شماره مقاله 274 286 . از آمدن بهار و از رفتن دی اوراق وجود ما همى گردد طى مى خور مخور اندوه كه گفته است حكيم […]

شماره مقاله 273 285 .ابريق مى مرا شكستى ربى بر من در عيش را ببستى ربى بر خاك فكندى مى گلگون مرا (بر خاك بريختى مى […]

شماره مقاله 272 284 . آنم كه ز هيچم به وجود آوردى دانم كه به من بسى نكوئى كردى چون عاجز تقدير توام معذورم مادام كه […]

شماره مقاله 271 283. آنمايه ز دنيا كه خورى يا پوشى معذورى اگر در طلب آن كوشى باقى همه رايگان نيرزد هشدار تا عمر گرانمايه بدان […]

شماره مقاله 270 269 . اين چرخ چو طاسى است نگون افتاده در وى همه زيركان زبون افتاده ) در دوستى شيشه و ساغر نگريد(صراحى و […]

شماره مقاله 269 268 . اى بيخبر از كار جهان هيچ نه بنياد تو باد است از آن هيچ نه شد حدّ وجود تو ميان دو […]

شماره مقاله268 267. انديشه عمر بيش در شست منه هر جا كه قدم نهى بجز مست منه ( چون عمر زياده گردد از شست منه ) […]

شماره مقاله 267 266 . از هر چه بجز مى است كوتاهى به مى هم ز كف بتان خرگاهى(وز دست بتان مست) به مستى و قلندرى […]

شماره مقاله266 262 . اين چرخ فلك بهر هلاك من و تو قصدى دارد به جان پاك من و تو بر سبزه نشين بتا (بيا كه […]