس الدین محمد حافظ بوده كه در یك عصر میزیستند یكى صوفى كامل عیار و دیگر مهر پرست بوده سرلشگر هدایت تحت نظر استاد بهروز غزلیات مربوط بمهرپرستى را گرد آورده و با مقدمه از بهروز در دو صفحه و كتاب غزلیات حافظ در 329 صفجه بچاپ رسانیده است.
آقاى بهروز میفرمایند مانوى كه همان زنادقه باشند در لباس اسمعیلیه و صوفیه و غیره با تظاهر باسلام طریقه زهد و كنارهگیرى از دنیا را تبلیغ میكردند حافظ از پرتو پیر مغان به سر زندگى پى برده و بر خلاف عقاید مانویان بجهان با نظر خوشى بینى نگاه میكردند اما مانویان جهان و زنان را خلقت اهریمن میدانستند كه بایستى با ریاضت و ترك از این و دورى از زنان روح را زجر داد تا قوت گیرد تا بعالم بالا كه جهان روشنایى و سرور است پرواز كند و با دانش مخالف بودند زیرا علم و معرفت آسایش میآورد و باعث علاقمندى بدنیاى دون میگردد پس بایستى علم و آگاهى را نابود كنیم تا بآخرت روآوریم مهرپرستى دنیا را آبادان میخواهد و بسرور و شادى توجه دارد و میفرمایند غزلیات حافظ دو نوع است و نمیتواند گوینده كلام غزلیات یكنفر باشد لذا حافظى كه مهر پرست است مورد علاقه ما است نه حافظ مانوى .
در كتاب ملامتیان و صوفیان و جوانمردان تمهید و تحقیق و تصحیح بقلم دكتر ابوالعلا عفیفى تالیف ابوعبدالرحمن سلمى ترجمه على رضوى در 102 صفحه چاپ افغانستان در صفحه 68 مینویسد ملامتى كسانىاند كه خدا باطن شانرا بانواع كرامات چون قربت و زلقت و اتصال زینت بخشید و در سراسر در معانى جمع رسیدهاند و در صفحه 81 مینویسد اهل ملامت تظاهر به عبادات را از ظاهر شرك پندارند و تظاهر به احوال باطن را ارتداد انگارند در كتاب خلیفه عباسى و آئین فتوت تالیف پرفسور فرانتز تشتر ترجمه مظفر بختیار در حاشیه صفحه 2 مینویسد برخى اصولا فتوت را با تصوف و ملامتیان مرتبط میدانند و اولین رشته اتصال میان این طریق را در حلقه حسن بصرى ذكر میكنند.
ملامتیه مشتبه آن قلندریه هستند كه گرد مناهى گردند.
در كتاب جامى بقلم على اصغر حكمت در صفحه 156 مینویسد جامى هیچ وقت بساط شیخى نگسترد و خلق را به پیروى از ارادت خویش نخواند میرعلیشیر در خمسةالمتحیرین گفته است «آن حضرت باظهار خوارق عادات از جانب حق تعالى مامور نبودند و حالات پاكیزه خود را در طریق ملامتى و شاعرى و ملائى پنهان مینمودند».
جامى در نفخات الانس فرماید ملامتیه بجمیع نوافل و فضایل تمسك جویند لیكن آنرا از نظر خلق پنهان دارد ملامتیه مشتبه آن قلندریه هستند كه گرد مناهى گردند – قلندریه از صوفیه ملامتى در قرن هفتم در هند و خراسان پدید آمده است.
افراد قلندریه موى سر و ابرو را میتراشیدند و دلقى از پشم سبز به تن داشتند در خراسان بوسیله قطب الدین حیدر و در هند بوسیله خضرومى انتشار یافته است كتاب هدیة السالكین تالیف صوفى دوست محمد 70 صفحه چاپ هند در صفحه 18 ملامتى آنست كه تمام فرائض و نوافل را پابند مىباشد مگر از نظر مردم آنرا مخفى میدارند و بعضى مشابهت بآنها نموده در فسق و فجور مبالغه دارند و میگویند مقصود ما این است كه در نظر مردم ما را قدر نباشد و حق تعالى را بطاعت ما چه پروا است .
ملامتى در ایران بصورت سلسله اى عرض وجود كرده است و اكنون با فوت مشایخ و پیروان این سلسله عملاً سلسله ملامتى وجود خارجى ندارد و ما از دیدگاه تاریخ ادیان این مختصر را جهت آگهى عموم بیان نمودیم .
قلندریه نیز اكنون بچشم نمى خورند .
خراباتى كه از ابداعات كسروى است نه در گذشته وجود خارجى داشته اند نه حال .
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی