Info@razdar.com
مقاله شماره 110
آقاى حشمت الله دولتشاهى حشمت السلطان فرزند محمد صادق میرزا حشمت السلطان از نوادگان شاهزاده محمد علی میرزاى دولتشاهى فرزند فتعلیشاه قاجار در تاریخ 1283 هـ .ق در كرمانشاه متولد و از مالكین شهر كرمانشاه بوده و زندگى مرفهى داشت از اوان جوانى در اثر مطالعه كتبى كه پدرش از سفر غرب بایران ارمغان آورده بود بمسائل روحى توجه خاصى مبذول داشت و سالیان درازى در این راه رنج برد و بعد با آقاى دكتر عطاءالله شهاب پور و آقاى على اشرف كشاورز (آقاى كشاورز برادر همسر آقاى دولتشاهى است) دوستى بهمرسانده و باتفاق در امور روحى بكار پرداختند و در سالهاى اخیر آقاى مسعود ریاضى كرمانشاهى بجمع آنان پیوست و سپس از كرمانشاه بتهران آمده در این شهر رحل اقامت افكندند آقاى دولتشاهى دوبار عضو انجمن شهردارى كرمانشاه شد و عضویت هیئت مدیره سازمان شاهنشاهى و عضو هیئت مدیره تربیت بدنى و تفریحات سالم و عضویت هیئت مدیره باشگاه لاینز را بعهده گرفتند آقاى دولتشاهى دو دكتراى افتخارى از جهان غرب دریافت داشتند آقاى دولتشاهى از سال 1333 شمسى در سالنامه نور دانش كه بمدیریت آقاى دكتر شهاب پور منتشر میشد مقالاتى درج نمودند و در سال 1330 شمسى كتاب مكانیسم آفرینش در 250 صفحه و دینامیسم آفرینش در 644 صفحه و گلهاى راهنمائى جلد اول در 386 صفحه و جلد دوم در 520 صفحه از طرف انتشارات وحدت نوین جهانى بچاپ رسانید و تز مكتب خود را كه (وحدت نوین جهانى) است عرضه داشت مبنى بر اینكه تمام پیروان ادیان در تحت لواى توحید گرد هم آیند و با هم با مهر و محبت و صلح زندگى نموده و از جنگ و ستیز و تعصبات خانمان برانداز اجتناب نمایند و مركز انتشارات وحدت در جاده قدیم شمیران خیابان میرهادى كتابفروشى وحدت نوین جهانى است و مدیر كتابخانه و دبیر انجمن آقاى كشاورز میباشد و در عنوان گفتار و مقالات و نشریهها این جمله را (با اجازه مافوقترین نیروى قدرت و عظمت) بزبان یا بزبان قلم مینویسند آقاى دكتر شهاب پور دكتر در حقوق و عضو وزارت آموزش و پرورش و آقاى كشاورز كارمند بازنشسته بانك ملى و آقاى ریاضى دبیر یكى از دبیرستانهاى تهران است آقاى دولتشاهى تز خود را بزبان فارسى و انگلیسى بخارج از كشور براى شخصیتهاى سیاسى و علمى فرستاده و اغلب بر طبق ذوق سلیم از جنجال و نزاع و جنگ گریزانند وحدت ادیان را در صورتى كه قابل اجرا باشد پذیرفتند و سپس با افراد سرشناس كشور تماس گرفته و آنان همبستگى خود را اعلام داشتند ولى آقاى دولتشاهى مقالات آنان را با ابراز دیگر عقاید خود در كتاب آورده و اینطور وانمود مىنمایند كه كلیه نظریات بوسیله اشخاصى كه بوحدت پیوستهاند پذیرفته شده در صورتیكه شخص ایشان در زیر عنوان وحدت نوین جهانى دینى تازه بنام خود عرضه داشته و آنرا وحدت نامیده است آقاى دولتشاهى داراى قریحه شعرى بوده اشعارش ساده و روان و قلم او نیز چنین است ولى در هنگام صحبت اگر مطلبى دال بر خلاف پذیرش عقاید او عنوان گردد سخت پریشان خاطر گشته و عصبانیت خود را قادر نیستند پنهان سازند و در طى صفحات كتاب اگر از جنگ ذكرى شود میدان جنگ و از گل گلستان از مهر و محبت روبوسى از بیمار بیمارستان گراور كرده و در كتاب چاپ نموده است در آیات قرآن عیناً آن آیه از قرآن گراور شده كه برسانند مباحث كتاب مستند است ولى مطالبى كه بعنوان كشف روحى خود عرضه نموده هیچگونه دلیلى از نقلى و عقلى و مستند روحى ارائه نداده و در لفافه سخنان داعیه پیغمبرى دارد.
در پشت جلد دینامیسم آفرینش این رباعى را مرقوم داشته اند .
من فاش حقایق كنم اى مرد متین
گویم خبر از سر الهى بیقین
گر پرده ز اسرار جهان پاره كنم
تكفیر مكن موهبت حق تو بین
آقاى دولتشاهى از دانشگاه بین المللى یك دیپلم افتخارى در فلسفه و دیپلم آكادمى آموزشى بعنوان بشر دوستى ایشان بوى عطا گردیده است. دولتشاهى گوید :
چون بهار در نوروز انجام میگیرد از جهة همبستگى ملتها با هم ضمن حفظ اعیاد ملى و مذهبى خود این جشن را جشن عمومى جهان قبول نمایند زیرا طبیعت در بهار جان نوى میگیرد ولى باعث تاسف است كه توجه نفرمودند قطب شمال و جنوب و ارض آلاسكا نمیتواند بهار را باقتضاى كیفیت جغرافیائى خاص خود عید بشمرد و شادمانى كند.
درباره روح میفرمایند.
هیچ فردى در عالم و هیچ بشرى یا حیوانى روح بخصوص ندارد… همانطور كه ما از هوا استفاده مینمائیم تقریبا از روح هم همینطور استفاده مىكنیم… سراسر روح در عالم یكى و یك پارچه (آقاى دولتشاهى براى جماد و نبات و حیوان و انسان و كرات یك روح قائل است و هر آن نیروى جدیدى میگیرد بتاریخ ملل و نحل جوامع بشرى توجه كنیم این سخن تازه است و دلیلى بر اثبات مدعا بیان نفرمودهاند). دولتشاهى فرماید :
عالم لایتناهى است یعنى داراى حدود و سر حدى نیست آنچه در دنیاى ما بعنوان حدود و نظایر آن نامیده میشود نسبى و قراردادى براى بشر است و حقیقتى بر آن متصور نیست و عالم نمیتواند حدودى داشته باشد.
علاوه بر ابعاد طول – عرض – ارتفاع – زمان بعد پنجمى بنام بنام بعد روحى وجود دارد كه وسیله فكر انجام میگیرد ارتفاع ساختمانى را اندازه بگیرید نظراً میگوئید چهار متر است تفكر شما اندازه گرفته است .
جسم از مواد زمینى و روح از امر پروردگار یا ماده عالى قدرت بخش تشكیل شدهاند و پریسپرى بین ایندو تااست و از هوا و عناصرى كه در فضا موجود است تشكیل شده پریسپرى در عالم خود رشد میكند (اگر زمان بعد چهارم است مكان بعد پنجم است و روح نمیتواند بعد باشد زیرا آنوقت مانند ماده ثقالت خواهد داشت و پریسپرى یا قالب مثالى را تا كنون كسى اصل قرار نداده بلكه نسبت به جسم لطیفتر و از جهة سنجش به روح ماده است).
روح را تشبیه براننده در بدن فرمودهاند روح یك نیروى عظیم كه همان نیروى پروردگار است .و باز فرمودند:
درباره شیطان آیات قرآن تاویل دارد مسئولیت انجام لغزشها و خطاها بر دوش شیطان نیست پس از اینهمه دربدرى و مغضوبیت و درماندگى زنجیر مسئولیت از گردن او باز و مربوط بخود بشر است هر بشرى در پیشگاه عدل الهى جوابگوى اعمال خود میباشد در واقع میتوان گفت كه شیطان دیگر آزاد شد و مسئول بدبختیهاى بشر نیست (معالتاسف وكالتى از شیطان در دست ندارم كه از آقاى دولتشاهى سپاسگزارى نمایم اینهمه رجز براى آزادى شیطان چیست محققین عرفا شیطان را قوه واهمه میدانند و در تفسیر كیوان قزوینى مبحثى نو و شگفت از مناجات و احتجاجات شیطان با خدا در بردارد كه بسیار جالب و مطالب عرفانى مهمى در بردارد .
درباره جبر و تفویض بجبر مطلق اعتقاد دارند میفرمایند اگر بنا بود انتخاب شغل بدست خود افراد میبود هر كس سعى میكرد بهترین و عالیترین و راحتترین و پر درآمدترین و لذت بخشترین شغلها و زندگى را داشته باشد دستگاه مغزى و مكانیسم حواس هر فردى از بشر از حین انعقاد نطفه تعیین میشود تقدیر و سرنوشت و روش همه افراد از این نقشه تعیین میگردد كسى مسئول اعمال زشت خود نبوده و تباهى چنین جامعهاى را به نابودى میكشاند).
میفرمایند بى خبرى از تقدیر موجب كوشش میشود پس كوشش كه علت آن غفلت و بیخبرى است جزء نقشه تدبیر میباشد اگر در ظاهر تغییرى حاصل گردیده این تغییر هم جزء تقدیر است امر و مشیت الهى تقدیر را در همان لحظه كه بوقوع میپیوندد مقرر میدارد دستگاه حواس كه به بشر تفویض شده در اثر تلقینات و توجه و ورزش بشر میتواند این دستگاه مكانیسم حواس خود را مختصرى پرورش و ترقى دهد و در قوى نمودن آن بكوشد و این در زبان فلسفه و دین ابداع نامیده شده است ظروف حواس كه بمنزله سرنوشت بشر است تقدیر است و نمیتوانیم آنرا تغییر دهیم اما حواسى كه بما عطا شده میتوانیم آنها را تمرین و ورزش دهیم تا كمى قوى گردد (اگر قادر است تمرین كند و ترقى نماید هر اندازه باشد این تفویض است نه جبر).
علم الروح تجربى – هیپنوتیسم – مانیه تیسم – تله پاتى مورد اعتقادشان بوده و سه جلد كتاب در این زمینه نوشتهاند كه هنوز بچاپ نرسیده است و در صدد تاسیس كلاس براى این علم هستند و میفرمایند آشنائى باین علم نه تنها باعث بازكردن افكار انسان و ازدیاد فهم اوست بلكه وى را بعالم روح و معنى نزدیكتر میسازد و یكى از بهترین قدمهائیست كه در جهان امروز برداشته شده همین است و راهى روشن براى نزدیك كردن افكار بحقایق معنوى بشمار میرود.
در موضوع عود ارواح میفرمایند آنچه جسم در عالم وجود هست اعم از انسان حیوان نبات جماد سنگ خاك ذرات اتمها خلاصه هر چه وجود دارد بقدر ظرفیت و استعداد از اینروح كه آنرا امر پروردگار مینامیم استفاد میكند این اجسام تحول پیدا میكنند و بصورتهاى دیگر در میایند و روح در عالم لایتناهى موجود غیرقابل تغییر است و كم و زیاد یا كوچك و بزرگ نمیشود اجسامى كه جدیداً تحول پیدا میكنند از روح استفاده مینمایند كدام روح همان روحى كه قبلا دیگران از آن استفاده كردهاند زیرا در عالم لایتناهى روح كم و زیاد ندارد اینست حقیقت عود حقیقى زیرا این نورى كه در خورشید میدرخشد و امروز من و شما را روشن میكند فردا همان نور خورشید اجسام دیگر را روشن میكند آیا توان گفت كه این نور دیگرى است خیر همان نور خورشید است كه هر روزى بر عدهاى میتابد آیا عین همان نور دیروزى است زیرا همه آن نور بهم ممزوج و در جریان است عین آن نتواند بودن ولى میتوان گفت كه نور خورشید است و خارج از آن نیست (باین تعبیر نتوان گفت عود صورت گرفته و تا كنون كسى بفرض عود بودن چنین عودى قائل نگریده است).
بهشت و جهنم را انبیاء با تمثیل و تشبیه بیان ساختهاند قالب مثالى از ابتداى نطفه بجبر و تقدیر در تمام آنات و دقایق انسان عكس برمیدارد و همه را ضبط میكند و در عالم رستاخیز آنها را نشان میدهد و در حضور همه نشان داده میشود كه حیرت و بیچارگى و مات و سرگردان و دچار پشیمانى است و سخت رنجور و در تعب است این شكنجه بایستى باشد و جزاى عملى است كه انجام داده است و عمل نیك عكس او است خداوند عذاب ابد مقرر نمیدارد و اگر عذاب ابد از كلمات دینى فهمیده شده قابل تفسیر و تاویل است پریسپرى با روح همراه خواهد بود و زندگانى دیگرى كه مرحله بعدى زندگى دنیا است ادامه میدهند و باز بهمین طریق تحولهاى جدیدى پیدا میشود ولى شخصیت از دست نمیرود حضرت عیسى علیه السلام مبتكر علمالروح بود و بطرزى خاص با ابدان و استخوانهاى مردگان سخن میگفت و علم الروحى كه امروز مرسوم است مبتكرش آن حضرت است گویند شبى حضرت عیسى در راز و نیاز از خدا راز اتم و عالم خلقت را خواست خدا پاسخ داد «زمان دیگرى فرا خواهد رسید كه افراد بشر واقف از اسرار موجود و تشكیل اشیاء شوند و راز اتم را بفهمند و زمان دیگرى فرا خواهد رسید كه پرده از روى این اسرار توسط صاحب نظرى برداشته خواهد شد و براین حقیقت كه چون طالع شهاب ثاقب و نافذ است از آن طریق آگاه خواهند شد آگاه باید اینرازها را مكشوف كند با تعلیمات الهى روشن و آگاه خواهد گردید و قدرتى از امر من در درون او خواهد بود و این شخص از میان اجتماع بشرى بیرون خواهد آمد دانشمندى است تیزبین و دقیق و موشكاف كه عقل و فكر او وزین و پر ارزش است و در اثر فعالیت الهى خویش جهان و افلاك را وحدت خواهد بخشید و انسانرا متوجه و متنبه خواهد ساخت كه با جهان هستى متصل و پیوسته است» در هر جاى سخنهاى دولتشاهى مشاهده میكنند سخنانشان مغایر تعلیمات ادیان است براى گفتار انبیاء به تاویل و تفسیر و تشبیه دست میزنند و در مورد عیسى این ناچیز سالها درس الهى و فلسفه دیانت مسیحیت را نزد كشیشان بنام تلمذ كرده و عملا در مسیحیت غور و بررسى كرده و در مراسم عشاى ربانى شركت جسته و مدتها عهد جدید را (اناجیل اربعه و رسائل حواریون را جمعاً عهد جدید و پنج كتاب تورات و كتب و رسائل انبیاى بنى اسرائیل را عهد قدیم میگویند) درس داده ولى به چنین مناجات و راز و نیاز عیسى و پیشگوئى بر وجود آقاى دولتشاهى برخورد ننموده است و از كسى نشنیده و در كتابى مطالعه ننمودهام فقط عیسى گفت پس از مرگ من فارقلیط میآید كه مسلمین بوجود پیمبر اكرم (ص) تطبیق مینمایند و پیروان عیسى فارقلیط را روح القدس میدانند مانى خود را فارقلیط میدانست این خود دلیل گویائى است كه فارقلیط مراد از شخصى است كه پس از مسیح میاید نه روح القدس در ثانى تا كنون كسى درباره خود این اندازه تمجید ننموده و داد سخن نداده است در پایان كتاب شرحى از ادیان گذشته بطور اختصار نوشتهاند تا این مقام مطالب آقاى دولتشاهى از كتاب دینامیسم آفرینش نقل قول گردیده است.
دولتشاهى میفرماید در سراسر عالم آفرینش ماشینهاى مختلفى هست كه آنرا مخلوقات نامند روح عالم بامر پروردگار با هر یك از اینها طبق استعدادى كه دارند عمل میكند روح كوچك و بزرگ و توانا و ناتوان نمىگردد و قدیم و جدید نیست بلكه آلت و اسباب با هم تفاوت دارند روح با هر یك از آنها بحدى كه ظرفیت دارند كار انجام میدهد .
چون بدن از تمام مواد كره زمین درست شده براى اینكه خوب كار كند لازمست كه از تمام محصولات زمینى به تناسب معین تغذیه نماید.
همه روزه در ساعتى كه خودتان تعیین میكنید در مدتى كه پیش از یكربع ساعت نباشد بخود تلقین نمائید و فكرتان را تمركز بدهید كه بشما الهام شود و روح تجلى كند .
بیا كه آب زلال و پاكیزه بامر مشیت الهى داریم و براى تشنگان آماده كرده ایم هر كسى تشنه است بیاید و از این آب زلال بیاشامد بیا تا بیابى و پیدا كنى بیا كه حقیقت اینجا است.
میتوان گفت بهشت تخیلى استكه مراد آن وصف بر طبق تخیل بشر بوده است.
زمان و مكان نسبى است اول و آخرى در حقیقت وجود ندارد اصلا قدیم و حادثى وجود ندارد هیچ چیز نه اضافه شده نه كم شده و هیچ قانون جدیدى نمیآید و كم و زیاد نمیشود.
اذعان نمائیم كه خود وجود است و همه اشیاء و موجودات متعین از اوست دیگر وجود بحث و بسط مطلق و غیب الغیوب چگونه میتوانیم استدلال كنیم .
عقول عشره را منكر گردیده اند مطالب فوق از كتاب مكانیسم آفرینش نقل قول گردیده است .
