شماره مقاله 342 185 . جاميست كه عقل آفرين مى ‏زندش صد بوسه ز مهر بر جبين مى ‏زندش وين كوزه‏ گر دهر چنين جام لطيف […]

شماره مقاله 341 31 . چون حاصل آدمى در اين جاى دو در جز درد دل (1) و دادن جان نيست ديگر(2) خرم دل آنكه يك […]

شماره مقاله340 107 . چون نيست در اين زمانه سودى ز خرد جز بى ‏خرد از زمانه بر مى ‏نخورد پيش آور از آنكه او خرد […]

شماره مقاله339 . 106چون رزق تو آنچه عدل قسمت فرمود يك ذره نه كم شود نه خواهد افزود آسوده ز هر چه نيست مى‏بايد شد و […]

شماره مقاله 338 .  105چون جود ازل بود مرا انشا كرد بر من ز نخست درس عشق املا كرد وانگاه قراضه ريزه قلب مرا مفتاح خزانه […]

شماره مقاله337 104 . جانم به فداى آن كه او اهل بود سر در قدمش اگر نهى سهل بود خواهى كه بدانى به يقين دوزخ را […]

شماره مقاله 336 36. چون نيست ز هر چه هست جز باد بدست (1) چون هست ز هر چه هست نقصان و شكست انگار كه هر […]

شماره مقاله 335 33 .چون چرخ به كام يك خردمند نگشت تو خواه فلك هفت شمر خواهى هشت (1) چون بايد مرد و آرزوها همه هِشت […]

شماره مقاله 334 32 . چندين غم مال و حسرت دنيا چيست هرگز ديدى كسى كه جاويد بزيست اين يك دو نفس كه در تنت عاريتست(1) […]