Info@razdar.com
شماره مقاله753
در این عالم نه بهشت خالص موجود است و نه دوزخ محض بلكه عنوان بهشت و دوزخ بالاضافه و بالنسبه است علاوه بر این بهشت و دوزخ اختیارى از براى بشر هست به وسیله فكر (فكر انسان هم از امتیازات خاصّه اوست) به این معنى كه مىتواند به قوّه فكریه خود را منصرف كند از احساس بدىها بلكه به درجه اى مىرسد كه بدىها را لازم الوجود مى داند و نیز مى تواند به فرو بردنِ فكر در بدىها هماره خود را در دوزخ داشته باشد.
پس نه چنان است كه مطلق بدىها دوزخ است براى انسان بلكه بد دیدن دوزخ است و این بد دیدن ممكن الارتفاع است به سبب اعمال قوّه فكریه به دستور صحیح، كه اگر شخص بخواهد ممكن است كه در همین گرفتارىها و تهاجمِ ناگوارىها خود را خوش و خرّم بدارد نه از باب آنكه ناقصالحسّ باشد و مزایاى مكمونه آن واردات را حسّنكند، بلكه از باب آنكه وسعت درون او بیش از آن واردات است و ابداً واردات لطمه و فشار بر خیالِ او نمىآورند ،یعنى ممكن است انسان به قوّه فكریه این وسعتِ قلب را پیدا كند كه واردات هر چه بیش از آن نباشد در زوایاى دل او گم و ناپیدا شوند و اگر شخص بخواهد به سبب نبودن واردات خوش باشد هرگز نخواهد شد زیرا این عالم خانه واردات است خصوص براى هوشمندان كه احساس بیشتر دارند.
اگر وارداتى در این عالم نبود این عالم فنا مىیافت و از گردش مىافتاد،چنانكه هر كارخانهاى كه به كار و گردش باشد از آن تولید سفلها[1] و سموم و كثافات مىشود هر چه كار بیشتر باشد بیشتر است،مانند بدنِانسان كه سمومش بیش از حیوان است.
کتاب اختلافیه
عباس کیوان قزوینی