هر كس بر حسب مكانیسم مغزى كه به او عطا شده و مقدر باشد این حقایق را خواهد پذیرفت و آنكس كه مقدرش بر خلاف باشد سخن ناصح و گوینده را بهر زبان و هر نحوه باشد قبول نخواهد كرد و هیچگاه انجام نشود كسانیكه تقدیرشان گرفتن راه صواب و صلاح باشد از آن محروم نخواهند ماند .
دولتشاهى مىفرماید: در این گوشه دور افتاده و انزاوا… شكرگزار یزدان بزرگم كه چنین تقدیرى فرا راه من داشته خود را شایسته آن دیدم كه با همه كوچكى و محدویت ظاهرى از بوستان اسرار عالم لایتناهى گلى چیده شود و دماغ معطر گردد و از این دسته گل پر بهجت سودى به همه برسد… بوسیله روح الهى كه در وجودم در حال تجلى است باسرار عالم رابطه حاصل شده است.
هر كسى را سرنوشتى است و معمار بزرگ عالم خانه مغز هر مولودى را متناسب وظیفهاى كه باید در جهان بجاى آورد بنا نهاده و دستگاه فكرى هر فردى براى كارى كه باید در دنیا انجام دهد ساخته شده است روح روان برق مانند در وجود خود را با برق عظیم عالم اتصال دادم آن شاهد عینى بر دل و جان تجلى نمود و سراپاى وجودم را فرا گرفت. بعد عقاید ماسونى را بیان كرده و گفته است .
من ناتوان نیستم… با همین جسم آینه است كه انوار دانشهاى الهى را میتوان دریافت و منعكس نمود و پس از آگاهى از حقیقت یكایك پوستها و پوششها بكنار رفت حقیقت در مقابل دیدگان شادمان تجلى كرد و نور آن سراسر وجود را فرا گرفت جهان بى پایان را نه آغازیست و نه جائى باید دست از خرافات بدارى ادب در سخن بكار بندد و گوید در امور تفكر كنى و سپس از نجوم صحبت میكند.
وى گوید مغز انسان ودیعه الهى است كه ظرف فكر و عقل و تجلى روح میباشد پیامبران و رهبران بشریت پس از دریافت وحى با این ابزار خدائى یعنى مغز و عقل توانستهاند راه و مسلك و طریق انسانیت را معین سازند (آقاى دولتشاهى در سطور بالا ادعاى پیمبرى نموده و بعد وحى پیامبران را نتیجه تفكر آنها میداند نه تجلى قلبى).
و مرقوم میدارند وحدت نوین جهانى از سال 1326 ه.ش در ایران شروع بكار كرد و از سال 1333 ه.ش با نشریه فارسى و انگلیسى كه براى اشخاص در داخل و خارج كشور فرستاده میشد فعالیت بیشترى شروع كردند (با مقایسه گسترش بى سابقه دین مانى و دین اسلام اینك با آزادى بشر عقاید آقاى دولتشاهى در طى سالیان دراز چه طرفى بستهاند عده معدودى آنهم بعنوان رفع جنگ و ستیز در فیمابین ادیان قبول كردهاند و اكثراً خبرى از دین جدید وحدت آقاى دولتشاهى ندارند تا چه رسد قبول نمایند یا دست رد بسینه ایشان زنند). دولتشاهى فرماید :
تبلیغ و هدایت خواه عالیترین درجات آن باشد با وجود سرنوشت واجب است همان وضع مغزى وظیفه او را در دنیا تعیین میكند و سرشت و سرنوشت تشكیل جبر در خلقت میگردد.
زمان بعلت گردش زمین باطراف خورشید پدید میآید و چون عالم لایتناهى است لذا در حقیقت زمانى نیست (محققین فلاسفه زمان و مكان را با براهین عالیه رد نموده و اعتبارى دانستهاند كیوان قزوینى در كتاب ثمرالحیوت با بیانى تازه زمان و مكان را رد نموده و دلیل آقاى دولتشاهى نارسا و ناپخته است). دولتشاهى فرماید هر شخصى در همان قسمت كه مغزش قابلیت بهتر دارد ترقى خواهد كرد و در اثر تمرین و ممارست قابلیت رشد و نمود دارد منتها رشد آن بحد معین ظروف است .
یك ذات فرد با قدرتى كه فراگیرنده عالم است و همه چیز از او است و یك واحد بهم پیوسته غیر قابل انفكاك میباشد كه اصل نور از او و خمیره همه موجودات و پدیدههاى عالم از وى است .
نورى است به هم پیوسته و مطلق و غیرقابل تقسیم كه جزء اصل ذات است صورتها و تحولات و رنگها و اشكالى است كه جلوه هائى از این نور ذات است .
من فانى نیستم و عین بقاء هستم چه غمى داشته باشم و چرا بترسم همیشه با اویم و همواره خوشم .
