Info@razdar.com
شماره مقاله 600
فريده 23
در تفسير قل هواللّه
قل صادر است این امر از مقامى محیط بر مقامى كه مخاطب در حالِ خطاب در آن مقام واقف است و از كلمه واقعه بعد از قل تعیین آن مقام معلوم مى شود ،چنان كه در معوذتین در مقامِ بشریتِ مشتركه بود پس خطاب از ربّ العالمین است و در سوره حجر در مقامِ رسالت بود پس خطاب از ربّ المسلمین است و در این سوره در مقامِ فناءِ فى الذّات بود پس خطاب از مصدر احدیتِ ذات است و مراد ابلاغِ به مادونِ مخاطب است تا عنوان نبوّت مطلقه مصداق یابد یعنى همه عوالم را (هر یك به اندازه استعدادِ فهمِ آن) خبر ده كه در دائره وجود چنین مقام توحیدى هم هست و آنجا ریشه كثراتِ شما است و یا آنكه ریشه عالمِ شما از آنجا آبِ وجود مى خورد و مى شاید كه مراد از قُل تجلّىِ آن مقامِ برتر باشد بر مخاطب تا با خبر شده در صدد ترقى و تحقق به آنجا برآید پس قُل بارِقه اى است براىِ ربودنِ مخاطب .
هو ضمیرِ شأن است یا ضمیرِ بشرِ به مقامِ غیب است كه معلومِ بالاجمال است براى هر كسى ،یا جا دارد كه معلومِ هر كسى باشد و این را ادّعاءِ تعیین گویند و یا عَلَم است از اسماء اللّه است و به هر حال بلاشكٍ مبتداء است كه یك جمله است تا آخرِ سوره و مقولِ قول است یعنى در محلِّ نصب است و مفعولِ قل است .و احتمالِ جملِ متعدّده بودن تا آخرِ سوره به غیرِ عاطف احتمالِ ضعیف است.
اللّه عطف بیان یا بدلِ كلّ از هو یا خَبَر بنا بر سه احتمال اخیر و یا مبتداء بنا بر هر چهار احتمال .
اَحَدَ خبرِ اللّه یا خبرِ هو ؛اللّه خبرِ دوّم براى اللّه یا خبر سیم براى هو یا مبتداء كه جمله تازه باشد.
الصّمد خبرِ اللّه بنا بر مبتداء بودنِ آن و حصر است یعنى لا صَمَدَ غَیرُه یلَتَجى به فِى الحوائجِ كُلِّها فَاِنَّ الصَّمَد هوالسَّیدُ و المَصمُودُ فِى الحاجاتِ وَ هذا اُمُّ مَعانِى الصَّمَد فىِ العُرفِ كما اَنَّ مقابِلَ الاَجوَفِ اُمُّ مَعانیهِ فِى اللُّغَةِ یا صفت است براىِ اللّه بنابر هر سه احتمالِ در اللّه .
لَم یلِد تا آخر خبرِ اللّه الصّمد یا خبرِ دوّمِ اللّه یا خبر سیمِ اللّهِ اوّل یا خبرِ چهارمِ هو یا حال از هو و یا از احد و یا از الصّمد و یا جمله تازه.
و لَم یولَدُ عطف یا حال از ضمیرِ یلد و یا جمله تازه .
و لَم یكُن عطف یا حال از ضمیر یولد یا حالِ دوّم از ضمیرِ یلد یا جمله تازه .
له متعلّق به كفواً مقدّم شده بر آن و بر اسمِ كان براىِ سَجْع و براىِ اشاره به آنكه نبودنِ كفو مسبّب از مانعیتِ مدخولِ لام است نه از ضعفِ اَحَدٌ .
كفواً به ضمِّ فاء بى اِشباع و با اِشباع و سكونش و به هر حال به واو یا به همزه یا به هر دو و یا به دو واو .
احد نكره بعد از نفى عامّ المصادیق است و هر یك از مصادیق مَنفِىّ است صریحاً جدا جدا و یا جنس است و نفىِ جنس مستلزمِ نفى هر یك از آحاد است در این سوره سه عنوانِ بزرگ است از عناوینِ توحید :
1) یگانه بودنِ در ذات یا مطلقاً بى مانند و ممتاز بودن ذاتاً و صفتاً و فعلاً كه معنىِ لازمى است نعدّى و نفعِ به غیر در آن شرط نیست و این مفهوم از اَحَد است.