موجودات عالمند و عالم موجودات
نه تنها بین افراد بشر بلكه بین بشر و حیوانات و نباتات و جمادات نیز وحدت كامل بر قرار است و شمهاى از وحدت وجود است.
سراسر عالم لایتناهى انباشته از شعور است .
همان مادى است كه لطیف و لطیفتر شد و معنوى گردید و همان معنوى است كه غلیظ و غلیظتر گردید و بصورت مادى درآمد .
پرتو نور قوى یا نورالانوار سراسر فضاى لایتناهى را پوشانیده آثار آن بشكلى خاص متناسب با آن عمل میكند و وظیفهاى كه لازمست انجام میدهد نورالانوار از كلیه نورهاى عالم قویتر است سرعت نور نه مسافتى براى آنست و نه زمان و اصولا زمان در آن نمى گنجد.
وقتى انسان ورزش كرد حرارت بالا میرود و گردش جهانى او بیشتر میشود خون بهتر جریان مییابد و هواى بیشترى استفاده میكند و سلامت بهتر تامین می شود.
تا این مقام از كتاب گلهاى راهنمائى جلد اول نقل گردید آقاى دولتشاهى نورالانوار را ذات خدائى میداند و تمام موجودات را از این نور می داند لذا آغاز و انجامى براى موجودات قائل نیست آقاى دولتشاهى مرقوم داشتند كه :
كره زمین هم همین سه تقسیم را دارد و همه چیز از این سه قسمت بنا گردیده جسم – پریسپرى – روح كه البته در اصل همه یكى هستند پریسپرى با بخار و روح با حرارت شباهت دارد.
باید عادت كنیم همه چیز را یكجا و با هم بصورت وحدت به بینیم زمستان بسیار سرد و تابستان بسیار گرم و هواهاى طوفانى و زلزله و امثال آنهم خالى از مصلحت نیست و از نظر كلى و واقع بینى بسیار دقیق و صحیح و درست است .
اخلاق و رفتار اشخاص بستگى بمكانیسم مغزى آنها دارد اینك براى پیروان همه ادیان به نداى وحدت نوین جهانى گوش هوش فرا دارند و تفكر كنند كه چه میگوید براى بشر لطف و صفا و مهر و محبت ارمغان آورده است .
آقاى دولتشاهى براى انسان بیست و یك حواس قائل گردیده است در صفحه 75 سالنامه نور دانش سال 1350 ه.ش مقالهاى بقلم این ناچیز و در صفحه 78 مقالهاى از كیوان قزوینى درباره نوروز نقل از كتاب مكاتیب كیوان گرد آوردنده نگارنده این سطور است بطبع رسیده است این مطالب از سالنامه نوردانش كه مشتمل بر 278 صفحه است بطبع رسیده است این سالنامه كه از طرف آقاى دكتر شهاب پور منتشر مىشد ناشر عقاید آقاى دولتشاهى بود.
آقاى دولتشاهى مطالبى بیان فرمودهاند كه با هیچ مكتب فلسفى و مذهبى شباهت نداشته و دلیلى بر گفتار خود اقامه ننموده و ذات خداوند را نور میداند آقاى دولتشاهى میفرمایند:
من وصف تو از روى خرد یافتهام
وصل تو بجان و جسم خود یافتهام
دیوانه نیم شعور كافى دارم
از روى خرد رمز ابد یافتهام
در عالم چیزى جز نور وجود ندارد و این نور همه پرتوى از منبع بى انتها است این نور كه كاست ندارد و پیوسته براى مشاهده بشر در حال فزونى است و در عالم لایتناهى و بىابتدا و بىانتها تجلى آن تعطیل پذیر نیست جلوهاش در عالم هست است زیرا هر چه هست هستى است.
لفظ بدى جز اسم نیست .
نیروى باطنى تمام موجودات عالم روح الهى است .
عالم بسیط است نه مركب .
در صفحه 228 و 229 جلد دوم گلهاى راهنمائى مقاله اى تحت عنوان (تاریخى از وحدت ادیان) بقلم این ناچیز نوشته شده است .
دولتشاهى مىفرمایند : بشر جرقهاى از خرمن نورالهى است و اگر چنین نباشد چگونه از خودشناسى خداشناسى بدست میآید.
این عالم وسیع و لایتناهى بوسیله اشعه نورالانوار بهم پیوسته اند اگر كسى توانست بوسیله تمرین همان حالت خواب و مخفى شدن نور قوى و ممانعت از نور را در خود پدید آورد همان حالت پریسپرى را كه در خواب میدید در حال بیدارى بطور منظمتر و بهتر خواهد نگریست .
از صفحه 428 الى 431 شرح حال كیوان قزوینى با تلخیص مقالهاى از ایشان از كتاب میوه زندگانى مبنى بر وحدت ادیان با گراور پیكره این ناچیز بطبع رسیده است این مطالب از كتاب گلهاى راهنمائى جلد دوم كه مشتمل بر 520 صفحه است نقل گردیده است.
آرم وحدت را آقاى دولتشاهى ارائه داده و معتقدند عالم انوار بدین شكل است و هر فرد وحدتى یك انگشتر بدین شكل در انگشت دست راست داخل میكند هر عضو وحدتى در خطاب بهمدیگر یا در نامه برادر یا خواهر وحدتى خطاب میكنند و در سلام میگویند یزدان نیرو بخشد طرف مخاطب نیز پاسخ میدهد یزدان نیرو بخشد هنگام صرف غذا یكنفر نیایش خدا میكند و بقیه سكوت مینمایند این عمل تقلید از مسیحیان است اول و وسط و آخر هر برج از صبح تا هنگام غروب روزه میگیرند و برج دیگر دوم و شانزدهم و بیست و نهم برج روزه میگیرند بعضى افراد ساعتى معین در منزل خود خلوت كرده و تمركز دهند تا بخواب مغناطیسى آشنا شوند و گویند ارواح مایل بارتباط بااین جهان هستند و گاهى خود عامل بخواب مغناطیس فرود میرود و با عالم ارواح ارتباط میگیرد هر قدر بیشتر با عالم ارواح تماس گیرند بهمان نسبت ترقى پیدا نموده و باسرار جهان آفرینش آشنا میشوند از طرف كتابفروشى وحدت بولتن ماشین شده براى افراد وحدتى با پست فرستاده میشود تا از انتشار كتاب جدید و یا اشخاصى كه بتازگى بوحدت پیوستهاند معرفى گردند و میتوانند برادران و خواهران وحدتى با هم مكاتبه نمایند اینك ورقه همبستگى را شرح میدهیم «یك ورق كاغذ كه یكروى آن بالاى صفحه به رنگ آبى است بالاى صفحه نوشته شده با اجازه مافوقترین نیروى قدرت و عظمت در پائین این جمله آرم وحدت ترسیم شده سمت راست آرم نوشته شده واعتصموبحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا و در سمت چپ آرم نوشته شده همگى بریسمان وحدت الهى چنگ زنید و پراكنده نشوید وحدت نوین جهانى تاسیس 1326 هجرى شمسى از هر گونه نظر سیاسى مبرا است و بهیچ حزب و دستهاى بستگى و پیوند ندارد دعوت كننده خداپرستان جهان باتحاد و وحدت و برادرى محبت و همكارى صلح و دوستى بین كلیه افراد بشر خواهر برادر گرامى و روشن فكر خوشوقتم مطلب زیر را كه نظر و عقیده وحدت نوین جهانى است در معرض اطلاع آن مشفق گرامى قرار دهیم تمنا دارد آنرا بدقت مورد مطالعه قرار دهید و در صورتیكه با آن موافق هستید و تمایل دارید نظر خود را بما بنویسید رونوشت نسخه را نزد خود نگاهدارید و اصل را پس از تكمیل نشانى وحدت نوین جهانى صندوق پستى 335 تهران ارسال فرمائید لطفاً یك قطعه عكس خود را هم بفرستید در صورتیكه اشخاصى را میشناسید كه ممكنست مایل باطلاع از این نظریه باشند بما بنویسید تا از این برگهها در اختیارتان قرار دهیم و بآنها مرحمت كنید اینجانب با تز زیر موافقت دارم – موافقت ندارم لطفاً یكى را قلم بگیرید خلاصه نظرات من درباره مطالب زیر از این قرار است اگر جاى بیشترى لازم است پشت صفحه مرقوم فرمائید نام و نام خانوادگى سن – دیانت – ملیت – شغل – تاریخ – كشور – شهرستان – نشانى كامل – معرف امضاء لطفاً با خط خوانا مرقوم فرمائید ما همه روشنفكران جهان را از هر دین و آئین دعوت مىكنیم كه دست اتحاد بیكدیگر دهند و در كلمه مشترك خداپرستى و آنچه اصول همه ادیان درباره آنها متفق و متحد است بكوشند و در سایه بهترین تعلیمات از ادیان الهى با كمك آخرین پدیدههاى علم و دانش خداپرستى را بنحوى كه قابل فهم و قبول همه افراد جهان مخصوصاً دانشمندان باشد در جهان تبلیغ كنند ما براى تمام ادیان آسمانى احترامى قائلیم و پیروان آنها را خواهران و برادران خود میدانیم و امید ما بر آنست كه پس از اتحاد و اتفاق و همكارى و همفكرى و همآهنگى در اصول مشترك كه اهم آن خداپرستى است علما و بزرگان و روشن فكران ادیان جهان در طى سمینارها و كنفرانسها و جلسات برادرانه بمندرجات كتب آسمانى همه ادیان مراجعه نموده و در نتیجه تتبع و تفحص و تحقیقى كه توام با اصول بیطرفى و تمسك از دستورات عقل و دانش است خالى از هر گونه شائبه تعصب جاهلانه بهترین راه و روشى را كه براى خیر و صلاح افراد بشر مناسبتر است بیایند و برگزینند) میفرماید وظیفه ما راهنمائى و تبلیغ و ارشاد است .