2) مَرجَع همه احتیاجات بودنِ به انحصار كه كسى جز او یا چون او پناهِ هر حاجتى نیست و نفع تام به عموم رسانیدن منحصر به او است و این مفهوم از مادّه و صورتِ الصّمد است (مادّه معنى لغوى و عرفى و صورت خبر بودنش با لام تعریف كه مفید حصر است) و مى شاید ضعیفاً كه لام عوض مضاف الیه باشد اى صمدُ كلّ الوانِدینَ .
3) ارتباط به چیزى نداشتن و منفرد و تنها بودن ذاتاً و صفتاً و فعلاً نه به ارتباطِ طولى كه دو قسم است : ارتباطِ علّت به معلول و مطلقِ عالى به دانى و اوّل به ثانى و كلّى به فرد و كلّ به جزء و ذات به صفت و فعل و مُسَمّى به اِسم كه اینها همه مدلولِ یلِد است .
و ارتباطِ معلول به علّت و تا به آخر به عكسِ همه كه مدلولِ یولَد است و نه به ارتباطِ عَرْضى كه یك قسم است ربطِ دو معلولِ یك علّت و دو دانى در تحتِ یك عالى و دو ثانى بعد از یك اوّل و دو فردِ یك كلّى و دو جزءِ یك كلّ و دو صفت یا فعلِ یك ذات و دو اسمِ یك مسمّى به یكدیگر یا زیاده از دو به هر عدد برسد كه مدلولِ لم یكن است و عَدَدها مدلولِ احدٌ است كه نكره عام المصادیق است به عمومِ افرادى نه عمومِ جمعى و نفىِ این سه ارتباط مفهوم است از لم یلد تا به آخر دیگر چیزى نمى ماند كه راجع به توحید باشد و از این سه عنوان خارج باشد پس این سوره توحیدِ اتمّ است به لفظٍ اَو جَزْ .
میوه زندگانی
عباس کیوان قزوینی
شماره مقاله 600
فريده 23
در تفسير قل هواللّه
قل صادر است این امر از مقامى محیط بر مقامى كه مخاطب در حالِ خطاب در آن مقام واقف است و از كلمه واقعه بعد از قل تعیین آن مقام معلوم مى شود ،چنان كه در معوذتین در مقامِ بشریتِ مشتركه بود پس خطاب از ربّ العالمین است و در سوره حجر در مقامِ رسالت بود پس خطاب از ربّ المسلمین است و در این سوره در مقامِ فناءِ فى الذّات بود پس خطاب از مصدر احدیتِ ذات است و مراد ابلاغِ به مادونِ مخاطب است تا عنوان نبوّت مطلقه مصداق یابد یعنى همه عوالم را (هر یك به اندازه استعدادِ فهمِ آن) خبر ده كه در دائره وجود چنین مقام توحیدى هم هست و آنجا ریشه كثراتِ شما است و یا آنكه ریشه عالمِ شما از آنجا آبِ وجود مى خورد و مى شاید كه مراد از قُل تجلّىِ آن مقامِ برتر باشد بر مخاطب تا با خبر شده در صدد ترقى و تحقق به آنجا برآید پس قُل بارِقه اى است براىِ ربودنِ مخاطب .
هو ضمیرِ شأن است یا ضمیرِ بشرِ به مقامِ غیب است كه معلومِ بالاجمال است براى هر كسى ،یا جا دارد كه معلومِ هر كسى باشد و این را ادّعاءِ تعیین گویند و یا عَلَم است از اسماء اللّه است و به هر حال بلاشكٍ مبتداء است كه یك جمله است تا آخرِ سوره و مقولِ قول است یعنى در محلِّ نصب است و مفعولِ قل است .و احتمالِ جملِ متعدّده بودن تا آخرِ سوره به غیرِ عاطف احتمالِ ضعیف است.
اللّه عطف بیان یا بدلِ كلّ از هو یا خَبَر بنا بر سه احتمال اخیر و یا مبتداء بنا بر هر چهار احتمال .
اَحَدَ خبرِ اللّه یا خبرِ هو ؛اللّه خبرِ دوّم براى اللّه یا خبر سیم براى هو یا مبتداء كه جمله تازه باشد.
الصّمد خبرِ اللّه بنا بر مبتداء بودنِ آن و حصر است یعنى لا صَمَدَ غَیرُه یلَتَجى به فِى الحوائجِ كُلِّها فَاِنَّ الصَّمَد هوالسَّیدُ و المَصمُودُ فِى الحاجاتِ وَ هذا اُمُّ مَعانِى الصَّمَد فىِ العُرفِ كما اَنَّ مقابِلَ الاَجوَفِ اُمُّ مَعانیهِ فِى اللُّغَةِ یا صفت است براىِ اللّه بنابر هر سه احتمالِ در اللّه .
لَم یلِد تا آخر خبرِ اللّه الصّمد یا خبرِ دوّمِ اللّه یا خبر سیمِ اللّهِ اوّل یا خبرِ چهارمِ هو یا حال از هو و یا از احد و یا از الصّمد و یا جمله تازه.
و لَم یولَدُ عطف یا حال از ضمیرِ یلد و یا جمله تازه .
و لَم یكُن عطف یا حال از ضمیر یولد یا حالِ دوّم از ضمیرِ یلد یا جمله تازه .
له متعلّق به كفواً مقدّم شده بر آن و بر اسمِ كان براىِ سَجْع و براىِ اشاره به آنكه نبودنِ كفو مسبّب از مانعیتِ مدخولِ لام است نه از ضعفِ اَحَدٌ .
كفواً به ضمِّ فاء بى اِشباع و با اِشباع و سكونش و به هر حال به واو یا به همزه یا به هر دو و یا به دو واو .
احد نكره بعد از نفى عامّ المصادیق است و هر یك از مصادیق مَنفِىّ است صریحاً جدا جدا و یا جنس است و نفىِ جنس مستلزمِ نفى هر یك از آحاد است در این سوره سه عنوانِ بزرگ است از عناوینِ توحید :
1) یگانه بودنِ در ذات یا مطلقاً بى مانند و ممتاز بودن ذاتاً و صفتاً و فعلاً كه معنىِ لازمى است نعدّى و نفعِ به غیر در آن شرط نیست و این مفهوم از اَحَد است.
2) مَرجَع همه احتیاجات بودنِ به انحصار كه كسى جز او یا چون او پناهِ هر حاجتى نیست و نفع تام به عموم رسانیدن منحصر به او است و این مفهوم از مادّه و صورتِ الصّمد است (مادّه معنى لغوى و عرفى و صورت خبر بودنش با لام تعریف كه مفید حصر است) و مى شاید ضعیفاً كه لام عوض مضاف الیه باشد اى صمدُ كلّ الوانِدینَ .
3) ارتباط به چیزى نداشتن و منفرد و تنها بودن ذاتاً و صفتاً و فعلاً نه به ارتباطِ طولى كه دو قسم است : ارتباطِ علّت به معلول و مطلقِ عالى به دانى و اوّل به ثانى و كلّى به فرد و كلّ به جزء و ذات به صفت و فعل و مُسَمّى به اِسم كه اینها همه مدلولِ یلِد است .
و ارتباطِ معلول به علّت و تا به آخر به عكسِ همه كه مدلولِ یولَد است و نه به ارتباطِ عَرْضى كه یك قسم است ربطِ دو معلولِ یك علّت و دو دانى در تحتِ یك عالى و دو ثانى بعد از یك اوّل و دو فردِ یك كلّى و دو جزءِ یك كلّ و دو صفت یا فعلِ یك ذات و دو اسمِ یك مسمّى به یكدیگر یا زیاده از دو به هر عدد برسد كه مدلولِ لم یكن است و عَدَدها مدلولِ احدٌ است كه نكره عام المصادیق است به عمومِ افرادى نه عمومِ جمعى و نفىِ این سه ارتباط مفهوم است از لم یلد تا به آخر دیگر چیزى نمى ماند كه راجع به توحید باشد و از این سه عنوان خارج باشد پس این سوره توحیدِ اتمّ است به لفظٍ اَو جَزْ .
میوه زندگانی
عباس کیوان قزوینی