اكبر شاه هندى پادشاه در طى پنجاه سال سلطنت در هند از اوایل 1556 م تا اواخر 1605 م سلطنت كرد و بوسیله ابوالفضل علامى صاحبان ادیان را با هم بمباحثه واداشت و فصل مشترك ادیان را در نظر گرفت از جهة یك عقیده شدن ملت هند وحدت ادیان را مطمح نظر قرار داده و دین الهى را بوجود آورد كه جریان امر در كتاب ارزنده دبستان المذاهب تالیف كیخسرو اسفندیار فرزند آذر كیوان آورده شده است نادر نیز چنین اندیشهاى در دماغ میپرورانید كسروى نیز باین فكر افتاد ولى پاكدینى را عرضه داشت كیوان قزوینى در حصر اساس دیانت بیك شعبه سخنانى دارد كه در كتاب میوه زندگانى چاپ شده است و كتابى بنام اختلافیه دارد كه در دو مجلد است كه یك جلد آن بحلیه طبع درآمده كه جریان اختلاف در جماد نبات حیوان انسان ادیان لغات همه را بطرزى بدیع و دلكش شرح داده كه تا كنون كسى در این وادى باین خوبى و رسائى بیان نكرده است و اختلاف را لازم میشمرد كیوان قزوینى و بعد سید رضا خراسانى حق الیقینى شاگرد كیوان هر یك علیحده بكرمانشاه رفته و منابر آنان در تاریخ وعظ و خطابه عالم اسلام بى سابقه و بى نظیر بوده و موجب بیدارى اندیشهها گردید آقاى دولتشاهى خود اذعان باین امر نمیكند ولى از این منابر آنان استفاده كرده و اندیشههاى خود را نیز دخالت داده است این بود فشردهاى از وحدت نوین جهانى كه باقتضاى اهمیت سرزمین ایران یك شعبه از تئوسوفى بدین صورت جلوهگر شد آقاى دولتشاهى پس از كسب اجازه در نارمك جلسات علنى دایر كردند و براى چاشنى گفتار خود احضار ارواح را پرده بر سخنان كشیدند .
دولتشاهى مردى وزین متواضع خونسرد بردبار و مبادى آداب بودند و در كرمنشاه علاقه كشاورزى داشتند اكنون مدتها است كه درگذشته و شهاب پور نیز فوت كرد.
اكنون دوست ارجمندم آقاى ریاضى كه از ابتدا نوجوانى در كرمانشاه روضه خوان بود بعد معلم دینى شد و سپس سخنگوى انجمن بود خود بشخصه در منزل شخصى خود در تهران پارس كلاس جلسات احضار ارواح دایر كرده و در این امر سخت كوشا میباشند و رنج بسیار بر خود هموار میسازند و اینك تنها كسى كه این مكتب را رهبرى مىكنند و كوشش آقاى كشاورز در خور مقایسه با آقاى ریاضى نمىباشد. گرونانك و كبیر و داراشكوه و گاندى و نهرو و تاگور در سرزمین هند در وحدت ادیان كوشیدند و سید جمال الدین اسد آبادى نابغه شرق تز وحدت فرق اسلامى را عرضه داشت و بسیار در این راه بكوشید و عاقبت جان خود را بر این كار نهاد و در اثر كوششهاى مجددانه او سالها بعد مجمع دارالتقریب در مصر بوجود آمد.
در پایان این مبحث این ناچیز گوید احضار روح بطور كلى بى پایه است و ارتباط با عالم ارواح با متد علمى بازى است و حقیقتى در بر ندارد و اینگونه مكتبها ابزار دست ماسونها بوده و با حقیقت نفس الامرى مغایر و متباین میباشد.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی